فرارو-آرش عطاری؛ فیلمی که از ماجرا بیرون آمد بسیار تکان دهنده بود: توله خرسی دو ساله، تنها و حیران نشسته روی زمین و مات و مبهوت انگار چشم چشم میکند که مادرش را ببیند و او را پیدا نمیکند. یک مرد و یک پسر جوان از فاصلهای چند متری او را سنگباران میکنند. طبق گفته شاهدان و مسئولین سازمان محیط زیست، توله خرس که در بلندی تپهای همراه با مادرش حرکت میکرده، در اثر برخورد گلولهای، از تپه سقوط میکند و به زمین میافتد. بعد از سنگ باران توله خرس، دو مرد مورد اشاره، طناب به گردنش انداخته و بعد، توله خرس را روی زمین میکشند و تلاش میکنند او را سوار کامیونت کرده و احتمالا به جایی منتقلش کنند که بتوانند از او استفادههای مورد نظرشان را ببرند.
مثلا از پوستش یا گوشتش که با سر رسیدن مامورین سازمان حفاظت از محیط زیست، توله خرس را رها کرده و فرار میکنند (روایتها از روند و چگونگی این اتفاقات هنوز چندان دقیق نیست). مامورین سازمان، توله خرس را سوار ماشین کرده تا به اولین مرکز درمانی منتقلش کنند. آنگونه که توسط یکی از مامورین حاضر در ماجرا گفته شده، توله خرس در آخرین ساعات شب بر اثر ضربات سنگ و چوب، جان میدهد.
خشونت، خرافات و یا آسیب دیدن از جانب حیوانات؛ علت حادثه چیست؟
قصه، قصهای است تکراری. در سالهای گذشته، قتل خرسها یا بر اثر شلیک شکارچیان، یا خشونت مردم، به دفعات رخ داده است. کرمانشاه، منطقه دالاهو، کلاردشت، پارک ملی گلستان، شاهرود، و... در حالی شاهد کشتار بیرحمانه انواع گونههای خرس بودهاند که بسیاری هم در خطر انقراض هستند.
در مورد علل این حوادث باید گفت که بسیاری از کسانی که در مناطق مختلف کشور، به حیوانات وحشی آسیب زدهاند، بعضا باغداران یا دامدارانی بودهاند که خود یا محصولاتشان قربانی حمله چنین حیواناتی شدهاند. این افراد شاید به نوعی از این حیوانات کینه به دل گرفته و حتی به گفته برخی از کارشناسان، این رفتار آنها حتی در راستای حفظ بقای خود و محصولاتشان است. مورد دیگر بحث آموزش و فرهنگ سازی است که مثل بسیاری از موارد دیگر، سازمانها و مسئولین دست اندرکار به شدت در آن زمینه ضعیف عمل کردهاند. به این دو مورد در ادامه متن به تفصیل خواهیم پرداخت.
موضوع دیگر، اما بحث خشونت است. جامعهای پراسترس که به دلایل مختلف از نظر آرامش روحی در وضع مناسبی به سر نمیبرد، در هر شرایطی احتمال انجام یک واکنش منطقی از او کمتر از حالتی است که دارای یک آرامش نسبی است. این موضوع قطعا نیاز به تامل و مطالعه علمی فراوان دارد. ضعف جامعه در این زمینه که منجر به ابراز خشونت به راههای گوناگون میشود، موضوعی قابل چشم پوشی نیست. فردی که یک توله خرس را به آن شکل مورد حمله قرار میدهد، تضمینی نیست، که در وضعیتی دیگر، با یک انسان هم رفتار مشابه از خود نشان ندهد.
خلا قانونی در حمایت از حیوانات وحشی و همینطور باغداران یا دامداران آسیب دیده
یکی از علل این موضوع، خلا قانونی در حمایت از حیوانات و به طور خاص حیوانات وحشی است. قوانین در مواردی وجود نداشته و در مواردی که وجود دارند، به خوبی اجرا نمیشوند یا بازدارندگی کافی را هم ندارند.
دو سال قبل، بعد از ماجرای تلخ ضرب و شتم و کشته شدن توله خرسی در پارک ملی گلستان، شهرام مهاجر، وکیل پایه یک دادگستری طی گفتگویی با خبر آنلاین گفته بود: درباره حقوق حمایت از حیوانات دو تا تفکیک وجود دارد یکی حیوانات شهری و دوم حیواناتی که متعلق به حیات وحش است. یک سری مقرراتی در سازمان محیط زیست از قدیم در زمینه حیات وحش وجود دارد که به روز نیستند، شاید در زمانی که آن قانونها وضع شده قانونگذار خیلی متوجه خطر از دست دادن یکسری از گونههای حیات وحش نبوده، بنابراین با دید ملایمتری قانونگذاری کرده و این قوانین آنطور که باید بازدارندگی ندارند. "
در مورد مباحث مرتبط با قانون، نکته دیگر، خلا قانونی در حمایت از باغداران و یا دامداران آسیب دیده توسط حیوانات است. بارها پیش آمده که محصولات یک باغدار یا دامهای یک دامدار مورد حمله خرس، پلنگ و یا حیوانات دیگر واقع شده است. این افراد در بسیاری از موارد با در نظر گرفتن طبیعت حیوانات، حتی با اینکه بعضا توسط این حیوانات مجروح شدهاند، رفتار خشونتآمیزی از خود نشان ندادهاند. برخی نیز، اما به روشهای مختلف، ضرب و شتم با سنگ و چوب، شلیک با اسلحه و... به مقابله با این حیوانات برخاستهاند. نکته اینجاست که در چارچوب قانون جبرانی برای این ضررها به افراد، خصوصا اگر از جانب خرس باشد، پیش بینی نشده است. (یوزپلنگها در برههای از زمان مورد حمایت بیمه قرار گرفته بودند.)
در این رابطه باقر نظامی عضو هیات علمی دانشکده محیط زیست در گفتگو با ایران در کنار تاکید بر اهمیت فرهنگ سازی، بیمه حیات وحش را مطمئنترین چتر برای حفاظت از گونههای در معرض انقراض دانسته است. او میگوید: وقتی سازمان محیط زیست بتواند خسارت حیات وحش به کشاورزی و دامداری را بدهد آن زمان میتواند از آنها هم طلب داشته باشد.
نبود یک مجری قوی برای اجرای قوانین موجود
با این حال حتی اگر قوانینی سفت و سختتر هم در زمینههای مورد نظر وضع شود، ضعف شدید سازمان حفاظت از محیط زیست، مانع اجرای صحیح و کاربردی این قوانین خواهد شد. سازمانی با بودجه بسیار کمتر از آنچه که نیاز دارد و با دنیایی از مشکلات ریز و درشت که در رفع ابتداییترین آنها هم کاملا تنهاست. چه برسد به بحثهایی مانند فرهنگ سازی که در دید بسیاری از مدیران کشور، هنوز یک "کالای لوکس" است.
نبود آموزش و تحلیلهای علمی و مطالعه در مورد رفتار آزاردهندگان
احترام به حیوانات و حفاظت از محیط زیست تقریبا جایی در آموزش کودکان ما ندارد. در هیچکدام از ردههای دبستان و دورههای متوسطه، در کتابهای درسی مطالبی به اینچنین آموزشها طبق اصول حرفهای، اختصاص داده نشده است. هرگونه آموزشی صرفا در بعضی از خانوادهها و آن هم احتمالا به شکل نه چندان علمی انجام میگیرد. کودکی که ورودی مناسبی از این نظر نداشته باشد، چه رفتاری در قبال حیوانات از خود بروز خواهد داد؟ او در بزرگسالی که قدرت بیشتر و ترس کمتری هم دارد، چه واکنشی به رفتارهای غریزی این حیوانات خواهد داشت؟
سوال دیگر این است که در کدام مورد در ده سال اخیر، پس از وقوع حادثه رفتار آزاردهندگان حیوانات، مورد مطالعه دقیق و علمی قرار گرفته است؟ کدام پژوهش از کدام مرکز علمی یا دانشگاه به این مورد پرداخته است؟ به منظور فرهنگ سازی و تدوین آموزشهای کارامد، قطعا انجام چنین پژوهشهایی ضروری است. اما واقعیت این است که مسئولین و نهادهای تصمیم گیر در این زمینه، هنگام رخ دادن اتفاقات مشابه، به جای چنین واکنشهای علمیای، صرفا به واکنشهای هیجانی نظیر تعقیب قضایی و دستگیری و نهایتا مجازات افراد بسنده کردهاند که کاملا مشخص است این تصمیمات، به تنهایی تصمیمات موثری نبودهاند.
باتشكر.