صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

در نهنگ آبی قسمت تسویه حساب، مادر آرمین تلاش می‌کند تا از موقعیتی که برایش پیش آمده بیرون بیاید. بهمن به دکتر زمانی نزدیک می‌شود تا راز هایش را بهتر درک کند. فرزان با جهان و مادر آرمین برخورد می‌کند. بهمن با سوال کردن از زمانی، به ماجرای هاله نزدیک‌تر می‌شود و نادر در مسیری که برایش طراحی شده اعتماد به نفس و تسلطش را از دست می‌دهد و این برایش آغاز یک فروپاشی است.
تاریخ انتشار: ۱۳:۵۳ - ۳۱ مرداد ۱۳۹۸
 
فرارو- قسمت بیست و ششم سریال نهنگ آبی به کارگردانی فریدون جیرانی و نویسندگی بهرام توکلی، چهارشنبه ۳۰ مرداد ماه ۱۳۹۸ وارد شبکه‌ی نمایش خانگی شد.
 
در خلاصه‌ی داستان این آمده است: «در نهنگ آبی قسمت تسویه حساب، مادر آرمین تلاش می‌کند تا از موقعیتی که برایش پیش آمده بیرون بیاید. بهمن به دکتر زمانی نزدیک می‌شود تا راز هایش را بهتر درک کند. فرزان با جهان و مادر آرمین برخورد می‌کند. بهمن با سوال کردن از زمانی، به ماجرای هاله نزدیک‌تر می‌شود و نادر در مسیری که برایش طراحی شده اعتماد به نفس و تسلطش را از دست می‌دهد و این برایش آغاز یک فروپاشی است.»
 
برای خرید قانونی و دانلود حلال قسمت بیست و ششم نهنگ آبی اینجا کلیک کنید

جهان مادر آرمین را پیدا می‌کند. مادر آرمین گوشی آناهیتا و رمز باز کردن آن را به جهان می‌دهد. از آشنایی اش با آناهیتا و شرکت قبل از درگیر شدن پسرش با مسائل شرکت می‌گوید. از این که مدت‌ها با نفر اصلی شرکت کار کرده است. کسی که به اسم مهندس معروف است.

فرزان جلوی ماشین جهان را می‌گیرد و مانع دادن اطلاعات بیشتر توسط مادر آرمین به جهان می‌شود. فرزان آن دو را از هم جدا می‌کند و مادر آرمین را می‌کشد. جهان هم فرزان را می‌کشد و سراغ آرمین می‌رود.

تمام معادلات به هم خورده است. مروارید با سر نخ‌هایی که از طریق پیام‌های زمانی و تحت اسم سایت می‌گیرد دوباره به آرمین شک کرده است. او فکر می‌کند که گرداننده‌ی اصلی سایت خود آرمین است. او با سفید نشان دادن خود به بهمن و اطلاعاتش نزدیک می‌شود و با سایت تسویه حساب‌های مورد نظر نفر اصلی یعنی مهندس را انجام می‌دهد.

بهمن هم سری به زمانی می‌زند و ظنین بودنش را تا حدی حالی اش می‌کند و او را تحت نظر می‌گیرد. جهان عکس جنازه‌ی مادر آرمین را به آرمین نشان می‌دهد و باز هم از او اطلاعاتی از آناهیتا می‌خواهد. اما آرمین هم دوباره با جهان بازی می‌کند و حرف‌هایی به او می‌زند که خونش را به جوش آورد.

داستان نهنگ آبی و شخصیت هایش در هر قسمت به سمت و سوی تازه‌ای می‌رود. به طور معمول در یک سریال یا فیلم سینمایی معمایی، ما به عنوان مخاطب، در طول فیلم به مرور با زیر و بم شخصیت‌ها آشنا می‌شویم و در نقطه‌ی عطف داستان با فهمیدن یک حلقه‌ی گمشده از داستان یا یکی از شخصیت‌ها شگفت زده می‌شویم و آن چه تا کنون دیده ایم معنی جدیدی می‌یابد.

اما در نهنگ آبی موضوع برعکس است. شخصیت‌ها و داستان هایشان همان گونه اند که آرمین درباره‌ی کوه یخ می‌گوید. یعنی ما فقط بخش کوچکی از آن‌ها را می‌شناسیم و بدنه‌ی اصلی آن‌ها زیر آب است. آن چه ما درباره‌ی شخصیت‌ها و روند داستان می‌دانیم در مقابل واقعیتی که هنوز بر ما آشکار نشده است هیچ است و با توجه به این که ما بیست و شش قسمت از این سریال را دیده ایم نمی‌تواند موضوع قابل درکی باشد.

نکته‌ی جالب دیگر این است که به مرور گویی جای شخصیت‌های اصلی و فرعی در حال جابجایی است. به طور مثال شخصیت‌های مروارید و نادر که از ابتدای سریال به عنوان نقش‌های کلیدی معرفی شده بودند، حال معلوم می‌شود که ماجرا‌ها و کنش‌های کمتری نسبت به شحصیت‌های فرعی، چون مادر آرمین دارند.
مادر آرمین یک نقش کاملا فرعی و به دور از جریان‌های اصلی داستان بود که کاملا ناگهانی وارد بطن داستان شد و در کمال تعجب در این قسمت اوست که از نفر اصلی شرکت نام می‌برد و اوست که آناهیتا را حتی قبل از آرمین می‌شناخته است.

در نهنگ آبی کاراکتر‌ها در نبودشان جلوی دوربین کار‌های بیشتری انجام می‌دهند. همانطور که آناهیتا تا وقتی که بود، سرگردان از جایی به جایی می‌رفت و به محض حذف شدنش هم روابطش با افراد دیگر قصه گسترده‌تر شد و هم تبدیل به موتور محرک بقیه داستان نهنگ آبی شد.

شخصیت‌های نهنگ آبی همچون مهره‌هایی در یک تنگ شیشه‌ای هستند که در هر قسمت با یک تلنگر به دیواره‌ی تنگ آرایش جدیدی به خود می‌گیرند و جای دوست و دشمن در میان آن‌ها تغییر می‌کند و خدای این تنگ هم (یعنی نویسنده‌ی فیلمنامه) هر وقت که بخواهد شخصیتی را به این تنگ اضافه می‌کند و هر گاه بخواهد یکی از آن‌ها را حذف می‌کند و تلنگر‌ها قسمت به قسمت ادامه دارد.
ارسال نظرات