صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۱۹۷۸۷
به نظر می‌رسد بخشی از دولت ما، تعامل معنادار با نخبگان فکری و مردم عادی را در کانون توجه قرار نداده و در برنامه‌اش هم نیست که قرار دهد و اگر این‌گونه پیش برود، استعداد تربیت مردمانش را هم از دست می‌دهد و خواسته یا ناخواسته به استفاده از ابزار‌هایی برای تأمین امنیت روی خواهد آورد که این نیز می‌تواند آفت‌هایی را به دنبال داشته باشد که بی‌گمان به انسجام اجتماعی و سلامت جامعه نخواهد انجامید.
تاریخ انتشار: ۱۱:۱۹ - ۱۰ آذر ۱۳۹۸
مجتبی امیری؛ دانشیار دانشگاه تهران در شرق نوشت: فیلسوفان یونان، اخلاق و سیاست را دو روی یک سکه می‌دانستند. فیلسوفان مسلمان نیز بر این سبک و سیاق به اصلاح فرد و جامعه می‌اندیشیدند؛ با این تفاوت که مبنای اخلاق‌مداری و سیاست‌ورزی را عقل و شرع با نسبت‌های متفاوت می‌دانستند؛ ولی بخت با فیلسوفان یار نبود که در عرصه حاکمیت جایگاهی محکم یافته و در تحقق‌بخشیدن به باور‌های اساسی خود در عرصه سیاست نقش مؤثری داشته باشند. این نیز وجه اشتراک دیگر فیلسوفان مسلمان با فیلسوفان یونان است که البته چیزی از اهمیت آنان نکاسته و مهم آن است که مدینه فاضله آنان از گذشته تا‌به‌حال الهام‌بخش فیلسوفان و سیاست‌مداران و اندیشه‌ورزان عرصه سیاست بوده است.

اندیشمندان مسلمان بین آرای خرد‌بنیان فیلسوفان یونان که سعادت آدمی در دنیا را در کانون توجه داشتند و آموزه‌های وحیانی که سعادت انسان را در دنیا و آخرت جست‌وجو می‌کند، مناسبت‌هایی یافته بودند که می‌توانست جامعه‌ای عدالت‌بنیان پدید بیاورد. مهم‌ترین عامل تناسب‌بخش این دو جغرافیای شناختی، خردورزی است که رهاوردش عدالت است و جامعه‌ای متعادل و متوازن که می‌تواند بر پایه محبت‌ورزیدن به یکدیگر، عدالتی که زمینه‌ساز امن و آسایش دنیوی است و سعادت و رستگاری اخروی را به دنبال داشته باشد.

بر بنیان این اندیشه‌ورزی فیلسوفانه و دیندارانه، غایت سیاست زندگی خوب است و سیاست‌مدار باید این زندگی خوب را به‌خوبی بشناسد و بتواند آن را در عرصه‌های گوناگون زندگی بشناساند و برای تحقق‌بخشیدن به آن در سطوح فردی، خانوادگی و اجتماعی تلاش کند. ملاک سلامت جامعه را نیز باید از این منظر نگریست؛ به دیگر سخن، شاخص سلامت جامعه تحقق اهداف، آرمان‌ها و ابزار‌ها و شیوه‌های تحقق‌بخشیدن به آنهاست و ارزشیابی جوامع نیز باید با توجه به میزان تحقق‌یافتن این اهداف و آرمان‌ها و شیوه‌های دستیابی به آن‌ها سنجیده شود. از‌این‌رو اگر موضوع سیاست و سیاست‌ورزی را زندگی خوب بدانیم، سیاست‌مدار به کسی اطلاق می‌شود که از لذت‌جویی و خیر‌های تبعی گذشته و به فضائل اخلاقی فردی دست یافته است که این نیز (متخلق به اخلاق شدن در بعد فردی) زمینه‌ساز تحقق‌بخشیدن به خیر عمومی و توسعه آن در جامعه است. سیاست‌مدار کسی است که تربیت اخلاقی (فردی) و سیاسی (اجتماعی) یافته است و با کسب دانش اخلاقی و سیاسی برای پرورش دیگران و اداره جامعه (تحقق خیر فردی و عمومی) می‌آموزد و می‌آموزاند.
 
افلاطون نخستین کسی است که با ایجاد نخستین آکادمی کشورداری به تربیت سیاست‌مدار به این معنا و یاد‌دادن دانش‌های مورد نیاز برای پرورش شهروندان و دستیابی به زندگی خوب اهتمام ورزید؛ البته اندیشه فیلسوف-شاهی او نقد‌هایی را در پی داشته و دارد؛ ولی اساس این تفکر بدون توجه به پاره‌ای جزئیات که وارد شده است و می‌توان خط بطلان بر آن کشید، امروز نیز تأمل‌برانگیز و قابل دفاع است. امروزه دانشگاه‌ها و مراکز آکادمیک بسیاری عهده‌دار تربیت سیاست‌مدار و فراگیری دانش سیاسی برای کشورداری هستند؛ ولی با، اما و‌اگر‌های بسیار. پیچیدگی اداره جوامع نیز توسعه رشته‌های گوناگون را در این زمینه اجتناب‌ناپذیر کرده است؛ ولی مشکل اینجاست که سیاست با فاصله‌گرفتن از غایت اصلی خود یعنی زندگی خوب به موضوعیت‌یافتن حفظ موقعیت به هر طریق انجامیده است و به‌کارگیری دیگر دانش‌ها نیز برایش جنبه وسیله‌بودن برای دستیابی به قدرت را پیدا کرده است.

در جامعه ایرانی– اسلامی امروز ما که علاوه بر دانشگاه‌ها، حوزه‌های علمیه نیز به تربیت اخلاقی و سیاسی شهروندان اهتمام می‌ورزند، این سه؛ یعنی تربیت اخلاقی برای مزین‌شدن به فضائل، تربیت سیاسی برای ایفای نقش شهروندی و رعایت حقوق و تکالیف متقابل و کسب دانش‌های لازم برای تحقق‌بخشیدن به آن‌ها از سوی زمامداران جامعه یا کسانی که در کسوت سیاست‌مداری ظاهر شده و می‌شوند، بسیار کم‌رنگ دیده می‌شود.
 
درگیری‌های دو هفته اخیر و موضع‌گیری‌های افراد حقیقی و حقوقی، اعم از مردم عادی یا نخبگان و انعکاس آن‌ها از سوی رسانه‌های جمعی، به‌ویژه صداوسیما و کسانی که در عرصه سیاست‌گذاری ظاهر شده‌اند و اظهار نظر کرده یا می‌کنند، بسیار تأمل‌برانگیز است.
 
به نظر می‌رسد بخشی از دولت ما، تعامل معنادار با نخبگان فکری و مردم عادی را در کانون توجه قرار نداده و در برنامه‌اش هم نیست که قرار دهد و اگر این‌گونه پیش برود، استعداد تربیت مردمانش را هم از دست می‌دهد و خواسته یا ناخواسته به استفاده از ابزار‌هایی برای تأمین امنیت روی خواهد آورد که این نیز می‌تواند آفت‌هایی را به دنبال داشته باشد که بی‌گمان به انسجام اجتماعی و سلامت جامعه نخواهد انجامید. جامعه سالم، جامعه‌ای است که بتواند به‌گونه‌ای خود‌تنظیم، از بروز شکاف‌های اجتماعی به‌ویژه در میان مردم، نخبگان جامعه و حاکمیت جلوگیری کرده و شاهد تعامل معنادار آن‌ها با خود و دیگری باشند؛ نه تعارض‌های فرسایش‌دهنده‌ای که به‌جای محبت و دوستی، کین‌ورزی را در خود شاهد باشد.
 
جامعه امروز ما به بازنگری جدی در خود و سازوکار‌های اداره‌اش نیازمند است و در این میان، دولت به معنای عام بیش از همه نیازمند یک خانه‌تکانی اساسی در نگاهش به خود، جامعه و نخبگانش و شیوه‌های عملکرد و تعاملش با آنهاست. باید معتمدان جامعه به‌جای نصیحت‌کردن مردم و توجیه عملکردها، در مقابل سیاست‌ورزی‌های نادرست سکوت نکنند و آنان را نصیحت کنند که گوش دهند و سهم خود را در تقصیر یا قصور حوادث پذیرفته و در اصلاح سیاست‌هایشان بکوشند. باید از مسئولان خواست به این سنت حسنه بازگردند و در عین نصیحت‌کردن، نصیحت نیز بشنوند و هر‌از‌چند‌گاهی نیز با گوش‌هایشان به‌جای زبان با مردم روبه‌رو شوند و بیش از گفتن، بشنوند و در زمره کسانی باشند که به سخن نماد حکومت عادلانه، یعنی مولی‌الموحدین علی (ع)، حق خود را فراتر از حق مردم بر خود نمی‌دانند‌: «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ لِی عَلَیْکُمْ حَقّاً وَ لَکُمْ عَلَیَّ حَقٌّ؛ فَأَمَّا حَقُّکُمْ عَلَیَّ فَالنَّصِیحَةُ لَکُمْ وَ تَوْفِیرُ فَیْئِکُمْ عَلَیْکُمْ وَ تَعْلِیمُکُمْ کَیْلَا تَجْهَلُوا وَ تَأْدِیبُکُمْ کَیْمَا تَعْلَمُوا. وَ أَمَّا حَقِّی عَلَیْکُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَیْعَةِ وَ النَّصِیحَةُ فِی الْمَشْهَدِ وَ الْمَغِیبِ وَ الْإِجَابَةُ حِینَ أَدْعُوکُمْ وَ الطَّاعَةُ حِینَ آمُرُکُمْ».

کوتاه سخن آنکه سهم سیاست‌مداران ما در وقایع اخیر، فقط تأمین امنیت و برقراری نظم و آرامش در جامعه نبوده است که تنها انتظار دست‌مریزاد از مردم و جامعه نخبگی کشور را داشته باشد، بلکه در به‌وجود‌آمدن آن و بر‌هم‌خوردن زندگی عادی و معمول و آبرومندانه شهروندان نیز سهم داشته است و نیازمند بازخور‌دگرفتن و اصلاح سیاست‌هاست. سخنی که این روز‌ها بسیار شنیدیم، این بود که شهروندان باید اعتراض‌های خود را به صورت قانونی بیان و به‌گونه‌ای عمل کنند که دشمنان داخلی و خارجی و اراذل و اوباش نتوانند از این وضعیت سوءاستفاده کنند.
 
جا دارد از کسانی که این سخن را تکرار کرده و می‌کنند، پرسید سازوکار کارآمد و اثربخشی که به احقاق حق بینجامد و خواست و سهم سیاست‌گذار در پدیدآمدن این زمینه‌های سوءاستفاده از اعتراض‌های قابل شنیدن و تأمل از سوی آحاد جامعه و تشکل‌های مردم‌نهاد باشد، چیست؟
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر: