صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۰۴۰۲۱
یک رسیدگی شفاف و صادقانه می‌تواند به این حدس و گمان ها، به باران تهمت‌ها و ریزش دیوار اعتمادها پایان دهد. از آنها که مردم باورش کنند. اگر سعید طوسی این جرم را نکرده است تبرئه شود و اگر نه با هرکسی که در خلال این پرونده خطایی مرتکب شده برخورد بی‌اغماض شود. نه فقط با طوسی بلکه همه کسانی که احیانا «می‌دانستند» و پنهان کردند یا فشار آوردند تا رای‌نهایی پرونده جوری دیگری رقم بخورد.
تاریخ انتشار: ۱۸:۵۰ - ۰۷ تير ۱۳۹۸

احسان محمدی در عصر ایران نوشت: تیتر را نپسندیدید؟ حق دارید. «نجات» یعنی رهایی، خلاصی. آزادی. لابد می‌پرسید این واژه را برای کسی به کار می‌برند که سزاوار زیستن است اما سعید طوسی؟ او اینجا فقط یک نام و نماد است.

از آقای رئیسی که پرشور وارد شده انتظار می رود سعید طوسی و دستگاه عدالت را از قضاوت مبهم دربارۀ این پروندۀ خاص نجات دهد و اعتماد را برگرداند. چرا که اگر مردم به اجرای عدالت در یک موضوع مشخص باور نداشته باشند، این بی اعتمادی را به موضوعات دیگر نیز تعمیم می دهند.

نام سعید طوسی در حافظه ایرانیان کنار چند اتهام چندش‌آور تکرار می‌شود. مربی صوت و لحنی که گفته می‌شود به شاگردانش چشم طمع داشته. از لحظه رسانه‌ای شدن این اتهامات تا روز اعلام حکم تبرئه و پس از آن هدف تندترین و تلخ‌ترین واژه‌ها قرار گرفت. حملاتی ویرانگر، روان‌خراش و پی‌در‌پی که هر بار از خودم می‌پرسم چطور یک نفر می‌تواند این بار را تحمل کند و شقشقه‌اش زیر فشار متلاشی یا قلبش در سینه منفجر نشود؟

او اولین نفری نیست که به این گناه متهم می‌شود، همین حالا در دادگاه‌های شهرهای مختلف پرونده‌هایی وجود دارد که با سند و مدرک و اعتراف فرد بزه‌کار مشخص شده که این جنایت در حق کودکان معصومی صورت گرفته اما یکی از دلایل حساسیت جامعه به پرونده طوسی این است که مردم احساس می کنند او پشت‌گرم به حمایت‌ها است.

شاخک‌های حسی مردم در این مورد و مواردی نزدیک به آن بی‌نهایت حساس و تحریک‌پذیر است. کافی است احساس کنند کسی به منابع قدرت نزدیک شده و از رانت آن استفاده کرده است، آن وقت سلاخی‌اش می کنند. حتی اگر بازیگری باشد که دیروز برایش هورا می‌کشیدند.

بسیاری از آنها دنبال بهانه می‌گردند تا گله و شکایت از جاهای دیگر را اینجا عیان کنند. از آن ون‌های گشت ارشاد و کلانتری بُردن زن‌ها و دخترها برای کوتاه بودن مانتو یا زلف پریشان، تا آب‌بازی خلایق و مهمانی و پارتی‌های به هم خورده ... این نارضایتی ها را می‌شود، سرکوب کرد اما مدیریت چطور؟

بخشی از مردم دل چرکین‌اند که گروهی در حاکمیت به تمام زاوایای شخصی زندگی‌شان کار دارد. به اینکه چه بخورند، چه گوش بدهند، چه بپوشند، چه فیلمی ببینند، چه روزنامه‌ای بخوانند، چه حرکتی به بدنشان بدهند، به چه فکر کنند اما وقتی نزدیکان خودشان گناهی مرتکب می‌شوند، اختلاسی یا هفت تیرکشی و ظلمی، ماست‌مالی‌اش می‌کنند. درست یا غلط اینطور فکر می‌کنند.

در قضاوت بسیاری، سعید طوسی یکی از آنهاست که هوایش را دارند، در پرونده‌اش اعمال نفوذ کرده‌اند و حالا که زمین خورده باید لگد بخورد و تاوان آن همه نصیحت‌های گل دُرشت بقیه را هم بدهد. از روز اول ماجرا با ترس، با احتیاط و اکراه به این موضوع حتی فکر کرده‌ام. نکند حقیقت نداشته باشد؟ نکند خشم جلوی چشم حقیقت‌بین‌مان را کور کرده...نکند... نکند...

هر روز فکر می‌کنم همسرش، بچه‌هایش، دوستانش و اطرافیانش در مورد او چه فکر می‌کنند؟ ... این «چه فکر می‌کنند» آدم را می‌کُشد. پیر می‌کند. همانطور به بچه‌ها و خانواده‌هایی که درگیر این ماجرا هستند را می کَُشد. باید پدر یا مادر باشید و وقتی کودکان تان خوابیده به چهره معصوم و فرشته‌گون‌اش نگاه کنید، آن وقت می‌بینید حتی تصور اینکه دست هرزی تنش را کاویده است چطور آرزوی مرگ می‌کنید ...

یک رسیدگی شفاف و صادقانه می‌تواند به این حدس و گمان ها، به باران تهمت‌ها و ریزش دیوار اعتمادها پایان دهد. از آنها که مردم باورش کنند. اگر سعید طوسی این جرم را نکرده است تبرئه شود و اگر نه با هرکسی که در خلال این پرونده خطایی مرتکب شده برخورد بی‌اغماض شود. نه فقط با طوسی بلکه همه کسانی که احیانا «می‌دانستند» و پنهان کردند یا فشار آوردند تا رای‌نهایی پرونده جوری دیگری رقم بخورد.

امیدوارم آقای رئیسی با دستوری صریح یک بار برای همیشه این پرونده را روشن و شفاف بررسی کند و ببندد. این پرونده می‌تواند به قلب‌های مُردد ایمان دوباره ببخشد و مرغ پریده اعتماد را به بام‌ها برگرداند.

ارسال نظرات