بحبوحه و هیاهوی خاورمیانه از حمله اخیر ترکیه به سوریه گرفته و حمله نامعلوم به نفتکش ایرانی در همین روزهای اخیر تا حمله به آرامکو، همه نشان میدهد که هرچند بازی قدرت با نفت در جهان تغییر کرده و این منطقه کماکان قدرت نفتیاش کاهش داشته؛ اما هنوز هم میتواند بازی بازیگران اصلی در عرصه سیاسی جهان را تغییر دهد.
مهدی حسینی، رئیس سابق کمیته بازنگری قراردادهای نفتی ایران و از کارشناسان ارشد بینالمللی نفت، در گفتگو با «شرق» از اهمیت خاورمیانه از روزهای دور تا امروز میگوید.
او تأکید دارد که تنشهای منطقهای اثر منفی روی بازار نفت دارد و ممکن است نگاهها را از این انبار انرژی در خاورمیانه به بخش کمریسکتری که دوسوم نفت جهانی را تولید میکند، منتقل کند. حسینی تأکید میکند که این تنشهای منطقه، صادرات اندک نفتی ایران را بسیار اندک تحت تأثیر قرار خواهد داد و مشکل اصلی تحریم است که باید به صورت ریشهای حل شود.
او میگوید: «.. درگیریها در منطقه به نفع هیچکس نیست و این تغییرات ممکن است سبب شود تا تحولات و تغییراتی در چیدمان بلوکهای سیاسی رخ دهد. به این معنا که اگر ثابت شود یک کشور در حال تلاش برای اختلال در صادرات نفت و گاز به کشورهای غربی است، قطعا ائتلاف علیه آن کشور ایجاد خواهد شد که این ائتلافها میتواند شکل و شمایل بلوکها را کمی تغییر دهد».
همین چند روز قبل شاهد حمله نامشخص موشکی به یک نفتکش ایرانی بودهایم. این اتفاق نشانه چیست و چه تبعاتی دارد؟
آنچه مسلم است هرچه از این اتفاقات بیشتر رخ دهد، روی امنیت کشتیرانی و آبراهههای بینالمللی اثر منفی میگذارد. پیشتر هم یک تانکر ایرانی در مرز عربستان و در دریای سرخ دچار مشکل شده بود و مزاحمتهایی را در دریای سرخ شاهد بودیم. بههرحال هنوز مشخص نیست حادثه جدید، از سوی کجا رخ داده است، اما اعلام شد سرنخهایی پیدا شده و این حملات بیپاسخ نخواهد ماند.
در شرایط فعلی اگر بخواهیم بهدنبال متهم بگردیم، سه متهم در این زمینه میتوان برشمرد؛ در مورد متهم اول باید بگویم تنها جایی که در منطقه از این تنشها و برخورد کشورهای اسلامی منطقه با یکدیگر حداکثر استفاده را میکند، اسرائیل است.
در واقع مظنون اصلی اسرائیل است، زیرا از این طریق میتواند آتش تنش را داغ نگه دارد. دو مظنون بعدی آمریکا و عربستان هستند. هر دو این کشورها در جریانات اخیر بهشدت تحقیر شدهاند.
عربستان بهواسطه آنکه حوثیها توانستند این کشور را به جایی برسانند که برای مدتی هرچند کوتاه، کنترل بر نفت خود را از دست بدهد و نتواند از خاک و امنیتش دفاع کند. از آنسو آمریکاییها با وجود فروش تسلیحات به منطقه، دریافتند که تسلیحات نظامیشان نتوانست بهدرستی عمل کند و عملیات علیه عربستان را خنثی کند و همین موضوع موجب ایجاد حقارت در آنها شد.
بهتازگی آمریکا اعلام کرده برای حمایت از عربستان چند هزار تسلیحات نظامی به منطقه میفرستد و اعلام کردند هزینه آن را نیز خود عربستان میدهد که نشان میدهد عربستان بهعنوان مزدور آمریکا در منطقه انتخاب شده است. این نیز نوعی تحقیر از جانب آمریکاییها علیه عربستان است.
بههرحال عربستان برای رفع این حقارت باید دست به اقدامی میزد. در واقع به عقیده من، هم عربستان و هم آمریکا برای انجام این رخداد، انگیزه داشتهاند که البته تشخیص آن با نیروهای امنیتی و نظامی کشور است. مسلم آن است که ایران نشان داده که اگر بر او محرز شود کسی به کشور آسیب زده، از آن کوتاه نمیآید و شوخی هم ندارد.
این خصیصه برای ما خوب است، زیرا اقتدار ایران را نشان میدهد، اما بد است زیرا مجموعه این عوامل سبب میشود تنشها در منطقه افزایش یابد. این اتفاقات مجموعا روی بازار اثر منفی میگذارند. بازار چندان هم این موضوع را بزرگ ندیده است که البته اتفاق خوبی است.
درست است که عربستان جنایتهای زیادی کرده، اما فکر میکنم باید با این کشور مذاکره و فضایی صمیمی در منطقه ایجاد کنیم که اختلافها را با مذاکره حل کنیم، طبیعتا کمک میکند تا دشمنان واقعی ایران بهویژه اسرائیل، موفق نشوند و بتوانیم منافع مجموع منطقه را حفظ کنیم. بههرحال باید منتظر آینده بود، ولی باید در نظر داشت هر حادثهای در این منطقه، روی بازار نفت اثر منفی خواهد گذاشت.
چقدر این اتفاق صادرات نفت ایران را متأثر کرده است؟
به عقیده من، اکنون صادرات نفت ایران بهصورت متعارف نیست و وزارت نفت در حال جنگ است که تا حدودی صادر کند. بزرگترین ضربهای که به صادرات نفت ایران خورده ناشی از تحریمهاست. این ماجراها نمیتواند روی حجم کمی که صادر میکنیم، اثر بگذارد، بنابراین باید مشکل تحریم را بهصورت ریشهای حل کنیم. بااینحال این درگیریها در منطقه به نفع هیچکس نیست و این تغییرات ممکن است سبب شود تحولات و تغییراتی در چیدمان بلوکهای سیاسی رخ دهد.
به این معنا که اگر ثابت شود یک کشور در حال تلاش برای اختلال در صادرات نفت و گاز به کشورهای غربی است، قطعا ائتلاف علیه آن کشور ایجاد خواهد شد که این ائتلافها میتواند شکل و شمایل بلوکها را کمی تغییر دهد.
در فضایی که ایران و عربستان مشکل سیاسی دارند و در حوزه نفت هم دچار چالش هستند، روسیه بهعنوان میانجی وارد شده است. با توجه به اینکه ما هر سه رقیب هستیم این کار چطور ممکن است؟
روسیه اگر بخواهد برای روابط سیاسی ما میانجی باشد، ممکن است. سیاسیون باید بگویند روسیه در این میان مفید خواهد بود؟ شاید هم بد نباشد، چون روسیه روابط نزدیکی با ما دارد و روابط خوبی هم با اوپک برقرار کرده و عربستان هم با حجم تولیدش اوپک را رهبری میکند.
در بازار نفت باید باور داشته باشیم که ما ضمن رفاقتهای سیاسی که ممکن است هرجا داشته باشیم، در حال رقابتهای اقتصادی هم هستیم و در بازار رقابت باید بسیار حواسمان جمع باشد.
یادم هست زمانی ترکیه میخواست برای گاز سرمایهگذاری سنگینی در دریای عمان و خلیج فارس داشته باشد که هاب منطقه در گاز باشد؛ کشوری که خودش واردکننده گاز است! درحالیکه ما پارس جنوبی و تولید گاز بالا را داریم. وقتی ما این کار را انجام ندهیم، دیگران انجام میدهند. لزومی ندارد با هم دعوا کنیم، ولی رقابت سالم و درست بحث دیگری است.
در چارچوب شناختهشده اقتصاد بینالمللی میشود بسیار خوب عمل کرد. اگر منافع خودمان را همراه با منافع دیگرانی که با ما در این قضیه درگیر میشوند به حداکثر برسانیم، قدرتی خواهیم شد که میتوانیم در بازار بهخوبی رقابت کنیم، در غیر این صورت کلاه سرمان خواهد رفت.
نفت اکنون در این وضعیت پرآشوب خاورمیانه، با چه سرنوشتی روبهرو است؟
خاورمیانه حدود ۷۰ درصد ذخایر نفت و گاز دنیا را دارد و بههمیندلیل همیشه چهارراه حوادث مختلف بوده است. بهخاطر وابستگی دنیا به منابع انرژی در این منطقه سالیان طولانی اینطور بوده که هرکس این بخش از جهان را کنترل کند، دنیا را کنترل خواهد کرد.
انواع سیاستهای اعمالشده در ۱۵۰ سال گذشته (عمر اکتشاف نفت) نشان میدهد کشورهایی که بهعنوان انبار انرژی دنیا شناخته میشوند، همواره مورد تهاجم بودهاند و در برخی موارد نیز جنبشهای ملی در جهت ملیشدن صنعت نفت در کشورها از جمله ایران رخ داده است.
در کنار التهاب در منطقه بهواسطه وجود منابع انرژی گسترده شاهد پیدایش اسرائیل در ۷۰ سال قبل نیز بودهایم که با دو هدف دنبال میشد، یکی دلجویی از یهودیان که در آلمان مورد جنایتهای متعدد قرار گرفته بودند. دوم، کاشتن عنصری در خاورمیانه که سوپاپ اطمینانی برای سیاستهای برخی کشورهای غربی در منطقه با هدف کنترل نفت باشد.
این اقدام با سیاستهای انگلستان آغاز میشود و در مقطعی با ورود آمریکا بهعنوان عنصر تازهوارد در بازار نفت ادامه مییابد. در چند سال اخیر نیز مستکبرین کوچک منطقه به فکر افزایش منابعشان افتادند؛ مثل صدام حسین که همیشه از زمانی که مرامنامهشان را نوشتند، متذکر این نکته بود که باید جایی مثل کویت را به خودشان ملحق کنند؛ چون انبار بزرگ نفت بود.
همچنین برای عراق جدایی خوزستان از ایران بسیار اهمیت داشت که فاجعه جنگ هشتساله در پی آن رخ داد؛ اما امروز صحنهها در حال تغییر است. در نظر داشته باشید که بعد از جریان جنگ اعراب و اسرائیل که در سال ۱۹۷۳میلادی رخ داد، اعراب با همکاری اعضای اوپک، اروپا را در سال ۱۹۷۵ تحریم نفتی کردند که در پی آن، قیمت نفت چهاربرابر شد.
این موضوع باعث شد کشورهای منطقه به این نتیجه برسند که میتوانند بخشی از سیاستهای سنگین غرب را کنترل کرده و عقب بزنند. این امر سبب شد تا اروپا و آمریکا به فکر مقابله با چنین رخدادی اقدام به تشکیل آژانس بینالمللی انرژی کنند. هدفشان این بود که اولا سعی کنند وابستگیمان را به نفت خاورمیانه کاهش دهند و با افزایش راندمانهای صنعتی خود، مصرف را پایین بیاورند. دوم، اقدام به جایگزینی نفت خاورمیانه کردند.
بر همین اساس هم منابع انرژی گران مثل دریای شمال توسعه یافت و کشورهای غیراوپک مثل عمان، مصر و روسیه نیز برای افزایش عرضه تشویق شدند. نتیجه آن شد که ۱۰ سال بعد، در نیمه دهه ۸۰ میلادی، قیمت نفت بعد از انقلاب به حدود ۴۰ دلار در هر بشکه رسیده بود، بر اثر اقدامات آژانس بینالمللی انرژی، با سقوطی در سطح کمتر از ۱۰ دلار روبهرو شد که به شوک سوم نفتی معروف شد.
با توجه به این ماجرا، کشورهای نفتخیز منطقه خیلی تحت فشار قرار گرفتند. از سویی همزمان با تحولات صنعتی، خودروهای آمریکایی که مصرف ۳۰، ۴۰ لیتری در روز داشتند، کنار گذاشته شده و خودروهایی با مصارف ۵، ۶ لیتری ساخته شدهاند.
نکته دیگر مهم آن است که از سال ۸۸ میلادی، بورس انرژی تشکیل شد و این شرکتها سهامشان را داخل بورس بردند که صحنه سیاسی و رابطه بین شرکتها و دولتها را کاملا عوض کرد. به عبارت دیگر شرکتها لزوما مجری سیاستهای دولتها نیستند بلکه مراقب منافع سهامداران خود هستند؛ بنابراین نقش بورسها در نفت بسیار تعیینکننده شده است و شرکتهای نفتی در قیمتگذاری نقشی ندارند.
اتفاق اثرگذار دیگر نفتهای غیرمتعارف هستند. نفتهای سنگین و فوقسنگین شیل، انقلابی در بازار نفت ایجاد کرده و بیشترین سود آن را آمریکاییها میبرند. درحالحاضر، آمریکا که ۲۰ میلیون بشکه مصرف و ۱۵ میلیون واردات داشت، امروز ۱۳ میلیون آن را خودش تولید میکند که هشت میلیون از طریق شیل است.
تضعیف اوپک از این زمان آغاز شد؟
امروز در جهان، منابع نفتی بسیاری پیدا شده است و غیراوپکیها در دریای شمال، خلیج مکزیک، آلاسکا، روسیه، سیبری، مصر، عمان، چین و آمریکا، بیش از دو برابر اوپک تولید میکنند. به بیانی دیگر، اگر امروز مصرف جهان حدود ۱۰۰ میلیون بشکه باشد، کمتر از ۳۱ میلیون آن را اوپک در شرایط پیک، تولید میکند.
بنابراین با بازاری روبهرو هستیم که در آن، نقش تعیینکننده اوپک بسیار تضعیف شده است؛ خصوصا که در مقاطعی اختلافات درونی اوپک مسئلهزا بود، اما چون اوپک در دهههای گذشته نقش متعهدانهای را نسبت به بازار اعمال کرده و یکسوم نفت دنیا را تولید میکند، هنوز در تنظیم بازار اثرگذار است؛ اگرچه این اثرگذاری به خاطر اتفاقات جدید کم شده، اما هنوز هم تأثیرگذار است.
در حمله به آرامکو، همه چشمها بهسوی ایران خیره شد، درحالیکه ایران نقش داشتن در این رویداد را به کل تکذیب میکرد. بااینحال، آسیب جدی به آرامکو سبب شد تا بازار نفت از آن متأثر شود. تعدد این اتفاقات، متقاضیان نفت را از تأمین نفت از خاورمیانه منصرف میکند؟
به عقیده من در ماجرای حمله به آرامکو، دو سناریو میتوان متصور شد. آیا میشود با یک حمله ۵.۷ میلیون بشکه در روز عربستان یعنی ۶۰ درصد تولید ماکزیمم این کشور از دور خارج شود؟ چون من تجربهای هم در جریان انفجار چاههای نفت کویت توسط صدام حسین دارم که ما از طرف ایران برای کنترل این چاهها رفتیم. در کویت، عراق سر هرکدام از چاهها مواد منفجره گذاشته و شیرها را منفجر کرده بود.
در عربستان نیز چاههای آرامکو مورد حمله قرار گرفت. با توجه به آن تجربه، بعید میدانم این اتفاق توسط پهپاد رخ داده باشد. سناریوی اول آن است که تأسیسات آرامکو واقعا آسیب دیدهاند که به نظرم دور از واقعیت است که چنین آسیبی بتواند اتفاق افتاده باشد.
سناریوی دیگر بزرگنمایی رخداد با اغراض سیاسی است. در سناریوی اول، قیمت بالا خواهد رفت. بسته به اینکه چقدر طول بکشد که تأسیسات ریکاوری شود و برگردد که صحبت از ماهها و سالها است، اما آنچه از عکسها مشخص بود، دیدم پالایشگاهی بوده که ربطی به نفت خام ندارد و به بنزین و فراورده مربوط است و نشان دادند که در عربستان برای بنزین صف تشکیل شده است.
تنها اتفاق این بود که واحدهای فراورش نفت خام را زده باشند که آن واحدها نمیتواند آثار درازمدت در حد اینکه در تلویزیون نشان داده میشد، داشته باشد؛ بنابراین سناریوی دوم بیشتر محتمل است. با توجه به سناریوی دوم، با فاصله کوتاهی عربستان گفت: ایران به تجهیزات آرامکو حمله کرده و ترامپ گفت: اگر عربستان بگوید ما تلافی میکنیم و عربستان بهشدت علاقهمند بوده که آمریکا را با ما درگیر جنگ کند و خودش این کار را نکند؛ در واقع آمریکا فقط به چندجایی از ایران حمله کند تا از تحقیری که عربستان در این ماجرا شد، خارج شوند. چون عربستان واقعا در این ماجرا بهشدت تحقیر شد و آمریکاییها هم درباره پهپاد و بقیه ماجراها تحقیر شدهاند. انگلیسیها را هم با خودشان همراه کردند، چون موضوع کشتیشان در میان بود.
درمجموع، این سناریو را بزرگنمایی کردند و این گاف را دادند که با فاصله کوتاهی آرامکو گفت: میخواهیم تا آخر سپتامبر به تولید قبلی برگردیم، اما اگر سیستمها آنقدر آسیب دیده که پنج میلیون بشکه از دور خارج شده چطور ممکن است در کمتر از دو هفته به قبل برگردد؟ عکسالعمل اول بازار، شوک بود و قیمت برنت بالای ۷۰ دلار رفت، اما بعد از این گاف، بازار پایین آمد؛ بنابراین سناریوی دوم بیشتر محقق است. خوشبختانه با وجود همه اشتباهاتی که آمریکا در سیاستش در قبال کشور ما داشته و دارد، در آن موضوع، گول عربستان را نخورد و درست عمل کرد.
طبق اخبار یکی از مؤسسههای اعتبارسنجی بینالمللی، آرامکو که درحالحاضر و پس از این رخداد، باید بهشدت اعتبارش افت میکرد، فقط یک درجه افت اعتبار داشته که نشان میدهد آسیبها آنقدر سنگین نیست و کسی هم باور نکرده است. این سناریو برای این بود که ایران و آمریکا را مقابل هم قرار دهند و درگیری به وجود بیاید و آمریکا فهمید ایران شوخی ندارد.
آیا اکنون آمریکا به نفت خاورمیانه وابسته است که کنترل در این منطقه را طلب کند؟
امروز آمریکا تحت رهبری ترامپ که بسیار بیزینسمن است، به این نتیجه رسیده که با توجه به تولید بالای نفتی که دارد، آنقدرها به نفت خاورمیانه نیاز ندارد، بنابراین چرا باید خودش را درگیر کند؟ آمریکا بهخاطر عربستان خودش را با ایران درگیر نمیکند.
امروز حتی در سوریه شاهد هستیم با وجود اینکه سالها و سالها از گروه معارضان و کُردهای شمال سوریه حمایت میکرد، ترکیه که میخواهد وارد شود، حتی پشت همپیمانان خودش را خالی میکند که چرا من باید کشته بدهم و هزینه دهم. میشود گفت: کاملا حقیرانه است وقتی همه بهخاطر حمایتهای او کار میکردند پشتشان خالی شد و آمریکا خنجری را از پشت به آنها زد؛ بنابراین حساسیت آمریکا به اندازه قبل نیست و آنقدرها هزینه نخواهد کرد.
وسط این هیاهو، ایران کجای ماجراست؟
با اینکه هنوز نفت خاورمیانه ۶۰ تا ۷۰ درصد برای جهان اهمیت دارد، ایران جایگاه خود را بهخاطر حوادث اخیر نتوانسته در حوزه نفت و گاز حفظ کند. زمانی در این بازار قدرت اول اوپک بودیم و بعد قدرت دوم شدیم و امروز معلوم نیست چندم هستیم. باید جایگاهمان را حفظ کنیم، چون اوپک هنوز هم در بازار نفت تعیینکننده است و این امر نمیشود، مگر اینکه نفت و گازمان را توسعه دهیم و تولیدمان را به حداکثر ممکن برسانیم.
با تحریمها که نمیشود...
منظورم سیاست کلی است. در کنار ما عراق که گرفتار داعش و جنگ و آمریکا بوده و در یک دهه گذشته تولیدش که همیشه نصف ایران بوده، اکنون تولیدش به حدود پنج میلیون بشکه رسیده که چهار میلیون و ۲۰۰ هزار بشکه را صادر میکند.
قزاقستان در شمال ایران، ۱۱۰ میلیارد دلار جذب سرمایه خارجی میکند برای اینکه میدان بزرگ کاشاقان را توسعه داده و تولیدش را افزایش دهد و گاز را به چین و افغانستان صادر کند؛ ضمن اینکه نفتش را به دنیا صادر میکند. در زمان فروپاشی روسیه به آذربایجان رفته بودیم که به شرکت نفت آذربایجان کمک کنیم.
آقای الهام علیاف که امروز رئیسجمهور است با من میآمد که در جاده فرودگاه باکو زمین نشان دهد که ما آنجا پمپبنزین بزنیم. امروز شرکت سوکار آذربایجان به جایی رسیده که میخواهد به ایران کمک کند و تکنولوژی بیاورد. ما از نظر میزان ذخایر گازی قدرت اول و دوم و از نظر ذخایر نفتی دنیا قدرت دوم و سوم دنیا هستیم و این جایگاه که داریم درست نیست.
اما از نظر تحریم، دو نوع تحریم داریم؛ تحریم بینالمللی داریم که بسیار کشنده و ظالمانه علیه ما اعمال شده و همه درها را به روی ما بسته است و واقعا وزارت نفت که امروز میتواند نفت بفروشد هنرمندانه این کار را میکند.
کامل گزارشهای تحریم را خواندهام و میدانم آمریکا چقدر تجربههای گذشته را جمع کرده و علیه ما کار میکند. در این شرایط نمیتوان جذب سرمایهگذاری خارجی و تکنولوژی مدرن را استفاده کرد و باید با همان تکنولوژی سنتی کار کنیم.
در شرایط کنونی باید هدفمان ماکزیمم تولید باشد، چون هر بشکه نفت یعنی قدرت، فقط پول اقتصادی نیست. هر دکل نفتی که داشته باشیم معادل چند تانک ۲T۷ برایمان قدرت میآورد. باید از مزیت نسبی کشورمان حداکثر استفاده را در اثرگذاری بینالمللی داشته باشیم.
اما در شرایط تحریم باید کار دیگری انجام دهیم. ۱۰، ۱۵ شرکت که در شرکتهای داخلی کارهای سرویس نفتی میکردند مثل حفاری، خدمات چاه، لرزهنگاری و... را شرکت نفت تعیین صلاحیت کرده و گفته به شرکتهای اکتشاف و تولید (E&P) تبدیل شوید و به آنها پروژه میدهد. مسلما نمیشود انتظار داشت با شرایط بیپولی و تکنولوژی پایین، کاری را که عراق انجام داد انجام دهند.
اما قطعا وزارت نفت و دولت و مجموعه حاکمیت میتوانند شرایط ویژهای را برای این شرکتها ایجاد کنند که تا حدودی موفق باشند. در اجلاس اوپک حدود هفت، هشت سال قبل که شرکت کردم، کنار من رئیس شرکت ناینکس (یکی از مهمترین شرکتهای بورسی جهان) نشسته بود.
از او پرسیدم چقدر در روز نفت میفروشید؟ به من گفت: روزی صد میلیون بشکه نفت در روز میفروشیم، درحالیکه کل مصرف دنیا در آن زمان ۹۰ میلیون هم نبود. بورسهای دیگری هم مثل نیویورک، شیکاگو، توکیو، هلسینکی و... داریم. همه بورسها کار کاغذی میکنند. بورس ما برای این چیزها ساخته نشده است. باید این کار را انجام دهیم.
این کار میتواند نقطه شروعی برای بورس باشد که وارد بازار آینده شود و از طریق فروش کاغذی، نفت را بفروشد و درمقابل، نقدینگی را به شرکت ملی نفت ایران بیاوریم. درواقع هم بورس ما سازوکار آینده را بهعنوان کارگزار این کار انجام دهد و هم شرکت ملی نفت تضمین کند که اگر بخواهیم کاغذهایی منتشر کنیم که خریدار داشته باشد، کف قیمت را گارانتی کند و سود هم برای خریداران باشد. این یکی از راهحلهای مشکل مالی است.
امروز شرکتهای نفتی ما نمیتوانند پروژههای بسیار سنگین عرضه و دریایی را انجام دهند. خب پروژههای آسان و خشکی بدهیم. پروژههایی بدهیم که تکنولوژی زیادی نیاز ندارد.
این کار نیازمند غربالگری است. در جریان پروژهها بودهام. این غربالگری باید انجام شود و پروژههایی به شرکتهای داخلی داده شود که هم زودبازده باشند، هم بازده خوب داشته باشند و هم آسان باشند تا دوره تحریم تمام شود. بسیار معتقدم به اینکه پس از تحریمها باید در سطح بسیار گسترده سرمایه خارجی جذب کنیم و نفت و گازمان را توسعه دهیم و در بازار بینالمللی جایگاه قبلیمان را از نظر اقتصادی و اثرگذاری بینالمللی و سیاسی به دست بیاوریم.