صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۰۷۱۸۷
مرد افغانستانی پس از کشتن همسر و دختر جوانش با تبر خودش را دار زد
دو روز بود که یک خودروی پراید جلوی در خانه‌مان پارک کرده بود. شب‌ها مردی درون ‏خودرو می‌خوابید. پدرم توهم زده بود و می‌گفت: این مرد به خاطر مادر و خواهرم به این‌جا ‏آمده. پدرم می‌گفت: وقتی من از خانه بیرون می‌روم این مرد به خانه می‌آید. دو روز تمام ‏سر همین موضوع با خواهرم و مادرم دعوا می‌کرد. تا این‌که روز حادثه خواهرم آمد و گفت: ‏که آن‌ها دوباره درگیر شده‌اند. وقتی رفتیم دیگر دیر شده بود. ‏
تاریخ انتشار: ۱۴:۲۵ - ۰۶ مرداد ۱۳۹۸

پدر خشمگین بار دیگر حمام خون به پا کرد و جنایتی تلخ و هولناک را در پایتخت ‏رقم زد. این بار در محله مرتضی‌گرد بود که ماموران کلانتری در مقابل صحنه یک قتل عام ‏دلخراش قرار گرفتند. قتل عامی که عامل آن خودش را به دار آویخت و این پرونده را هنوز باز ‏نشده، برای همیشه بست.

به گزارش شهروند، مرد افغانستانی بعد از درگیری با همسرش او را با ضربات تبر ‏کشت. اما ماجرا به این‌جا ختم نشد. این مرد دختر تازه عروسش را هم داخل حمام با تبر کشت. ‏آخرین سکانس، به دار آویختن خودش بود. پدر عصبانی خانواده خودش را هم با پارچه دار ‏زد و ٤ فرزند دیگرش را تنها گذاشت. چهار خواهر و برادری که حالا صحنه فجیع مرگ پدر ‏و مادر و خواهرشان در ذهنشان ثبت شده و قرار است با این صحنه تا آخر عمر به تنهایی زندگی ‏کنند. ‏

ساعت ١٥: ١٤ روز جمعه چهارم مرداد ماه بود که به مأموران کلانتری ١٧١ شهید مصطفی ‏خمینی خبر وقوع قتلی در محله مرتضی‌گرد گزارش شد. آن‌ها بلافاصله موضوع را در دستور ‏کار خود قرار دادند و به سرعت خود را به صحنه جرم رساندند‎. تیم انتظامی با حضور در ‏محل جرم با صحنه دلخراشی روبه‌رو شدند. دو جسد یکی مربوط به زنی حدودا ٤٠ ساله و ‏دیگری متعلق به مردی میانسال بود. زن جلوی در حمام خانه با ضربه تبر به گردنش غرق ‏خون روی زمین افتاده بود. داخل حمام هم جسد دیگری وجود داشت. جسد دختری جوان که ‏او هم با ضربات تبر غرق خون روی زمین بود.

مرد میانسال، اما به دار آویخته شده بود. ‏ مأموران در گام نخست تحقیقات متوجه شدند مرد ٥٧ ساله پدر خانواده بوده که پس از قتل همسر ‏‏٤٢ ساله و حمله خونین به دختر جوانش در حمام خانه، با پارچه خود را از چارچوب در آویزان ‏کرده و به زندگی‌اش پایان داده است. ‎‏

بررسی‌های بیشتر نشان داد دختر ٢٠ ساله قاتل، هنوز زنده ‏است و نفس می‌کشد، بنابراین او را به بیمارستان انتقال دادند.

مأموران در گام بعدی تحقیقات سراغ دختر ١٧ ساله قاتل رفتند که وی در اظهاراتش به ‏مأموران گفت: «من و خانواده‌ام از اتباع افغانستان هستیم و در این منزل یعنی محل وقوع ‏قتل، سکونت داریم‎ ‎‏ در طبقه زیرزمین کارگاه مبلی وجود دارد و من در آن‌جا مشغول کار بودم ‏که خواهر پنج ساله‌ام سراسیمه نزد من آمد و گفت: پدر و مادرم با هم وارد مشاجره شده‌اند‎ ‎‏ من ‏نیز به سرعت به طبقه اول رفتم و با جسد بی‌جان و حلق‌آویز شده پدرم مواجه شدم، پدرم چند ‏وقتی بود که مشکل اعصاب و روان داشت و همیشه با مادرم درگیر بود‎. ‎‏ پدرم هر زمان که با ‏مادرم درگیر می‌شد، می‌گفت: تو را می‌کشم‎. ‎‏» ‏ مأموران در گام بعدی تحقیقات سراغ فرزند دیگر این خانواده که پسری ١٠ ساله بود، رفتند و ‏وی در اظهاراتش به مأموران گفت: «داخل خانه بودم که متوجه درگیری بین مادر و پدر ‏شدم. مادرم هنگام درگیری به سمت حمام فرار کرد. خواهر ٢٠ ساله‌ام آن زمان درحال ‏استحمام داخل حمام بود که پدرم با تبر به سمت حمام رفت و پس از قتل مادرم به خواهرم حمله‏ ور شد. ‎‏» ‏

بررسی‌ها درباره این پرونده ادامه داشت تا این‌که از بیمارستان خبر رسید، دختر جوان نیز ‏به دلیل ضربات وارد شده به کمر، کتف و شانه در ساعت ٤٥: ١٧ به کام مرگ فرورفته ‏است‎. ‎‏ تحقیقات از اعضای این خانواده نشان داد که مراسم عروسی دختر جوان قرار بوده چند ‏روز دیگر برگزار شود و حتی کارت عروسی آن‌ها نیز پخش شده بود. ‎

سرگرد رضا اسلام‌نژاد، رئیس کلانتری ١٧١ شهید مصطفی خمینی با اعلام این خبر گفت: ‏‏ «تحقیقات نشان داد که قاتل و همسرش حدود ٢٢‌سال با یکدیگر زندگی مشترک داشتند و ‏متشکل از خانواده‌ای هفت نفره بودند. مراتب به مقام قضائی نیز اعلام شده و تحقیقات درباره ‏این پرونده ادامه دارد.» ‏

پدرم بیمار بود و ما نمی‌دانستیم
وکیل احمد، پسر ٢٢ ساله این خانواده است. پسری که هنوز هم شوکه است. در عرض چند ‏ثانیه پدر و مادر و خواهرش را از دست داده است. هنوز هم نمی‌تواند باور کند که خانواده‏اش این‌طور از هم پاشیده و حالا او مانده با دو خواهر و یک برادر کوچکتر؛ این پسر در ‏گفتگو با خبرنگار «شهروند» جزییاتی از ماجرای زندگی پدر و مادرش را روایت کرد و از ‏چندین‌سال بیماری پدرش گفت: ‏

پدرتان بیماری داشت؟
بله. البته ما نمی‌دانستیم که او بیماری دارد. ولی رفتار‌های غیرطبیعی داشت و مرتب به همه ‏چیز شک می‌کرد. کاش متوجه بیماری‌اش شده بودیم و سعی می‌کردیم او را درمان کنیم. اما ‏فقط متوجه تغییر رفتارش شده بودیم و فکر نمی‌کردیم بیماری حادی داشته باشد. ‏

یعنی به مادرتان شک داشت؟
هم به مادرم و هم به خواهرم. مرتب آن‌ها را بازخواست می‌کرد. اصلا اجازه نمی‌داد جایی ‏بروند. با هر حرف و رفتاری، اعصابش بهم می‌ریخت و با آن‌ها دعوا می‌کرد. مرتب ‏کتکشان می‌زد. حتی یک بار پس از درگیری فلاسک چایی را به سمت مادرم پرتاب کرد. ‏من خودم را سپر کردم تا مادرم را نجات دهم که آب جوش روی من ریخت و سوختم. ‏

چند وقت بود که به این بیماری دچار شده بود؟
تقریبا یک سالی می‌شد که رفتارش غیرقابل تحمل شده بود. همیشه توهم داشت و درگیر می‌‏شد. خواهرم و مادرم از دستش آسایش نداشتند. تا این‌که درنهایت آن‌ها را کشت. ‏

پیش از آن پدرت رفتار خوبی داشت؟
بله. پدرم بنا بود. سرش به کار خودش گرم بود. ٢٢‌سال در کنار مادرم زندگی کرد و در این ‏مدت مشکل خاصی نداشتند. همه چیز از یک‌سال پیش شروع شد. ‏

روز حادثه سر چه موضوعی درگیر شدند؟
دو روز بود که یک خودروی پراید جلوی در خانه‌مان پارک کرده بود. شب‌ها مردی درون ‏خودرو می‌خوابید. پدرم توهم زده بود و می‌گفت: این مرد به خاطر مادر و خواهرم به این‌جا ‏آمده. پدرم می‌گفت: وقتی من از خانه بیرون می‌روم این مرد به خانه می‌آید. دو روز تمام ‏سر همین موضوع با خواهرم و مادرم دعوا می‌کرد. تا این‌که روز حادثه خواهرم آمد و گفت: ‏که آن‌ها دوباره درگیر شده‌اند. وقتی رفتیم دیگر دیر شده بود. ‏

خواهرتان قرار بود عروس شود؟
بله. او به تازگی با پسری که از هم روستاییانمان در افغانستان بود، نامزد شده بود. نامزدش ‏پسری ٢٣ ساله و نجار مبلمان بود. ١٧ روز دیگر عروسیشان بود که این اتفاق افتاد. حتی ‏کارت عروسی را هم پخش کرده بودند. ‏

خواهرت و مادرتان خانه‌دار بودند؟
مادرم بله. ولی خواهرم چند وقتی می‌شد که در یک خیاطی کار می‌کرد. ‏

ارسال نظرات