صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

داستان مارموز درباره مرد جوانی به نام قدرت (حامد بهداد) است که سودای رسیدن به قدرت و سخنرانی در مجلس را دارد، اما با اتفاقات گوناگونی مواجه می‌شود که سرنوشت او را تغییر می‌دهد.
تاریخ انتشار: ۱۲:۱۲ - ۲۷ تير ۱۳۹۸
 
نسخه کامل فیلم سینمایی مارموز به کارگردانی کمال تبریزی و بازی حامد بهداد منتشر شد. مارموز فیلمی به کارگردانی کمال تبریزی، تهیه‌کنندگی جواد نوروز بیگی و نویسندگی آیدین سیار سریع محصول سال ۱۳۹۶ است.

حامد بهداد، ویشکا آسایش، آزاده صمدی، مانی حقیقی، رضا ناجی، محمد بحرانی و سیاوش چراغی‌پور از بازیگران این فیلم هستند.
 
برای خرید قانونی و دانلود حلال "فیلم مارموز" اینجا کلیک کنید
 
داستان فیلم درباره مرد جوانی به نام قدرت (حامد بهداد) است که سودای رسیدن به قدرت و سخنرانی در مجلس را دارد، اما با اتفاقات گوناگونی مواجه می‌شود که سرنوشت او را تغییر می‌دهد.

کمال تبریزی در سینمای کمدی با فیلم «مارمولک» شناخته می‌شود. اثری پرفروش و محبوب در سینمای ایران که علی رغم حواشی که در اکران با آن مواجه شد و نسخه قاچاق فیلم منتشر شد، توانست فروشی مناسب در گیشه‌های سینما داشته باشد و تبدیل به اثر سیاسی محبوب مخاطبین ایرانی شود.
 
 اثری که سابقاً با نام «خودسر» شناخته می‌شد، اما سازندگان با تغییر نام آن به «مارموز» تمام تلاش خود را به کار بستند تا اثرشان تداعی کننده خاطرات «مارمولک» شود و به نوعی این اثر را دنباله روی آن معرفی نماید. اما وضعیت «مارموز» وخیم‌تر از آن است که بتواند حتی به «مارمولک» نزدیک شود.
 

اگر در «مارمولک» تماشاگر با شخصیت اصلی داستان همذات پنداری کرده و آدم‌های داستان را باور می‌کرد و با آن‌ها همراه می‌شد، اینجا در «مارموز» همه چیز در حد و اندازه یک کاریکاتور زشت و بی مزه باقی مانده است. کاریکاتوری که در آن همه نوع شخصیت سیاسی یافت می‌شود و به آن کنایه زده می‌شود، اما با رعایت شدید احتیاط.
 
در واقع خود فیلمساز و نویسنده آن یعنی آیدین سیار سریع بهتر از هرکسی می‌دانسته اند که ابداً قادر نخواهند بود تا به نقد سیاسیون بپردازند و آنان را به چالش‌های سخت بکشانند، از این جهت سعی کرده اند تا با خلق چند شخصیت کاریکاتور سیاسی و الحاق چند تکه کلام و شوخی‌های سیاسی کنترل شده، برچسب اثر سیاسی را به فیلم خود بزنند که نتیجه ناامید کننده است.

در «مارموز» بطور عجیبی اساس نگارش فیلمنامه فراموش شده است. شخصیت اصلی داستان فاقد هویت است و فیلم که آغاز می‌گردد ما نمی‌دانیم که قدرت چه بوده و با چه انگیزه‌ای تبدیل به فردی شده که حاضر است برای رسیدن به قدرت هر نوع تظاهر رو ریا را به کار ببندد. فیلم سعی کرده با به تصویر کشیدن دانشگاه و دختری که قدرت به او علاقه داشته، انگیزه احتمالی او را از تغییرات تفکرش به تصویر بکشد، اما این تصویر چنان خام و دم دستی و بدون جزئیات است که علناً بود و نبود آن تاثیری در وضعیت فیلم ندارد.
 
در کنار قدرت، شخصیت‌های مکمل نیز حضور دارند وضعیت آنان نیز بحرانی‌تر از شخصیت اصلی داستان است. آنان نماینده دو جبهه اصولگرا و اصلاح طلب در فیلم هستند که با عنوان قرمز و آبی شناخته می‌شوند و همانطور که اشاره شد، صرفاً یک کاریکاتور بی ظرافت به شمار می‌روند که قرار است تکه کلام‌های سیاسی رایجی که می‌توانیم نمونه هر روزه آن را در جامعه از این و آنبشنویم، در فیلم بازگو نمایند.

بطور خلاصه می‌توان گفت که فیلمنامه «مارموز» تکه پاره است و انسجام مشخصی در آن به چشم نمی‌خورد. به نظر می‌رسد که سازندگان پیش از ساخت فیلم شوخی‌های سیاسی که قابل مطرح شدن بوده را جایی یادداشت کرده و براساس آن موقعیتی خلق کرده اند تا همان شوخی‌های در قالب تصویر بازگو شوند.
 
نمونه عجیب و ناامید کننده آن در فیلم، سکانس مواجه قدرت با گشت ارشاد است. سکانسی که به بدترین و غیر سینمایی‌ترین شکل ممکن ساخته شده و تنها دقایقی از فیلم صرف می‌شود تا قدرت نزد مامور آمده و این دیالوگ را بگوید که: «نزدیک انتخابات نباید با کسی برخورد کرد چراکه به رای آن‌ها نیاز داریم!». شاکله فیلم «مارموز» با چنین وضعیتی بنا شده و تمام دقایق فیلم به بازگو شدن تکه کلام‌های سیاسی گذشته بی آنکه این رویه در نهایت بلوغ برسد و بتواند قصه‌ای سیاسی منطقی را روایت نماید.

در بخش منطق روایی، فیلم در بحران به سر می‌برد. تمام اتفاقاتی که در «مارموز» در حال رخ دادن هستند ما به ازای بیرونی ندارند و کارگردانی ضعیف تبریزی نیز به ضعف اثر افزوده است. عمده این ضعف‌ها را می‌توان در سکانس‌های بیرونی مشاهده کرد که جمعیت فراوانی در تصویر قابل مشاهده هستند. جمعیتی که به درستی هدایت نشده اند و حتی ترس و وحشت آنان در سکانس بمب گذاری یک عنصر گمشده محسوب می‌شود. رابطه میان قدرت و خبرنگار زن حزب وحدت ملی به یکباره و در کمال شلختگی به وقوع می‌پیوندد. رابطه‌ای که نه مقدمه‌ای دارد و نه دلیلی برای شکل گیری آن و حتی نه دلیلی برای آنکه بتوانیم این رابطه را باور کنیم.
 

مانی که فیلم قصه خود را از داخل ایران خارج کرده و شبکه‌های خارجی زبان را وارد معرکه می‌کند، پیکر نیمه جانش نیز از دست می‌رود. پرداخت بد صحنه‌های خارج از ایران و شبکه‌های خارجی زبانی که بی ارتباط با مسیر داستان به یکباره وارد معرکه می‌شوند، «مارموز» را از مسیر خود منحرف می‌کند و اثر را به آش شله قلمکاری مبدل می‌کند که قرار است در مدت زمان ۲ ساعت به همه موارد سیاسی گریزی بزند بی آنکه بداند پرداختن صحیح به موضوعات محدود می‌تواند نتیجه به مراتب بهتری بر جای بگذارد، نه آنکه از هر بخش و جناح و گروهی از سیاسیون در فیلم استفاده شود صرفاً به این جهت که قرار است کنایه‌های سیاسی به آنان مطرح شود.

شاید بتوان تلاش حامد بهداد برای ارائه یک نقش آفرینی جدید در فیلم «مارموز» را بهترین ویژگی فیلم برشمرد. بهداد در «مارموز» سعی کرده تا در نقش شخصیت مشنگ و ساده قدرت، بازی تاثیرگذاری از خود ارائه دهد که تا حدی نیز در این مسیر موفق بوده است. شاید اگر شخصیت قدرت می‌توانست چند بُعدی باشد و تا این حد از دست رفته و کاریکاتور نباشد، می‌شد که حامد بهداد قابلیت‌های بازیگری خود را به نحو بهتری در فیلم به نمایش بگذارد، اما اینچنین نشده. دیگر بازیگران فیلم نیز وضعیت بهتری از بهداد ندارند.
 

«مارموز» با عنوان یک اثر سیاسی به سینما آمده ست، اما هرگز جسارت آن را ندارد که حتی بتواند به سوژه‌هایی که مطرح می‌کند نزدیک شود. فیلم جدید تبریزی تنها به سینما آمده تا بازگو کننده جملات سیاسی مردمی باشد که در کوچه و خیابان آن را مطرح می‌کنند. اما فیلم هرگز پا را فراتر از این نگذاشته و نمی‌تواند به یک نتیجه گیری منطقی برسد و حتی قصه‌ای منسجم روایت کند. فیلم که به پایان می‌رسد، تنها شعار‌های گل درشت تمام نشدنی و زمخت فیلم بر جای می‌ماند. شعار‌هایی که مخاطب امروز سینما بسیار بیشتر از سازندگان فیلم آن‌ها را شنیده و به اصطلاح گوشش از آن پُر است. مضاعف بر شنیدن این شعار‌های تکراری چه چیز از تماشای «مارموز» به خاطر خواهیم سپرد؟ پاسخ هیچ است.
 
منبع: مووی مگ
ارسال نظرات