قسمت بیست و هفتم سریال «نهنگ آبی» با عنوان تسویه پدر به کارگردانی فریدون جیرانی سهشنبه 5 شهریور منتشر میشود.
برای خرید قانونی و دانلود حلال قسمت بیست و هفتم نهنگ آبی اینجا کلیک کنید
در قسمت قبل دیدیم که جهان مادر آرمین را پیدا کرد. مادر آرمین گوشی آناهیتا و رمز باز کردن آن را به جهان داد و از آشنایی اش با آناهیتا و شرکت قبل از درگیر شدن پسرش با مسائل شرکت گفت. از این که مدتها با نفر اصلی شرکت کار کرده است. کسی که به اسم مهندس معروف است.
فرزان جلوی ماشین جهان را گرفت و مانع دادن اطلاعات بیشتر توسط مادر آرمین به جهان شد. فرزان مادر آرمین را کشت و جهان هم فرزان را کشت و سراغ آرمین رفت.
مروارید با سر نخهایی که از طریق پیامهای زمانی و تحت اسم سایت میگیرد دوباره به آرمین شک کرده است. او فکر میکند که گردانندهی اصلی سایت خود آرمین است.
داستان نهنگ آبی و شخصیت هایش در هر قسمت به سمت و سوی تازهای میرود. به طور معمول در یک سریال یا فیلم سینمایی معمایی، ما به عنوان مخاطب، در طول فیلم به مرور با زیر و بم شخصیتها آشنا میشویم و در نقطهی عطف داستان با فهمیدن یک حلقهی گمشده از داستان یا یکی از شخصیتها شگفت زده میشویم و آن چه تا کنون دیده ایم معنی جدیدی مییابد.
اما در نهنگ آبی موضوع برعکس است. شخصیتها و داستان هایشان همان گونه اند که آرمین دربارهی کوه یخ میگوید. یعنی ما فقط بخش کوچکی از آنها را میشناسیم و بدنهی اصلی آنها زیر آب است. آن چه ما دربارهی شخصیتها و روند داستان میدانیم در مقابل واقعیتی که هنوز بر ما آشکار نشده است هیچ است و با توجه به این که ما بیست و شش قسمت از این سریال را دیده ایم نمیتواند موضوع قابل درکی باشد.
نکتهی جالب دیگر این است که به مرور گویی جای شخصیتهای اصلی و فرعی در حال جابجایی است. به طور مثال شخصیتهای مروارید و نادر که از ابتدای سریال به عنوان نقشهای کلیدی معرفی شده بودند، حال معلوم میشود که ماجراها و کنشهای کمتری نسبت به شحصیتهای فرعی، چون مادر آرمین دارند.
مادر آرمین یک نقش کاملا فرعی و به دور از جریانهای اصلی داستان بود که کاملا ناگهانی وارد بطن داستان شد و در کمال تعجب در این قسمت اوست که از نفر اصلی شرکت نام میبرد و اوست که آناهیتا را حتی قبل از آرمین میشناخته است.
در نهنگ آبی کاراکترها در نبودشان جلوی دوربین کارهای بیشتری انجام میدهند. همانطور که آناهیتا تا وقتی که بود، سرگردان از جایی به جایی میرفت و به محض حذف شدنش هم روابطش با افراد دیگر قصه گستردهتر شد و هم تبدیل به موتور محرک بقیه داستان نهنگ آبی شد.
شخصیتهای نهنگ آبی همچون مهرههایی در یک تنگ شیشهای هستند که در هر قسمت با یک تلنگر به دیوارهی تنگ آرایش جدیدی به خود میگیرند و جای دوست و دشمن در میان آنها تغییر میکند و خدای این تنگ هم (یعنی نویسندهی فیلمنامه) هر وقت که بخواهد شخصیتی را به این تنگ اضافه میکند و هر گاه بخواهد یکی از آنها را حذف میکند و تلنگرها قسمت به قسمت ادامه دارد.