صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۰۳۷۸۶
همسرم وضعیت مالی خوبی داشت و من از نظر امکانات رفاهی در شرایط خوبی به سر می بردم در عین حال «رامبد» خیلی کم در خانه دیده می شد و بیشتر اوقاتش را در بیرون از منزل می گذراند به طوری که حتی فرزندانم نیز به این وضعیت معترض بودند.
تاریخ انتشار: ۰۹:۳۵ - ۰۵ تير ۱۳۹۸

خراسان نوشت: زن 30 ساله ای که ترس از افشای پیامک ها و تماس هایش با جوانی غریبه او را به کلانتری کشانده بود تا چاره ای برای جلوگیری از رسوایی خانوادگی بیابد به کارشناس اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: از رفتارها و پنهان کاری های همسرم بسیار نگران بودم به طوری که مدام افکارم درگیر این ماجرا بود.

او افزود: پیامک های زیادی به گوشی «رامبد» ارسال می شد و شماره های ناشناس زیادی در صفحه تلفن همراهش نقش می بست با وجود این وقتی زنگ تلفنش به صدا درمی آمد او برای مکالمه به بیرون از منزل می رفت و به طور پنهانی با طرف مقابلش سخن می گفت. همسرم وضعیت مالی خوبی داشت و من از نظر امکانات رفاهی در شرایط خوبی به سر می بردم در عین حال «رامبد» خیلی کم در خانه دیده می شد و بیشتر اوقاتش را در بیرون از منزل می گذراند به طوری که حتی فرزندانم نیز به این وضعیت معترض بودند.

وقتی درباره رفتارهای پنهانی اش به او گلایه کردم سوئیچ خودرو را به من داد و گفت: با فرزندانت خوش بگذران! خلاصه مهر و عاطفه و محبت در زندگی ما به شدت کم رنگ شده بود و روابط من و «رامبد» هر روز بیشتر به سردی می گرایید. این موضوع تا آن جا پیش رفت که دیگر خیلی از هم دور شدیم و زندگی بی روحی داشتیم در این وضعیت بود که به درد دل با دوستم پرداختم و جریان زندگی ام را برایش بازگو کردم.

«فائزه» با شنیدن این حرف ها خیلی راحت گفت: «احتمالا پای زن دیگری در میان است» با چشمانی متعجب پاسخ دادم اصلا چنین چیزی امکان ندارد!

دوستم در حالی که می خندید ادامه داد خیلی خوش خیالی! مردی با این همه جایگاه اجتماعی و ثروت چگونه می تواند به جنس مخالفش توجهی نداشته باشد! مگر می شود! مگر داریم!

خلاصه با وسوسه هایی که فائزه به جانم انداخته بود و با پیشنهاد او راننده جوان یک خودروی مسافرکش را به تعقیب همسرم فرستادم تا از محل های رفت و آمد او اطلاع یابم.

«فخرالدین» که جوانی باهوش بود هر روز با دادن اطلاعات از همسرم، پولش را می گرفت و من اعتماد زیادی به او پیدا کرده بودم. بالاخره با گذشت یک ماه از ماجرای تعقیب پنهانی همسرم، فهمیدم که او با زن دیگری ارتباط دارد به طوری که این موضوع مرا به بیماری افسردگی دچار کرد. این در حالی بود که پیامک های فخرالدین برای حمایت از من موجب آرامش روحی ام می شد.

او آرام آرام جملات عاشقانه را جایگزین تعریف و تمجیدهایش کرد و من در اوج تنهایی و کمبود محبت به این پیام ها و تماس های تلفنی وابسته شدم به گونه ای که دیگر عاشقانه به پیام هایش پاسخ می دادم. اگرچه فخرالدین پنج سال از من کوچک تر بود و پشتوانه مالی نداشت اما بسیار عاقلانه رفتار می کرد و خیلی مودبانه و با جملاتی آکنده از مهر و محبت با من تماس می گرفت و درد دل می کرد تا جایی که دلم به حالش سوخت و روزی مقدار زیادی از جواهراتم را که در بانک امانت گذاشته بودم به همراه رسیدهای خرید به او دادم تا با فروش آن ها سرمایه ای برای خودش فراهم کند اما بعد از گذشت چند ماه از این ماجرا دیگر هیچ خبری از فخرالدین ندارم و او حتی نشانی و شماره تلفن هایش را نیز تغییر داده است. با وجود این به خاطر ترس از آبروریزی و افشای پیامک ها و تماس هایم با فخرالدین نمی توانم از او شکایت کنم .

ارسال نظرات
ناشناس
۱۲:۲۷ - ۱۳۹۸/۰۴/۰۵
شوهر پولدار همینه
اونموقع که جوانهای سالم و پاک رو بخاطر درامد پایین رد میکنید و دنبال زندگی لاکچری و مهریه بالا هستید این هم نتیجه اش ؟؟
بسوز و بساز و تو پولی که از شوهرت گرفتی بچه هات رو بزرگ کن
ناشناس
۱۲:۰۵ - ۱۳۹۸/۰۴/۰۵
واقعا آدم با شنیدن این داستانها نمیدونه چی بگه، مرد خیانت کرده زن هم بعد از دونستنش تا استانه خیانت پیش رفته. روابط خانوادگی داره به سمت عجیب و غریبی میره. به عنوان یک مرد از همه همنوعانم خواهش میکنم تا وقتی روحیه تنوع طلبیشون رو از بین نبردن ازدواج نکنن هرچند در این زمینه خانومها هم کم مقصر نیستند ولی من اکثر کسانی که میبینم توی زندگیشون مشکلی ندارن فقط مرض تنوع طلبی دارن
ناشناس
۱۱:۰۰ - ۱۳۹۸/۰۴/۰۵
خییلللییی تخیلی بود...
ناشناس
۱۰:۴۶ - ۱۳۹۸/۰۴/۰۵
رفته مچ شوهرش را بگیره، خودش هم افتاده توی کوزه خیانت! امان از این حماقت مقدس ما ایرانی ها!
ناشناس
۱۰:۴۶ - ۱۳۹۸/۰۴/۰۵
عجب...!!!
شوهرت با یکی دیگه بوده و تو هم بخاطر اینکه تلافی کنی با فخرالدین که پنج سال از خودت کوچیکتر بوده ریختی روهم.
جعفرم
۱۰:۴۲ - ۱۳۹۸/۰۴/۰۵
حالمون بهم خورد از این خراسان چقدر فساد توش هست.
ناشناس
۱۰:۳۰ - ۱۳۹۸/۰۴/۰۵
خب حالا می خای دوباره فخی رو برات پیدا کنند چون دلت براش تنگ شده و کسی هم چیزی نفهمه
رضا
۱۰:۲۵ - ۱۳۹۸/۰۴/۰۵
داستان خیالیتون بازم که تو مشهد اتفاق افتاده...