مدام از شبیهسازی تاریخی برای اثبات حقانیت خود استفاده میکنند؛ چه در وجه اثباتی، چه رد و انکاری. آنها رخدادهای تاریخی اسلام را گزینشی و آنگونه که دوست دارند، تفسیر میکنند.
به گزارش شرق، در تازهترین اقدام، علیرضا پناهیان، سخنران مطرح و تندوتیز اصولگرا که حملات اخیرش به دولت و مجلس به بهانه شفافیت آرا بسیار حاشیهساز شد، در چهارمین همایش «دیپلماسی مقاومت، گرامیداشت دیپلمات انقلابی شهید غضنفر رکنآبادی» پیشبینی کرده است صلح امامحسن در زمان ما اتفاق نمیافتد و اگر قرار به صلح باشد، باید سراغ نمونههای دیگر رفت! فقط در زمان امام زمان رخ میدهد.
او که تریبونهای زیادی از صداوسیما تا نماز جمعه و انواع مراسمها برای ایراد نقطه نظراتش دارد، گفته است: «با دشمن باید صلح و بدهبستان کرد حرفی نیست، اما الگوی یک دیپلمات نباید دعوای برادر خواهر باشد بر سر پرتقال که یکی پوستش را میخواست یکی مغزش را. این سادهلوحی است. این رفتار را در کنار رفتار شهید رکنآبادی که همه دوستان و نزدیکانش میگویند اگر دیپلمات نبود مثل یک بسیجی اسلحه برمیداشت و میرفت با اسرائیلیها میجنگید، بگذارید... ما از زمان پیامبر و امام حسن (ع) خیلی جلوتریم. صلح امام حسن اصلا در زمان ما اتفاق نمیافتد.
صلح امام حسن ناشی از خیانت یارانش بود، ممکن است گاهی ضعفی نشان دهیم، بعضیها عوامل صلح امام حسن را پاک میکنند و بر آن تأکید میکنند، اما نباید اینطور نگاه کرد. صلح در اسلام هست و در زمان امام زمان هم صلح خواهیم داشت. اما صلح امام حسن که برای جامعهمان مثال بزنیم، ننگین است، چون برخی یاران امام آماده خیانت به امام بودند. اگر صلح هم بخواهیم انجام دهیم، حتما مدلهای دیگری خواهد داشت... متأسفانه کلمه زیبای صلح فریبنده است و البته همیشه بهتر از جنگ است، اما صلح درست و پایدار. اما برخی اینقدر صدای صلح را بالا میبرند و خطر جنگ را بالا میبرند که امکان گفتگو در جامعه از بین میرود البته در جامعه ما شیرمردان و شهدایی هستند که اجازه عقبنشینی به ما نمیدهند؛ مخصوصا که الان ثمرات مقاومت را در بحث انهدام پهپاد و توقف کشتی انگلیسی شاهد هستیم».
شبیهسازی تاریخی، امروزه محور فعالیت و تبلیغات بسیاری از افرادی است که بهویژه در حوزه سیاست عملی، از واکاوی واقعی مسئله و بازشناسی جریانهای امروزی عاجزند و در سادهترین سطح برآناند تا با سیاه و سفیدسازی ماجرا، درک از واقعه را برای دیگران در حد همان واقعه تعریف کنند. دلایل مختلفی وجود دارد که چرا افراد از روش شبیهسازی تاریخی استفاده میکنند یا برعکس از رد آن. ناتوانی در درک و فهم درست از آنچه اکنون اتفاق میافتد، ما را به روش شبیهسازی میکشاند. اذهان ناتوان از دستیابی به راهحلهای مؤثر برای بازشدن گره مشکلات، ناچارند ببینند دیگران چه کردهاند، در حالی که هر مسئلهای ماهیت و راهحل خاص خود را دارد. کسانی که از تجربه جدید هراس دارند، ترجیح میدهند برای مسئلههای جدید راههای سنتی را پیش بگیرند. با شبیهسازی تاریخی تلاش میکنند اقدامات خود را توجیه کنند.
یکی از شبیهسازیهای تاریخی مرسوم که دائما به کار گرفته میشود، استفاده از داستان کربلا است. افراد خود را در جبهه امامحسین قرار میدهند و دیگری را در جبهه مقابل او و اینگونه میکوشند خود را حق و دیگری را باطل جلوه دهند. این مدل در اردوگاه اصولگرایی برای حذف و ذم رقیب سیاسی زیاد استفاده شده و میشود. برخی هم البته مدافع شبیهسازی تاریخیاند، اما معتقدند باید با اصول عقلی همسو باشد مثلا اشتباهی که اغلب در شبیهسازیهای تاریخی روی میدهد، استفاده از روابط و مشخصههای افراد به عنوان اصل شبیهسازی است در صورتی که مبنای شبیهسازی میبایست علتها و قوانین باشند.
به عبارتی، پسر پیامبربودن که یک رابطه و مشخصه است، نمیتواند مبنای شبیهسازی باشد، بلکه در این بین باید قانون رابطه پیامبر و فرزند صالحاش یا به عبارتی علت صالحبودن را کشف کرد و سپس آن را مبنای شبیهسازی قرار داد. در مثال فرزند پیامبر آنچه مبنای شبیهسازی است، قانون رابطه یعنی اخلاق نیکو، پرهیزکاربودن و سایر عللی است که موجب صالحبودن
و برحقبودن است.
مورد دیگری که در شبیهسازی باید مورد استفاده قرار گیرد، برهان خلف است. اگر یک قانون یا علت برای شبیهسازی ایجاد شد، میتوان در جهت خلاف آن نیز حرکت کرد و تا هنگامی که مثال نقضی برای آن قانون یافت نشد، میتوان به آن قانون اتکا کرد. مثلا وقتی شبیهسازی بر رابطه پدری و فرزندی استوار میشود، باید این سؤال مطرح شود که آیا هیچگاه نشده که فرزند پیامبری صالح نبوده باشد؟ کنکاش در پاسخ به این سؤال میتواند اعتبار قانون یافتشده برای شبیهسازی را مورد تأیید یا انکار قرار دهد.