صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۰۸۵۴
تاریخ انتشار: ۱۷:۳۸ - ۲۰ بهمن ۱۳۸۸


بدون تبعیت از رهبر انقلاب نمی توان انقلاب را از گردنه ها عبور داد؛ ذهن مقایسه گر جوان به اقناع نیاز دارد؛ توصیه به سران معترضین؛ تجلیل مطلق از خود و انتقاد مطلق از دیگران درست نیست؛ اگر ضد انقلاب قدرت بگیرد کروبی و شریعتمداری را از یک دار می آویزد؛ رفتار بولدوزری افراطیون مشتری جمع کن بی بی سی است؛ نقد صداو سیما؛ اخلاق دفاع از نظام را تبیین نکرده ایم؛ اگر هتاکان کنترل شوند بسیاری خواص به سخن می آیند؛ 22 بهمن متعلق به افراطی ها نیست مال مردم است و ... 

به گزارش مهر، درآستانه دهه مبارک فجر با حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد مطهری فرزند استاد شهید مطهری به گفتگو نشست تا نظر وی را در گفتگویی صریح پیرامون مسائل روز جویا شود. 

فرزند شهید مرتضی مطهری همچون پدرش به یادگیری علوم دینی پرداخت. محمد هنگام شهادت پدر سیزده ساله بود. پس از دیپلم در سال ۱۳۶۳ درس‌های حوزوی را به طور جدی آغاز کرد و در سال ۱۳۷۳ به کسوت روحانیت در آمد. او علاوه بر تحصیلات حوزوی، دارای مدرک مهندسی برق از دانشگاه شریف، کارشناسی ارشد فلسفه از دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران و دکترای فلسفه دین از دانشگاه تورنتوی کانادا است. مطهری هم اکنون عضو هیئت علمی موسسه "آموزشی وپژوهشی امام خمینی (ره)" در قم است.

حاصل گفتگوی تفصیلی با فرزند علامه شهید استاد مرتضی مطهری در پی می آید:

* از نگاه شما و پس از سپری شدن 3 دهه از انقلاب اسلامی ، در معرفی انقلاب و اساسا نظام اسلامی به نسل جوان چه نکاتی باید مد نظر قرار گیرد؟

- دکتر محمد مطهری: به نظر من عظمت این انقلاب و اینکه ملت ما تحت رهبری امام چه کار بزرگی انجام داد نه تنها برای نسل جوان بلکه حتی برای نسلی که خودش انقلاب کرد چنانکه باید شناخته نشده است. نباید فراموش کرد که امروز بیش از هر زمان انقلاب تحت بمباران تبلیغاتی است. بنابراین باید در جوان امروز اعتماد لازم را نسبت به تحلیلهای درست از دستاوردهای انقلاب ایجاد کرد. این اعتماد ایجاد شدنی و یا حفظ شدنی نیست مگر اینکه در کنار تاکید بر دستاوردهای کم نظیر و گاهی بی نظیر، به کاستی ها هم اشاره شود. سیاه نمایی یأس آفرین است و سفید نمایی اعتمادسوز. تنها راه مؤثر واقع نمایی است. این یکی از نکاتی است که باید مورد توجه قرار گیرد.

* از نگاه شما ؛ برای استحکام بخشیدن به پیوند میان مردم و نظام اسلامی چه باید کرد؟

- ببینید ، نظام ما مردم سالاری دینی است. این باعث می شود مردم به ویژه نسل جوان همیشه دو نوع مقایسه را خود به خود انجام دهند که اولی از نوع معیار است و دومی از نوع چالش. اول اینکه هر کس عملکرد نظام را با معلوماتی که از اسلام دارد – ولو صرفا در حد داستان راستان – مقایسه می کند. نباید بگذاریم از این جهت ابهامی ایجاد شود. اگر عیبی هست بگوییم که چرا موفق به رفع آن نشده ایم و چه برنامه ای برای آن داریم. مقایسه دومی که جوان امروز دائما انجام می دهد با غرب است. حتی اگر کسی فقط اخبار صدا وسیما را ببیند اطلاعاتی درباره غرب به دست می آورد. بسیاری مسائل در غرب هست مانند بی بند وباری و ... که ذهن سلیم، قانع است که چرا در جامعه اسلامی مجاز نیست. اما در غرب مثلا متخلفان بزرگ مالی یا غیر مالی، دولتی یا غیر دولتی همیشه از رسوا شدن در رسانه ترس دارند در حالی که در کشور ما چنین نیست و گاهی حتی پست جدید هم به یک متخلف می دهیم. در اینجا دو راه بیشتر نداریم: یا باید مردم را قانع کنیم که به فلان دلیل عقلی یا دینی، این روش در غرب غلط است و لذا در کشور ما اجرا نمی شود و یا باید بگوییم این روش درستی است ولی موانع اجرای آن این است و در صدد رفعش باشیم. ذهنها از جهت این دو مقایسه همیشه باید قانع باشند تا پیوند میان نظام و مردم حفظ شود.

-البته برخی ممکن است بگویند هیچگاه نباید از هیچ امر مربوط به بیگانگان به ویژه غربیها حتی نحوه رانندگی آنها تعریف کرد. این همان روش کنونی صدا و سیماست که باعث می شود جوان امروزی به نقدهای درست صدا و سیما نسبت به غرب هم تمایلی نشان ندهد. چنانکه چند شب پیش دیدیم امام (ره) که نماد ایستادگی در برابر غرب است در سخنرانی خود از رفتار کاندیدای ریاست جمهوری آمریکا در ترجیح منافع ملی بر منافع خود تمجید کردند. اثبات بی پایگی مبانی فکری غرب یک مطلب است و انصاف در بیان نکات منفی و مثبت غرب و انسان غربی مطلبی دیگر. امیرالمومنین (ع) ابایی نداشتند که از ایستادگی و همت برخی سربازان معاویه تمجید کنند و حتی آن را به رخ برخی یاران خود بکشند. همچنین قرآن در کنار آنهمه انتقادهای بسیار شدید از مسیحیت تحریف شده و مسیحیان، از امانتداری برخی مسیحیان تجلیل می کند. این امر که از خودمان و نظام صرفا باید تجلیل و از مخالف فقط باید انتقاد کرد معلوم نیست از کجا آمده است.

*اجازه دهید در مورد مسائل اخیر هم صحبت کنیم. شما در مردادماه مقاله ای نوشتید در مورد مسأله کهریزک که انعکاس وسیعی ه پیدا کرد. انگیزه شما از نوشتن آن مقاله و بازتاب هایش چه بود؟ چرا بعد از آن مدت زیادی سکوت کردید؟ 

- جنگ نرم جنگ تسخیر اذهان است و هیچ چیزی مانند ظلم، مردم را از نظام و انقلاب و امام و رهبری و روحانیت دور نمی کند و به تعبیری تعداد قربانیان جنگ نرم با نحوه اجرای عدالت به ویژه در امور سیاسی رابطۀ مستقیم دارد. به عنوان یک روحانی و نیز فرزند یکی از شهدا وظیفه خود دانستم که نسبت به برخی بدرفتاریها که نهایتا به نام اسلام تمام می شود روشنگری کنم. وقتی این نقد از طرف نیروهای درون انقلاب صورت گیرد گرچه ممکن است برخی برادران و خواهران را ناراحت کند اما بسیاری از افرادی را که به خاطر این کارها در اساس نظام شک می کنند به دامان انقلاب برمی گرداند.

البته وقتی دیدم از این اعتراض غیرجناحی سوء استفاده جناحی صورت گرفت شخصا تصمیم گرفتم به نقدهایم ادامه ندهم. چنانکه از مقاله من پیدا بود اعتراض من ربطی به بلوای انتخاباتی نداشت. (من اساسا حرف زدن برای خوش آمدن یک جناح را نوعی شرک می دانم). در سال گذشته هم به اینکه پرونده مرگ یک خانم پزشک در همدان - که یک پرونده کاملا غیرسیاسی بود - به ناکجا آباد انجامید دوبار صریحا اعتراض کرده بودم.

* بهترین شیوه طرفداری از نظام در جهت استحکام روز افزون آن ، از نظ شما چه ویژگیهایی دارد ؟ 

-آنچه باید بدان توجه کرد این است که طرفداری از نظام دو گونه است: روش تعریف و تمجید صرف، که نوعا نان و آب دار هم هست. در این زمینه به قول طلاب «من به الکفایه» وجود دارد و من نه این روش را بلدم و نه به آن تمایلی دارم. روش دوم، طرفداری عملی یا پاسداری از نظام با هشدار نسبت به اموری است که مردم را از نظام دور می کند و من قصدم انجام چنین کاری بود. (چندین مقاله نوعا انتقادی از رفتار مسئولان را هم که سال گذشته در سایت تابناک منتشر کردم بر اساس همین احساس وظیفه بود و خوشبختانه مورد سوء استفاده جناحی واقع نشد). البته تردیدی نیست که ظلم به نظام که ظلم به دهها میلیون نفری است که برای آن از جان مایه گذاشته اند از ظلم به افراد بزرگتر است. ولی این را هم باید توجه داشت که ظلم به نظام نتیجه اش لزوما قربانی شدن مردم در جنگ نرم نیست چون نظام، دستگاههای تبلیغی و امکانات فراوان برای دفاع از خود و تبیین مسائل در اختیار دارد، اما ظلم به مردم اگر با آن برخورد قانع کننده صورت نگیرد نتیجه اش هزاران و گاهی میلیونها قربانی در جنگ نرم و جنگ تسخیر اذهان است.

* پس در آن زمان به دنبال بیان موضع شخصی دربارۀ انتخابات نبودید. اما اکنون اگر بخواهید سران معترضان را خطاب قرار دهید چه توصیه ای به آنها می کنید؟

- من اساسا سیاسی نیستم ولی با توجه به شرایط کشورچند جمله عرض می کنم زیرا به نظر من سی و یکمین سال انقلاب از جهاتی غمبارترین سال برای همه دوستداران انقلاب است. هرگز چنین اتحادی – گر چه ناپایدار - میان ضد انقلاب، از کوموله و منافق گرفته تا سلطنت طلب و توده ای بر علیه انقلاب اسلامی نبوده و تا کنون چنین به وجد نیامده بودند. خدای ناکرده اگر ضد انقلاب به قدرت برسد میان آقایان کروبی و شریعتمداری تفاوتی قائل نیست و هر دو را از یک دار خواهد آویخت.

بگذارید با ادبیات خود سران معترضان صحبت کنم. هر وقت از آنان خواسته می شود مواضع خود را تصحیح کنند می گویند در اینجا بحث حق شخصی مطرح نیست که بگذریم، مساله حق مردم است و به قول خودشان «بر سر پیمانی که با مردم بسته ایم ایستاده ایم». در جواب باید گفت: برای این مردم، سرمایه ای بالاتر از این انقلاب نیست. این چه نوع پیمان و میثاق با مردم است که عملا دارید بزرگترین سرمایه شان را از آنان می گیرید؟! من گمان نمی کنم که سران معترضان در اینکه انقلاب و نظام از رفتار و گفتار آنان آسیب جدی دیده تردید داشته باشند، اما نکته قابل تأمل در اینجا این است که یکی از عواملی که نمی گذارد این افراد عملکرد خود را تصحیح کنند برخوردهای بولدوزری و غلط به ویژه در اوایل ماجرا توسط افراطیون با آنان بوده و کم کم آنها را به این نقطه رسانده است.

*منظورتان از برخوردهای بولدوزری چیست؟

- گاهی دیده ایم اگر کسی انتقادی از نظام کند و یا مشکلی با نظام پیدا کند متاسفانه برخلاف فرمان هشت ماده ای امام و نیز تأکید رهبر انقلاب بر جذب حداکثری، بنای اولیه بر کمک به او در تبیین حرفش یا تصحیح اشتباهش و نهایتا جذب او نیست، بلکه یک دفعه از همۀ جهات مربوط و نامربوط مورد حمله قرار می گیرد. گاهی انتقادش تحریف می شود، مسائل راست یا دروغ خانوادگی اش رسانه ای می شود، قوای عقلانی اش زیر سوال می رود، پرونده های راست و دروغ او از پیش از انعقاد نطفه تا امروز افشا می شود و همسویی و بلکه ارتباطش با اسرائیل اثبات می شود. این نوع برخورد یک خدمت مجانی برای مشتری جمع کردن برای امثال بی بی سی است .

این روش گذشته از غیر اخلاقی و غیر اسلامی بودنش چند ایراد مهم دارد: اول آنکه دیگر حتی آن بخش از انتقاد که به آن فرد واقعا وارد است هم در مخاطب مردد تأثیری نمی کند. دوم آنکه این تلقی پیدا می شود که عجب، اگر این آقای مخالف یا منتقد اینهمه پرونده دارد چطور ایشان تا با نظام بود هیچ مشکلی نداشت و اکنون اینهمه پرونده ریز و درشتش رو شد. پس «با نظام باش هرچه خواهی کن»! پس نکند همه شان پرونده دارند! سوم اینکه طرف را به عناد می کشاند تا آنجا که حاضر می شود از روی لجاجت کاری کند که بر اساس چند ادعای نامعلوم و ناحق ، نام جمهوری اسلامی – که خودش هم برای تحقق آن رنج دیده – تا دهها سال در نزد صدها میلیون انسان در جهان تداعی کننده تجاوز جنسی به مخالفان سیاسی باشد. البته تأکید می کنم که منظور از این تحلیل این نیست که چون با کسی تند برخورد کرده و او را به سر لج آورده اند پس کارهایی که او در مقابل انجام داده توجیه بردار و یا جبران پذیر است و یا از نظر قانونی نباید تعقیب شود.

نمی شود نام اصلاح طلبانی که شرکت در مناظره را نپذیرفته اند اعلام شود اما دلیل عدم شرکت آنها اعلام نشده و به نحوی با آبرویشان بازی شود. این در حالی است که متجاوزان به عنف و مفسدان کلان اقتصادی خیالشان جمع است که آبرویشان در رسانه ملی محفوظ است!

مثال دیگر برای برخوردهای بولدوزری این است که حرفهای کفرآمیز و مشمئزکننده اخیر درباره قرآن و امام زمان (عج) را به همه اصلاح طلبان نسبت داده بگوییم هر که اصلاح طلب است کارش در نهایت به اینجا می کشد. این خارج از انصاف است. البته اینکه اصلاح طلبان از نظر من چه ایرادات فکری و غیر فکری اساسی دارند بحث دیگری است. بحث در برخورد منصفانه است. نمی شود نام اصلاح طلبانی که شرکت در مناظره را نپذیرفته اند اعلام شود اما دلیل عدم شرکت آنها اعلام نشده و به نحوی با آبرویشان بازی شود. این در حالی است که متجاوزان به عنف و مفسدان کلان اقتصادی خیالشان جمع است که آبرویشان در رسانه ملی محفوظ است. به هر حال هر گاه نگاه افراد و دستگاههای مرتبط به حاکمیت نگاهی منصفانه نباشد بر قربانیان جنگ نرم افزوده می شود.

* در مورد جمله اخیر ؛ یعنی قربانیان جنگ نرم لطفا توضیح بیشتری بدهید؟

- بهتر است با مثال دیگری توضیح دهم. اسلامی که امام و علامه طباطبایی و شهید مطهری و دیگر بزرگان در ترویج آن کوشیدند شاه بیتش این بود که این دین به خوبی توانایی ادارۀ جامعه را دارد. چه می شود که در سال 76 یعنی هجده سال پس از پیروزی انقلاب، اکثر مردم و مخصوصا نخبگان نه یکبار، بلکه دو بار به کسی رأی می دهند که بیت الغزل کلامش «جامعۀ مدنی» یعنی یک مفهوم غربی است. البته گوینده را متهم نمی کنم که به دنبال برقراری نظام سکولار بوده است سخن در این است که چرا در آن زمان یک واژه غربی اینقدر طرفدار به خود جلب می کند؟ آیا این نخبگان، قرآن و روایات در مورد حقوق بشر را از یکطرف و آرای غربیان را از طرف دیگر مطالعه کرده و به این نتیجه رسیده بودند که حق با غربیهاست؟! تکیه جامعه مدنی روی حقوق مردم است. آیا مکتبی بیش از اسلام به طور مستدل و معقول و متناسب، بر حقوق مردم تکیه کرده است؟ اگر در جوامع غربی حق انتقاد مردم از حکومت را به رسمیت می شناسند، امیرالمؤمنین در خطبه 34 بالاترش را می گوید یعنی انتقاد از خودش را که معصوم است جزو «حق خود بر مردم» می داند. یعنی اگر مرا نصیحت - که اعم از انتقاد است - نکنید صرفا این نیست که از این حق استفاده نکرده اید بلکه به من جفا کرده اید. جالب اینکه حضرت قید می آورد که این نصیحت باید هم در خفا و هم در پیش روی مردم انجام گیرد: (أمّا حقّی علیکم فالوفاء بالبیعة و النصیحة فی المشهد و المغیب).

بسیاری از کسانی که به آقای خاتمی رأی دادند سرخوردگان از ادبیات برخی مدافعان نظام بودند که از آنها جز "نظام، نظام و نظام" چیزی نشنیده بودند. در لزوم حمایت تمام قامت از نظام تردیدی نیست اما با این نحو دفاع یکطرفه بسیاری فکر کردند حال که در اسلام حقوق مردم بسیار فرعی است پس برویم از دستاوردهای غرب بهره ببریم! این ادبیات باعث شد نگاه درستی به اهتمام جدی اسلام نسبت به حقوق مردم پیدا نشود و در واقع به همین سادگی اذهان بسیاری از جوانان ما تسخیر شد ، البته واضح است که رأی آوردن یک نفر، تک علتی نیست.

اگر دوست نداریم مفاهیم غربی در ذهنها حاکم شود باید برخوردهای تفکیکی وغربالی را جایگزین برخوردهای بولدوزری کنیم. آنچه من می گویم ربطی به تساهل و تسامح غربی ندارد. در جای خود باید با قاطعیت رفتار شود اما در نظام اسلامی هیچکس نباید ظلم ببیند. اینکه فکر کنیم صرفا با تبیین تئوریک اینکه « فرهنگ غرب، انسان محور است و فرهنگ اسلامی خدامحور» دیگر غرب از تسخیر ذهن جوانان بازمی ماند اشتباه است. جوان اول باید حساسیت و التزام عملی گوینده سخن و نیز رسانه منتسب به نظام به انصاف وعدالت درباره همه حتی نسبت به دشمنان را – که یک دستور قرآنی است – بعینه ببیند. آن وقت است که این تبیین ها تأثیر خود را می گذارد.

امروزه چرا اگر کسی به هر دلیل سیاسی دستگیر شود دیدار با خانواده اش ذنب لایغفر و یا لااقل امری جنجال آفرین است؟ آیا به صرف دستگیر شدن پدر ، بقیه خانواده باید طرد شوند و کسی به ملاقات آنها نرود؟ آیا این یک روال اسلامی است؟ البته گاهی افرادی این عمل اسلامی را با اغراض سیاسی انجام می دهند اما اگر از همه جناحها به دیدار این خانواده ها بروند لااقل امید این می رود که فرزندان آن زندانی با انقلاب مشکل کمتری پیدا کنند.

* از سران معترضان و امثال آنان که بگذریم، به نظر شما چرا برخی خواص که باید موضع روشن تری در دفاع از نظام و رهبری انقلاب داشته باشند امروز سکوت می کنند؟

- یک دلیل مهم آن به عقیده من فراهم نبودن زمینه است. تبیین مسائل برای کسانی که صد در صد دلبسته نظام و رهبر بزرگوار انقلاب هستند نیاز چندانی به خواص ندارد. نیاز به تبیین خواص عمدتا در مورد کسانی ضرورت می یابد که به هر دلیل شبهاتی دارند. اما سؤال این است که چه نوع خواص یا نخبگانی می توانند بر این قشر از جامعه تأثیرگذار باشند؟ به نظر من این وظیفه تنها از عهده کسانی برمی آید که عدالت در کلامشان موج بزند و ضمن دفاع از نظام، انتقادات و نظرات خود را هم بتوانند مطرح کنند (همان چیزی که رهبری اشاره کردند.). متأسفانه برخی بخشهای خبری صدا و سیما و نیز برخی مطبوعات چنین تحملی ندارند. به محض اینکه این خواص به سخن درآیند آماج حمله قرار می گیرند که چرا جمله بیست و هفتم شما شبیه جمله دوازدهم رادیو اسرائیل بود و بنابراین بی بصیرت و احیانا پیاده نظام دشمن هستید.

امروز عده ای تعابیر رهبر انقلاب را تفسیر به رأی می کنند. چنین القا می کنند که پرهیز از «دو پهلو» حرف زدن یعنی تمجید مطلق از جناح آنها و چشم بستن بر هرگونه کاستی و پرهیز از هرگونه انتقاد. اگر چنین است آیا وقتی رهبری فرمودند "جنایاتی صورت گرفت"، موضع ایشان دو پهلو شد؟! دو پهلو یعنی مبهم، نه دو جانبه.

به نظر من دفاع کسی از نظام و رهبر انقلاب در قشر مردد منشأ اثر است که بتواند در کنار حمایت مثلا انتقاد کند که چرا با متهم اصلی کهریزک برخوردی صورت نمی گیرد؟ چرا از رسیدگی به حادثه ای که دل رهبری را خون کرد (حمله به کوی دانشگاه) خبری نشد؟ چرا برخی دستگیریها در ساعت 2 نیمه شب صورت می گیرد؟ مگر متهم مسلح بوده یا عملیات فتح المبین است که از اصل غافلگیری و کلافه کردن طرف مقابل بهره گرفته می شود؟ آن برادر ناشناخته ای که برای اینکه طرف را بشکند و کار بازجویی و اعتراف را آسان کند چنین تصمیمی می گیرد و به گمان خودش توطئه دشمن را خنثی می کند در واقع سربازانی برای جنگ نرم به دشمن هدیه می کند زیرا دختر ده ساله ای که ببیند پدرش را که می توانستند با یک تلفن احضار کنند یا لااقل صبح که او مدرسه است ببرند نیمه شب می برند کدورتش نسبت به نظام به این سادگی برطرف نمی شود و از طرف دیگر پخش خبر ساعت دستگیری هم خودش موجب تشویش اذهان بر علیه نظام و اضافه کردن بر قربانیان جنگ نرم است. به بیان دیگر آن برادر ناشناخته خودش دارد ترویج سکولاریسم می کند و نمی داند. اگر خواص در کنار حمایت از نظام نتوانند انتقاد کنند اساسا حمایتشان تأثیری ندارد و چون این نقدها فورا با تخریب مواجه می شود ترجیح می دهند وارد میدان نشوند.

-من به صراحت می گویم که بدون تبعیت از رهبر انقلاب نمی توان انقلاب را از گردنه ها عبور داد. اما شما ببینید افراطیون به خاطر همین چند انتقاد با همین مصاحبه چگونه برخورد می کنند. آن وقت خواهید فهمید خواص چرا ساکتند. (البته به نظر بنده تعریف خواص باید دقیق تر مطرح شود و من خود را جزو خواص نمی دانم). اگر هتاکان کنترل شوند خواص به سخن می آیند.

نقش رهبری در جلوگیری از افراطیون دو طرف کلیدی بوده و هست. یکی جریان ضد انقلاب که کمر به نابودی انقلاب بسته و دیگر جریانی که برای جان مردم به اندازه جان پشه هم بهایی قائل نیست و فقط نظام نظام می کند و شاید کشته شدن سه نفر به جای صد نفر در کهریزک را مظهری از رأفت نظام می داند! باز همین که این افراد افراطی، خود رهبر معظم انقلاب را در خط رهبری می دانند باید خدا را شاکر بود!!

* آیا عدم ایفای نقش صریح از سوی برخی خواص ، ناشی از عدم بصیرت آنها نیست؟

-این بستگی دارد به اینکه کدام خواص مورد نظر باشند. عدم مشارکت خواص تک علتی نیست. گاهی مسئله نداشتن بصیرت است ولی در بیشتر موارد مانع اصلی عکس العمل هتاکان است. این را هم باید اضافه کنم که گاهی اگر بصیرت نیست نباید همیشه همه علت را در درون خواص جستجو کرد. بصیرت همیشه توصیه کردنی نیست بلکه گاهی پدیدآوردنی است زیرا بعضا این عملکردهاست که تشخیصها را عوض می کند. (مرحوم دکتر آیتی در کتاب «بررسی تاریخ عاشورا» دربارۀ اینکه چطور تشخیص یک انسان عوض می شود بحث خوبی دارد.)

* تکلیف افراطیون ضد انقلاب و مخالف روشن است. اما بر اساس دسته بندی شما ، چرا برخی با شعار دفاع از انقلاب و ولایت ، دست به اعمال افراطی می زنند؟

- البته بسیاری با حسن نیت چنین می کنند. اما یک دلیل این است که ما "اخلاق دفاع از نظام" را تبیین نکرده ایم. برخی افراد مخلص و آماده جان دادن برای نظام، بعضا نمی دانند کجا جای قاطعیت و کجا جای محبت است. فکر می کنند همیشه هر چه شدیدتر برخورد کنند به صواب نزدیکتر و مؤثرتر است. مثلا اگر عمامه کسی را پرت کرده و یا یقه پیراهنش را پاره کنند او را خنثی کرده اند در حالی که این کار بهترین و موثرترین راه ترویج افکار اوست و تعداد مخاطبانش را دهها و شاید صدها برابر می کند و چون مظلومیت هم به همراه دارد تأثیر گذار تر هم می شود، درست خلاف مقصودی که در کار بوده است. البته قاطعیت قانونی در جای خود لازم است.

* در آستانه 22 بهمن قرار داریم. برای اتحاد بیشتر میان مردم و برگزاری باشکوهتر راهپیمایی چه پیشنهادی دارید؟

-دکتر محمد مطهری: این روز متعلق به همه است و نباید در خدمت مطامع افراط گرایان از هر دو طرف قرار گیرد. به نظر می رسد لازم باشد همه دوستداران انقلاب – ولو بعضا به اموری معترض باشند- رویه واحدی داشته باشند. امیدوارم چنین نباشد ولی به هر حال ممکن است دشمنان خوابهایی برای این روز دیده باشند. مسئله این است که این اکثریت عظیم در مقابل سناریوهای مختلف باید چه کنند؟ عکس العملی نشان ندهند؟ شعار را با شعار جواب دهند؟ کار را به نیروی انتظامی محول کرده محل را ترک کنند؟ با موج جمعیت آنان را برانند؟ با صمیمانه ترین برخورد ممکن سعی در جذبشان کنند؟ به نظر من باید در همین فرصت باقیمانده به خیل عظیم مردم لااقل در تهران آموزش داده شود که چگونه رفتار کنند. اگر به سلایق واگذار شود و یکی با تندی و دیگری با برخورد فیزیکی و ... وارد شوند ناخواسته به اهداف دشمنان کمک می شود. به نظر می رسد توصیه اخیر فرمانده سپاه تهران مبنی بر اینکه راهپیمایان نسبت به یکدیگر تحمل از خود نشان دهند، توصیه ای مدبرانه در همین راستاست.

روشن است که منتقد منطقی هرگز شعار ساختارشکن نمی دهد. گر چه مراد معلوم است اما من با تعبیر «ساختارشکن» موافق نیستم زیرا نوعی بزرگ کردن دشمن است. البته دشمن قصدش ساختارشکنی است اما «ساختار» انقلاب و نظامی که در دل میلیونها عاشق جان برکف، ریشه دارد با شعارهای یک عده خاص و معلوم الحال «شکسته» نمی شود. دشمن وقتی مثلا خمپاره رها می کند یکی از اهدافش شکستن روحیه است اما نباید خمپاره اش را «روحیه شکن» نامید. آن شعارها شعار ضد نظام و ضد ساختار است نه ساختارشکن. تعبیر ساختارشکن، نوعی بزرگ نشان دادن تلاش مذبوحانه دشمنان اساس انقلاب و نظام را در خود دارد.

یکی از عواملی که بسیاری از افراد مخصوصا در این روزها از مصاحبه پرهیز دارند این است که متأسفانه اکثر رسانه ها فقط بخشی را که مطابق اهداف جناحی شان است نقل می کنند و طبیعی است یک فرد غیرجناحی دوست ندارد که به نفع یک جناح مصادره شود. انصاف در نقلها فضا را آرام می کند. امیدوارم اگر رسانه هایی قصد پرداختن به این مصاحبه را دارند به خلاصه ای از همه نکات اصلی – که ان شاء الله برادران خبرگزاری مهر زحمت تهیه آن را می کشند - فارغ از گرایشهای سیاسی خود اشاره کنند.

برچسب ها: محمد مطهری
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر: