صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۰۴۳۲۸
من خیلی خوش‌صحبت هستم. گاهی وقت‌ها تغییر چهره هم می‌دادم. لباس‌های خوب می‌پوشیدم. کلاه‌گیس می‌گذاشتم. خوب صحبت می‌کردم و خودم را دکتر، مهندس، طلافروش یا خلبان معرفی می‌کردم. می‌گفتم قصدم ازدواج است، آنها هم قبول می‌کردند.
تاریخ انتشار: ۱۹:۱۲ - ۱۰ تير ۱۳۹۸

کینه عجیبی از همه زنان دارد. همین کینه باعث شد چندین‌سال از دختران دم‌بخت سوءاستفاده کند و آنها را در دزدی‌های سریالی خود همراه کند. بهمن، ٢٤‌سال است که سرقت می‌کند.

به گزارش شهروند، سرقت‌هایی که بیشتر آنها عجیب و غریب بوده و دختران دم‌بخت را طعمه نقشه‌های خود قرار می‌داد. ادعا می‌کند که بعد از خیانت همسرش تصمیم گرفت از تمام زنان انتقام بگیرد، برای همین شیوه سرقت‌هایش را تغییر داد.

انتقامی که درنهایت به کش‌روی از مغازه‌های طلافروشی ختم شد. این مرد میانسال با فریب دختران به بهانه آشنایی و ازدواج آنها را به مغازه‌های طلافروشی می‌کشاند، تا برایشان هدیه آشنایی بخرد. درست هنگام انتخاب طلا، چندین قطعه برمی‌داشت و به بهانه نگاه‌کردن ویترین از مغازه خارج و متواری می‌شد. او تا الان ١١بار به همین جرم دستگیر شده است.

بهمن این‌بار با گریه از پشیمانی‌های خود می‌گوید و این‌که دیگر نمی‌خواهد باعث شرمندگی پسر تحصیلکرده و درستکارش باشد. بهمن هنوز بعد از سال‌ها از خیانت همسرش گله دارد و او را باعث تمام این سرقت‌ها می‌داند. این مرد که از سوی ماموران پایگاه هشتم پلیس آگاهی پایتخت در دومین طرح کاشف دستگیر شده است، از چندین‌سال سرقت‌هایش می‌گوید:

چند ‌سال داری؟
٤٥سال.

شیوه سرقت‌هایت چگونه بود؟
بعد از آشنایی با خانم‌ها، معمولا در اولین یا دومین قرارمان، به بهانه خرید هدیه آشنایی آنها را به یک طلافروشی در مرکز خریدی شلوغ می‌بردم. در مغازه وقتی طلاهای مختلف را برای انتخاب جلوی ما می‌گذاشتند، چند قطعه را برمی‌داشتم. بعد به بهانه این‌که فلان طلا را از پشت ویترین نشان بدهم، از مغازه خارج می‌شدم و در شلوغی فرار می‌کردم. گاهی وقت‌ها حتی مغازه‌دار می‌دید که قطعه‌ای طلا در دستم است، ولی با این تصور که خانمم داخل مغازه است، مانع خروج من نمی‌شد.

با دخترها چطور آشنا می‌شدی؟
در فضای مجازی، در خیابان، در مغازه‌ها. خلاصه هرکجا که خانمی می‌دیدم، بعد از آشنایی او را به مغازه طلافروشی می‌بردم.

آنها را چطور فریب می‌دادی؟
من خیلی خوش‌صحبت هستم. گاهی وقت‌ها تغییر چهره هم می‌دادم. لباس‌های خوب می‌پوشیدم. کلاه‌گیس می‌گذاشتم. خوب صحبت می‌کردم و خودم را دکتر، مهندس، طلافروش یا خلبان معرفی می‌کردم. می‌گفتم قصدم ازدواج است، آنها هم قبول می‌کردند.

چی شد که این شیوه به ذهنت رسید؟
همه چیز بعد از خیانت همسرم شروع شد. من از‌ سال ٧٤ سرقت می‌کردم، ولی فقط گاهی سرقت می‌کردم، تا این‌که چندین‌سال پیش متوجه شدم همسرم به من خیانت کرده است. او را در خیابان با مرد دیگری دیدم. رفتم و آن مرد را با چاقو زدم. می‌خواستم بمیرد، ولی به کما رفت و چندماه بعد هم حالش خوب شد. من هم از زندان آزاد شدم و بعد از طلاق، تصمیم گرفتم از زنان انتقام بگیرم. از آنها متنفر بودم و کینه داشتم. برای همین از چند‌سال پیش سرقت با این شیوه را شروع کردم.

چندبار تا حالا با این شیوه سرقت کردی؟
تا الان ١١بار به اتهام سرقت با همین شیوه دستگیر شده‌ام. در این پرونده اخیر هم ٦بار با این شگرد سرقت کرده‌ام.

شغل خودت چیست؟
من مکانیک خودروهای بنز و بی‌ام‌و هستم. اتفاقا گاهی هم با همین خودروها سر قرار می‌رفتم تا طعمه‌هایم به چیزی شک نکنند.

دیگر ازدواج نکردی؟
سه‌سالی می‌شود که دوباره ازدواج کرده‌ام.

فرزند هم داری؟
یک پسر ٢٠ساله دارم. او تحصیلکرده است. دانشجوی رشته حسابداری است و برای خودش می‌خواهد کسی شود. دیگر از روی او خجالت می‌کشم. مادرش که آنطور آبروریزی کرد و رفت. پدرش هم دزد از آب درآمده.

این‌بار اگر آزاد شوی، دوباره سرقت می‌کنی؟
دیگر خسته‌ام. شرمنده پسرم هستم. دیگر نمی‌خواهم باعث شرمساری او باشم. می‌خواهم این‌بار که آزاد شدم، سالم زندگی کنم. من اشتباه کردم و به خاطر کینه‌ای که داشتم، چندین‌سال زندگی خودم را تباه کردم. من عاشق همسرم بودم و در سن ١٨سالگی با او ازدواج کردم. اصلا فکرش را نمی‌کردم این کار را با من بکند. حالا هم دیگر خسته‌ام و پشیمان.

ارسال نظرات