صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

وقتی که اصول روایی یک اثر بر اصول منطقی ملتزم و استوار نباشند، نتیجه اش می‌شود فیلمی مانند زهرمار که به شکل ماکیاولیستی ای، صرفن به هدف سازندگانش که همانا تطهیر قشری خاص است، می‌پردازد و ساختار و پرداخت کار ابدن برایشان مهم نیست.
تاریخ انتشار: ۱۴:۴۸ - ۱۶ تير ۱۳۹۸

فرارو- سید جواد رضویان، کسی که او را بیشتر با بازی در سریال‌های تلویزیونی به ویژه پاورچین (مهران مدیری – ۱۳۸۱) به یاد می‌آوریم، مثل اغلب بازیگران کمدی، هوس کارگردانی به سرش زده است. ولی او مانند مهران مدیری، رضا عطاران و یا گذشته مهران غفوریان نتوانسته جای پایش را در این عرصه محکم کند و پس از کارگردانی چندین اثر تلویزیونی و شبکه خانگی، اولین کارش را در سینما کلید زد.

زهر مار را نباید بیش از آنچه که هست جدی گرفت. چون شالوده‌ای که قرار است کار روی آن سوار شود چندان جدی نیست.

تبلیغات فیلم با آگاهی، این تلقین را در مخاطب ایجاد می‌کند که قرار است با فیلمی هجوگونه طرف شود و سیامک انصاری‌ای را ببیند که با آن گریم اغراق شده و آن سکانس مداحی، با ریاکاریش مدام خنده را بر لب او بیاورد. اما چنین نیست. فیلم از همان ابتدا به مخاطب آدرس اشتباهی داده.

(خطر لو رفتن) فیم با سکانسی شروع می‌شود که رهی، راننده تاکسی (با بازی سیامک صفری) که مشکل مالی دارد با دیدن بنر تبلیغاتی حاج حشمت تهرانی (با بازی سیامک انصاری) از خود بی خود شده و تصادف می‌کند.

این مسئله گمان ما را از ریاکار بودن حاج حشمت تقویت می‌کند؛ علی الخصوص که این سکانس به سکانس کذایی مداحی برش می‌خورد.

زهرمار این امید را می‌داد که فیلمی خوش ریتم و جان دار در فضایی انتخاباتی را شاهد باشیم که هر چند با وجود محدودیت‌هایی در این موضوع، باز می‌توانست فضایی جذاب‌تر را ایجاد کند. اما به سرعت متوجه می‌شویم که داستان از این قرار نیست. رهی که به دیدن حاج حشمت رفته، برای او دامی را گسترده است تا حاجی را تلکه کند.

وقتی که اصول روایی یک اثر بر اصول منطقی ملتزم و استوار نباشند، نتیجه اش می‌شود فیلمی مانند زهرمار که به شکل ماکیاولیستی ای، صرفن به هدف سازندگانش که همانا تطهیر قشری خاص است، می‌پردازد و ساختار و پرداخت کار ابدن برایشان مهم نیست.

چرا سازندگان دست روی چنین سوژه نخ نما و کلیشه‌ای گذاشته اند، خود جای سوال دارد. انگار که آن‌ها سال‌ها از جامعه خود عقب اند و باید چنین سوژه‌ی رو و کهنه‌ای را دستمایه فیلم خود قرار دهند.

عوامل فیلم اعم از نویسنده و کارگردان و و تهیه کننده به این نکته دقت نکرده اند که انسان خوب و آبرودار صرفن انسانی منفعل و دست و پاچلفتی نیست. در مواقع لزوم می‌تواند و باید از حقش دفاع کند.

تیزر فیلم زهرمار

چرا حاج حشمت این همه برای کاری که نکرده می‌ترسد؟ چرا همه جوره با زن بد کاره (با بازی شبنم مقدمی) راه می‌آید؟ چرا راضی می‌شود تن به مصلحت با پدر دستیارش بدهد تا پولی حرام را صرف کاری حرام کند؟ انسان پاک چه منتی به خاک دارد؟

حتا اگر بپذیریم، آدمی با مختصات حاج حشمت قدرت، آشنا یا پارتی‌ای ندارد که بتواند چنان بلایی سر زن در بیاورد تا دیگر هوس اخاذی از امثال او حتا به فکرش هم خطور نکند؛ و این که چرا باید حاجی نسبت به مردی احساس دین داشته باشد که اخراج از مدرسه خیلی برایش تفاوتی نداشت و نباید انتظار می‌داشت که سرنوشت متفاوتی در انتظارش باشد؟

انگار در دنیای این فیلم، انسان‌ها با تمام پیچیدگی‌های شخصیتی و رفتاریشان، وابسته به محیط پیرامون و یک اتفاق هستند تا سرنوشتشان صد و هشتاد درجه تغییر کند؛ و این نکته مهم که انسان خوب حتمن نباید احمق باشد.

حاج حشمت نشان داده که در خیلی جا‌ها احمق نیست، اما چرا نوچه، دستیار یا هر چه نام داردِ او (با بازی برزو ارجمند) به شکل کاملن رویی متظاهر، ریاکار و فرصت طلب است. پس او در دم و دستگاه حاجی چه می‌کند؟

این حجم از انفعال و وجوه غیر منطقی، نمایی آزار دهنده برای مخاطب ایجاد می‌کند که با ریتم کند میانه فیلم، گزینه خروج از سالن سینما را برای او ایجاد می‌کند. واقعن قلابی که مخاطب را همراه فیلم نگه دارد در این فیلم کجاست؟ چرا باید بیینده فیلم را تا به انتها دنبال کند؟

در آخر تحول خنده دار زن بر اثر رفتار‌های حاجی، که اول صبح همه کاره، تن فروش، مواد فروش، هوچی و پرده در است و آخر شب معصومی که صرفن محیط او را به آن راه کشانده، بر هر چه بیشتر شدن پوچی فیلم می‌افزاید.

این تحول ناگهانی، در کنار نبود منطق روایی، نماهنگی بی ربط در وسط فیلم و سکانس باسمه‌ای دوبله شده‌ی کافه، زهرمار را با شکل و شمایلی امروزی، نئوفیلم فارسی‌ای می‌کند که فقط جای فردین و ایرج با سیامک انصاری و آرا صلاحی عوض شده است.

در این جا نباید از بازی فوق تکراری سیامک صفری هم گذشت. آخرین باری را که او تیپی متفاوت از این بازی کرده، به یاد نمی‌آوریم.

چرا بازیگری که در صحنه تئاتر خودش را به اثبات رسانده، این قدر راحت تن به بازی تیپی می‌دهد که همیشه مطرود از جامعه، با گریم و لحنی ثابت و یکنواخت است؟ همچنین باید به بازیگر توانمندی مانند شبنم مقدمی یادآور شد که با سرعت زیادی دارد خودش را خرج می‌کند.

حجم بالای آثاری که او بازی می‌کند، باعث می‌شود که فیلم‌های بی کیفیت در آثارش راه پیدا کنند، لا جرم نقش هایش شبیه به هم خواهند شد و از همه مهم تر، برندش افت خواهد کرد و پیشنهادهایش کم خواهد شد. چه بهتر که او حواسش به انتخاب هایش بیشتر باشد.

این فیلم ثابت می‌کند که کارگردانی صرفن آشنا بودن با فضای پشت صحنه و دانستن اندازه قاب نیست.

کارگردانی دانش و فهم سینمایی می‌خواهد، کسی را می‌خواهد که درام را بشناسد و در صورت لزوم، چاله چوله‌های احتمالی فیلمنامه را ببیند و درصدد رفع آن برآید. نه این که فیلمنامه‌ای بر سیاه چاله‌های کهکشانی را جلوی دوربین ببرد.

رضویان هنوز تا کارگردان شدن فاصله زیادی دارد. اگر این قدر راحت بود، هر کسی با دانستن چند اصل ساده دکوپاژ و حرکت دوربین می‌توانست فیلمی را کارگردانی کند.

در مجموع زهرمار اثری تاسف برانگیز است که به معنای واقعی کلمه، کام مخاطب را پس از دیدن فیلم همچون زهرمار، تلخ می‌کند و او تا چندی از سرمایه و وقت تلف شده اش بر خود و البته سازندگان فیلم نهیب خواهد زد.

ارسال نظرات
محمد مهدی شریفی
۰۸:۳۹ - ۱۳۹۸/۰۴/۱۷
سلام ، دیشب پردیس گلستان شیراز فیلم زهر مار رو دیدم . بیشتر از همه شرمنده دوست و همکار عزیزم با فرزرند دلبندش که با اصرار بنده مرا همراهی کردند شدم . جناب رضویان همون بهتر بره سراغ بازیگری تحت مدیریت امثال مهران مدیری امیدوارم دیگه هوس فیلم ساختن به سرش نزنه فقط میتونم بگم از کل فیلم زهرمار فقط و فقط یک نکته مثبت برداشت کردم اونهم حرکت انسانی بازی دادن دو سکانس به رضا رویگری و حسین مهب اهری که برای دلجویی مهجور ماندنشون بواسطه بیماری اتفاق افتاده بود همین !!!!!