محمد هاشمی معتقد است: انقلاب امام اولین انقلابی بود که در مدت کوتاهی تمامی زیرساختها توسط مردم تعیین شد؛ بنابراین امام اعتقاد عمیقی به مردم و حق مردم داشت و حق مردم را حق الناس میدانستند و جنسیت برای ایشان مطرح نبود. وی همچنین میافزاید: امام نسبت به رسانه هر نوع بد آموزی را نفی میکردند و عقیده داشتند نباید در رسانه بدآموزی وجود داشته باشد و رسانه را به عنوان دانشگاه عمومی سراسری تعریف میکردند.
گفتگوی شفقنا با محمد هاشمی را میخوانید:
بسیاری بر این باورند که امام به عنوان معمار انقلاب اسلامی، در حوزه مذهبی به اجتهاد پویا و مصلحت، در حوزه سیاسی به همزیستی اسلامیت و جمهوریت و در حوزه جامعه مدنی به موضوعاتی نظیر حق تعیین نوع حکومت توسط مردم با فراندوم، قانون اسلامی و انتخابات، حضور اجتماعی و سیاسی زنان و …. حیاتی دوباره بخشیدند. دیدگاه شما در هر مورد چیست و چه استدلالها و مصادیقی بر آن میشناسید؟
اگر بخواهیم در مورد امام و اهداف و مسائل ایشان صحبت کنیم باید ورودی به انقلاب اسلامی داشته باشیم و بدانیم انقلاب اسلامی چه بود و چه هدفی داشت. انقلاب اسلامی ایران بی شک پدیدهای نوظهور در قرن حاضر بود یعنی وقتی که امام از مذهب صحبت میکردند مذهب جایگاهی در کشورها و دولتها و حتی در بین مردم نداشت. بعد از انقلاب صنعتی اروپا در این قاره همه چیز انقلاب صنعتی بر علیه مذهب بود. اروپا مذهب مسیحیت کاتولیک داشت، ولی این مذهب ستیزی و روحیه ضد مذهبی در تمام دنیا و حتی در کشورهای اسلامی رواج پیدا کرده بود و مذهب جایگاه قبلی خود را نداشت. وقتی امام انقلاب را شروع کردند بر مبنای مذهب و دقیقا در تقابل با دو ایدئولوژی و دو مکتب فکری حاکم در آن زمان بود. امام با سرمایه داری و کمونیسم مخالف بودند و حاضر نشدند با هیچ کدام همکاری کنند. در حقیقت امام ایدئولوگ نبودند بلکه احیاگر بودند و مذهب یا دین اسلام و مکتب تشیع و مکتب اهل بیت را احیا کردند امام آن را ابداع نکرد بلکه به دنبال احیا این مکتب بود اسلام ۱۴۰۰ سال پیش آمده بود و امام به دنبال احیا اسلام ناب محمدی بودند و قصدبراندازی نداشتند. امام در سنین بیست تا سی سالگی به علما و متفکرین نامه مینوشتند و نامه خود را همیشه با این آیه شروع میکردند که قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَهٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّه… یعنی خداوند موعظه میکند و میگوید شما برای خدا قیام کنید حتی یکی دو نفر و لازم نیست حتما ملتی باشید. امام حرکت خود را بر این مبنا شروع کردند.
امام این آیه را در اطلاعیهها و بیانیههای خود و حتی در دیدارهای خصوصی مورد استناد قرار میدادند یا به این آیه استناد میکردند که «إِنَّ اللهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ» … خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد مگر اینکه آن قوم خود سرنوشت خود را تغییر بدهد. یعنی خود سازی و حرکت یعنی تغییری که باید حاصل میشد تغییری بر مبنای خود سازی در این جهت بود؛ بنابراین حرکت امام، انقلاب بی نظیری در جهان بود و هدف آن فقط ایران نبود و هدف ایشان جهان اسلام بود. در سخنرانیهای امام و سخنرانی معروف ایشان در مسجد اعظم بر علیه کاپیتولاسیون خطاب به علمای اسلام میگویند:ای سردمداران کشورهای اسلامی،ای روسای اسلام، اسلام رفت، به داد خودتان برسید. یعنی دعوت ایشان فقط دعوت ایرانیان نیست. حرکت امام احیاگرانه بود و مخاطب ایشان جهان اسلام و حتی بیشتر جهان مستضعفین بود. نکته دیگری که در اینجا باید به آن اشاره بکنیم این است که در آن زمان در عالم سیاست، انقلابها و تغییرات حکومتی و سیاسی از دو روش انجام میشد؛ یک روش کودتا بود و این کودتا میتوانست نظامی یا نرم و مخملی باشد و عمدتا در هیات حاکمه و توسط حامیانی انجام میشد، روش دوم انقلاب است و از پایین به بالا و حرکتی مردمی است که یک سیستم توسط مردم تغییر داده میشود و یا سرنگون میشود؛ امام به نوع دوم عقیده داشتند و میگفتند: باید آگاهی مردم را بالا ببریم و مردم خود آگاه بشوند و حرکت کنند و سرنوشت خود را تغییر بدهند.
امام در حادثه تلخ ۱۵ خرداد ۴۲ در سخنرانی روز عاشورا در مدرسه فیضیه دو سه نکته را مطرح کردند؛ به شاه خطاب کردند:ای بدبخت از سرنوشت پدرت عبرت بگیر اگر آمریکایی و اسرائیلی شدهای بگو تا من بگویم بیرونت کنند و گفتند:ای آقای شاه من به تو نصیحت میکنم، دست از این کارت بردار و با اسلام و علما و مردم مخالفت نکن؛ و اصطلاحا از این زاویه امر به معروف میکردند و نمیخواستند شاه را سرنگون کنند و میگفتند خودت و حکومت خودت را اصلاح کن و در این مبنا حرکت میکردند. وقتی حکومت شاه نشان داد که تغییر ناپذیر است و راه فساد را در پیش گرفته است نه تنها فساد بلکه اسلام زدایی را در دستور کار دارد امام نیز به مقابله برخاست. یعنی شاه به دنبال جایگزینی دین ایران باستان به جای اسلام بود در این مرحله امام اعلام کردند این حکومت نامشروع است.
برنامه امام احیای ارزشهای اسلامی و احیای مکتب اهل بیت بود و هدف او جامعه جهانی بود در این زمینه بعد از پیروزی انقلاب وقتی از آقای بازرگان سوال میکنند، فرق شما با امام چیست؟! او میگوید من اسلام را برای ایران میخواهم و امام ایران را برای اسلام میخواهد. انقلاب امام، جهان شمول و عالمگیر بود. بعدها محققین از فرمایشات امام جمع بندیهایی داشتند و انقلاب امام را عالم گیر و جهان شمول معرفی کردند. امام برای احیای اسلام و مخالفت با هرچه برخلاف اسلام است انقلاب کرد و عقیده داشتند ما حتی حاضر نیستیم برای مبارزه با شاه با کمونیستها و کاپیتالیستها وحدت کنیم.
وقتی هدف این است، در راستای این هدف در آن زمان و در اوایل انقلاب در بسیاری از کشورها نهضتهای آزادی بخش داشتیم. اکثر این جنبشها در وزارت خارجه ایران دفتر داشتند و اعتبار داشتند درحالیکه شاید دولتهای آن کشورها رابطه زیادی با ایران نداشتند. وقتی اهداف انقلاب امام مشخص شد از سه جبهه بر علیه ایران و انقلاب حرکت شد؛ جبهه اول کاپتالیسم یا سرمایه داری و آمریکا بود که از ابتدا با ایران مخالفت کرد و دهها طرح کودتا ریخت. من زمانی در صدا و سیما بودم و این مسائل را رصد میکردم و تا ۱۸ طرح کودتای آمریکایی را مطلع شدم، جبهه بعدی کمونیستها و مارکسیستها بودند؛ شوروی و چین و… که طرفدار امام و اسلام نبودند و حتی در حادثه تلخ ۱۵ خرداد که ۴۰۰۰ نفر به قصد کشت به گلوله سپرده شدند حکومت شوروی به شاه تبریک گفت و کار شاه را تایید کرد. آنها دین را تریاک اجتماع میدانستند و چنین تعابیری داشتند و روحانیت را واپس گرا میدانستند و چنین ادبیاتی در حرکت خود داشتند. جبهه سوم در حقیقت جاهلیت عرب بود که در صدر اسلام بر علیه پیامبر بودند و در آن زمان در قالب وهابیت و برخی از فرق سنی بر علیه انقلاب حرکت کردند. نماد آن در عربستان بود و بعدها گروههای مختلف تروریستی مثل داعش آن را ادامه دادند. این گروهها با آموزش آمریکاییها تشکیل میشد و بر علیه ما کار کردند.
در کنار جبهه سوم، صهیونیستها قرار دارند و این چند جبهه بر علیه انقلاب امام کار کردند. بعد از پیروزی انقلاب آقای هانتینگتون در آمریکا کتابی با عنوان جنگ تمدنها نوشت و در آن کتاب بیان کرده است که جنگ ما با اسلام است، یعنی تمدن مسیحی با تمدن مسیحیت در جنگ است.
بعد از انتشار این کتاب کلیسای انجیلی در آمریکا که ۸۰ تا ۹۰ میلیون عضو دارد مخالف با صهیونیست بود، ولی در سال ۹۱ بیانیه داد و اعلام کرد که امروز جنگ ما با اسلام است و نباید با صهیونیست مخالفت کنیم و باید با آنها وحدت کنیم و بعد از نابود کردن تمدن اسلامی مسائل خود را با یکدیگر حل خواهیم کرد. بحث ما با دشمنان، بحث سرزمینی نیست و بحث تفکر و اندیشه است. هیچ ایدئولوژی دیگری در حد این آرمانی که امام احیا کردند نیست. این آرمان بهترین اهداف را برای انسان دارد. امام در صحبتهای خود به فرهنگ عاشورایی استناد میکنند و ایثار امام حسین را که در هر مذهبی بی نظیر است و مشابه ندارد، بیان میکردند.
حضرت امام خمینی (ره) پس از پیروزی انقلاب، در کنار اسلامیت، جمهوریت را نیز مطرح کردند، ایشان از همراه قرار دادن این دو چه هدفی داشتند؟
خاطرهای دارم که اینجا مناسبت دارد. امام وقتی در نوفلاشاتو بودند گروههای مختلفی به جهت حمایت و کسب اطلاع به دیدار امام میآمدند. آنجا در مدت نزدیک به چهار ماه کانونی بود که جهان را متاثر کرده بود؛ و بسیاری از شخصیتها به آنجا میآمدند از جمله چند نفر مسلمان سنی مذهب از کشورهای مختلف اسلامی در گروهی ۷-۸ نفره برای ملاقات با امام آمدند و ما با امام مطرح کردیم. مرحوم حاج احمد آقا همیشه سعی میکردند در ملاقاتهای امام حاضر باشند. البته در هر ملاقاتی کسی شرکت میکرد و مینوشت و در آن ملاقات نیز ایشان بودند.
چون مساله آنها کمی محرمانه و سری بود. آنها به امام میگویند که شما اعلام کنید میخواهید حکومتی اسلامی تشکیل بدهید و به عنوان خلیفه باشید و ما در همین لحظه با شما دست بیعت میدهیم، ولی امام فرمودند: نه، من خلیفه نیستم و من میخواهم جمهوری اسلامی تشکیل بدهم؛ و جمهوریت نیز به شیوه حضرت امیر برمی گردند. ایشان در غدیر به جانشینی پیامبر اعلام شدند و همه شنیدند پس حضرت امیر خلیفه و جانشین پیامبر بودند، ولی وقتی حضرت رسول رحلت کردند شش نفر نشستند و تصمیم گرفتند چه کسی خلیفه باشد و با کارگردانی، عمر ابوبکر را خلیفه کردند و حق مسلم حضرت علی را به رسمیت نشناختند، ولی بعد از عثمان مردم خود به سراغ حضرت علی (ع) آمدند و با ایشان بیعت کردند. این یعنی مردمسالاری و جمهوریت و مردم سالاری ریشه در مذهب تشیع دارد. در اصل سوم قانون اساسی این مساله وجود دارد اسلامیت و جمهوریت نظام دو رکن تفکیک ناپذیر است.
به همین دلیل انقلاب امام اولین انقلابی بود که در مدت کوتاهی تمامی زیرساختها توسط مردم تعیین شد؛ بنابراین امام اعتقاد عمیقی به مردم و حق مردم داشت و حق مردم را حق الناس میدانستند و جنسیت برای ایشان مطرح نبود، امام موافق با حضور سیاسی زنان بود. حال در مورد حضور زنان در انتخابات ریاست جمهوری در مورد لغت رجال تفاسیری مختلف مطرح است و شورای نگهبان رجال را به مرد تعبیر کرده است درحالیکه در قرآن در جایی رجال به معنی تمامی انسانها است و تفسیر امروز شورای نگهبان از رجال که جلوی کاندیدا شدن خانمها را گرفته است آن چیزی نیست که مورد نظر قرآن باشد. خواست امام احیای اسلام بود. مطالعات من در این زمینه کم است اگر از طریق دیگری ممنوعیتی وجود داشته باشد مطلع نیستم، ولی اگر همین تفسیر مورد نظر باشد این تفسیر خلاف قرآن است. امام ایدئولوژی تازهای ابداع نکرد بلکه احیاگر بود و نظر ایشان احیای اسلام است و با این نگاه میتوان گفت: از نظر امام نباید مشکلی داشته باشد.
وعدهی انقلاب و حضرت امام شکل دادن به جامعه و حکومتی ایده آل از نظر عدالت و آزادی و اخلاق در کنار حفظ استقلال سیاسی کشور بوده است. تا چه اندازه این موارد در دورهی ایشان و پس از ایشان محقق شده است؟
اخلاق به کل جامعه بر میگردد. حضرت پیامبر وقتی مبعوث شدند گفتند: «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ» یعنی آنچه که امام خواسته است، خواسته رسول گرامی اسلام است. حال حضرت رسول نیز نتوانستند توفیق چندانی در رواج اخلاق به دست بیاورند. پیروان واقعی حضرت رسول تعداد زیادی نبودند. وضعیت امام نیز همین است، اگر توقع داشته باشیم اخلاق اسلامی در جامعه فراگیر باشد و مواردی خلاف اخلاق نداشته باشیم این منظور محقق نشده است. مسائلی در زمان امام بیشتر رعایت میشد و در هیات حاکمه و نهادها و سازمانها اخلاق محوری بیشتری دیده میشد. این هدفی غایی و نهایی است، چون این انقلاب مختص زمان حال نیست بلکه تداوم انقلاب اسلامی و انقلاب حضرت امیر است و بر اساس روایات ما، هنوز به جامعه موعود نرسیده ایم باید حضرت مهدی ظهور کنند و جامعه موعود و مدینه فاضله را تشکیل بدهند. ما در مسیر قرار داریم و این مسیر فراز و فرود دارد.
عدالت نیز به همین اصل بر میگردد، عدالت شمشیر تیزی است. گاهی عدالت را در حوزه اقتصادی مد نظر داریم و در مورد بیت المال از عدالت حرف میزنیم، گاهی در حوزه خانواده و یا جامعه مورد نظر است. عدالت ابعاد گوناگونی دارد. عدالت در برخی از جاها محقق شده است، ولی ظلم در جامعه ما زیاد است و تبعیض فراوان است و اختلاف طبقاتی بیداد میکند؛ و نمیتوان گفت: عدالت در جامعه برقرار شده است. پس نمیتوانیم بگوییم امام موفق شدند عدالت را در جامعه پیاده کنند. ظاهرا در اسلام نیز بنا نیست اینگونه باشد و از آثاری که برای ظهور حضرت مهدی بر شمرده اند این است که جهان پر از ظلم و ستم است تا حضرت بیاید.
به نظر من آزادی نسبی است. به طور مثال در انتخابات مردم رای میدهند و گفته میشود رای مردم انتخاب میشود البته استثنائاتی وجود دارد، ولی آزادی فردی که بتوان نسبت به هر مساله یا اظهار نظر کرد وجود ندارد. خط قرمز یعنی محدود کردن آزادی مصداق دیگر حقوق اجتماعی است که برخی از دستورات اسلام در رابطه با حقوق اجتماعی است اینکه مساله حجاب را جزو حقوق اجتماعی حساب کنیم یا حقوق فردی این بحثی است که برخی علما به آن پاسخی نداده اند. یک سری از موارد به تببین و تعریف شفاف نیاز دارد و نیاز به بازنگری دارد. باید جامعه نسبت به آن آگاهی پیدا کند. آگاهی مذهبی در جامعه ما آنطور که باید و شاید نیست.
من تحلیلی دارم نسبت به مسائل مذهبی سه عامل احساس و دانش و بینش وجود دارد. از نظر احساسی، احساسات مذهبی در ایران بسیار خوب است و ما نماد آن را در عاشورا و در ۲۱ رمضان و اربعین میبینیم. حتی ارامنه در عاشورا به خیابانها میآیند. ولی دانش مذهبی ما به اندازه کافی نیست. بسیاری از مردم فروع دین را نمیشناسند و اگر در مورد ائمه از آنها سوال شود معرفت به ائمه را در بین مردم کم ارزیابی میکنید و یا نمیتوانند وجود خدا را با دانش مذهبی به اثبات برسانند. بینش مذهبی نیز کم است و بیشتر تحلیل اجتماعی ربط مسائل به هم است. اگر مذهب باید به طور کامل انجام شود چه مولفهها و چه بایستهها و چه نبایستههایی دارد؟! جواب این سوال را حتی ما نمیدانیم. نتیجه پایین بودن دانش و بینش مذهبی این هرج و مرج فرهنگی است. این موارد علائمی است که به ما نشان میدهد در بعد فرهنگی خوب کار نکرده ایم و موفق نبودیم.
برخی عنوان میکنند که حضرت امام قبل از پیروزی با بعد از پیروزی دیدگاههای متفاوتی درباره جمهوریت مطرح کرده اند، آیا این دیدگاه صحت دارد و اگر چنین است دلایل تغییر نظر امام چه بوده است و اگر چنین نیست، دلایل وارد آوردن این اتهام به ایشان چیست؟
من در ابتدا توضیح دادم که انقلاب امام ارزشی بود و ایشان به دنبال تغییر فرهنگ جامعه و تغییر ارزشهای حاکم بر کشور و احیای اسلام بودند، اما این هدف امام، دشمن زیاد داشت. من چند گروه را برشمردم که انقلاب را در تعارض با منافع خود میدیدند. تمام تهمتها به امام و یاران امام و شایعات موجود از اتاقهای فکری آنها نشات گرفته است. من در خبری از اسرائیل خواندم که گروهی موظف به ساختن بالای ۶۰ شایعه بر علیه ایران در روز هستند و آن را از طریق رسانههای مجازی منتشر میکنند این تقابل وجود دارد و ریشهای تاریخی دارد؛ و در زمان پیامبران خدا بود. این نکته تکرار تاریخ است و شیوهای است تا مردم را از راه درست دور کند. بی بی سی در مورد حضرت امام مستند ساختند. تکلیف این رسانه و انگلستان در دین سازی مشخص است و نتیجه معلوم بود، مستند کاملا بر علیه امام بود.
سپس یاران امام را تضعیف میکردند. هم زمان با پخش این مستند در ایران، کارگردانی دیگر مستندی بر علیه آقای هاشمی ساخته بود و در عین حال امام را مورد هجمه قرار میداد، چون آقای هاشمی از یاران نزدیک امام بود. این مستند در دانشگاههای ما پخش شد و حتی برخی از مراکز از آن حمایت کردند، یعنی اینگونه نفوذ میکنند. آنها معتقدند این فرد دو سال است از میان ما رفته، ولی انگیزههای او هنوز در میان ما وجود دارد به همین دلیل باید او را مورد هجمه قرار داد. یک روز جاسوسی که خود متهم است ادعا میکند که آقای هاشمی جاسوس است یک روز برای امام و یک روز برای آقای خامنهای ۷۰۰ صفحه کتاب نوشته اند که او از ابتدا با شوروی و ک. گ. ب. بوده است.
وظیفه حامیان درجه اول امام در شرایط فعلی چیست؟ راه حفظ و ارتقاء میراث حضرت امام چیست؟
راه امام تبیین ارزشها و احیا ارزشها بود و باید در هرجایی در این حرکت خطا دیدیم تذکر بدهیم. شیوه امام راه انبیا و حضرت رسول و ائمه بود، مسائل در این راه روشن است و مشخص است هر کسی چه وظیفهای دارد. امام قائل به نتیجه نبودند امام میگفتند تکلیف است و حتی ایشان جنگ را به قیام حضرت امام حسین تشبیه میکردند و میگفتند ما چه پیروز بشویم و چه شکست بخوریم موفق هستیم. امام حسین ظاهرا شکست خورده بود، ولی پیروز تاریخ بود. امام به نتیجه آنی قائل نبود و همیشه میگفت: ما به تکلیف عمل میکنیم و تکلیف یک مسلمان در قبال دستورات اسلامی مشخص است. امر به معروف و نهی از منکر یکی از مسائل است. مرحوم آیت الله بهجت جمله زیبایی دارند و میگویند: اگر هر کسی خود را بسازد جامعه ساخته میشود، چون جامعه از افراد تشکیل شده است، اگر هر کسی رعایت کند جامعه اصلاح میشود. یاران امام نیز باید همین کار را انجام بدهند و من شیوه دیگری نمیشناسم.
پس از امام بسیاری از همراهان ایشان از صحنه سیاسی کشور کنار رفته یا حذف شدند. دلیل این موضوع چه بوده است و متوجه خود آنان بوده است یا دیگران؟ آیا اجتناب ناپذیر بوده است؟ اگر امروز به گذشته برگردیم به نظر شما آیا در این خصوص میتواسنتیم رویکرد دیگری را انتخاب کنیم؟
اینکه اطرافیان امام و کسانی که با امام بودند، تغییر کردند و یا حذف شدند؛ این درست است و بیشتر به جنبه گروه گرایی بر میگردد که ما این را روش درستی نمیدانیم. منشا این تغییرات در جناحها و سلیقههای سیاسی است. وقتی رییس دولت عوض میشود تعداد زیادی عوض میشوند و این هیچ دلیلی ندارد. وقتی کسی که بعد از ۸ سال وزارت تازه کار را یاد گرفته و تازه میداند چه بکند، عوض میشود و میرود و دیگری میآید و تا بخواهد وارد شود یکی دو سال زمان میبرد و این به اختلاف سلیقهها و روشهای جناحی و باندی بر میگردد و یا به بداخلاقیهایی که در انتخابات میشود، متوجه است اگر این رفتارها خارج از انتخابات باشد طرف را حد میزنند یا به زندان میبرند، ولی در انتخابات، تلویزیون صحنه فحاشی دو گروه میشود. سال گذشته بعد از انتخابات مصاحبهای کردم و مطلبی از من منتشر شد.
آقای بنی صدر و برخی از خارج نشینها بعد از انتخابات مصاحه کردند و گفتند ما که گفته بودیم آنها دزد و قاتل و قاچاقچی هستند، ولی کسی باور نمیکرد، امروز خود آنها میگویند چه هستند! ولی در نهایت یکی از آنها برنده میشود، ولی در تلویزیون نسبتهایی به آنها داده شده بود یعنی رییس جمهوری آمده است که این خصلتها را دارد. متاسفانه این بداخلاقیها تماما ریشه جناحی دارد و آن نیز ریشه در جنگ قدرت است و بلاهایی است که ما گرفتار آنها شده ایم و متاسفانه اراده سیاسی بایستهای برای برخورد با این مسائل وجود ندارد. در آمریکا وقتی آقای کارتر کنار میرود از صحنه حذف نمیشود بلکه در هر چیزی معروف و متخصص باشد در همان زمینه مجددا به کار گرفته میشود تا در جهت حفظ منافع خودشان فعالیت کنند، ولی ما هر آنچه داریم سخاوتمندانه خرج میکنیم و همه را میدهیم.
منظورتان این است که هر کسی انجام وظیفه کند و بعد به کار خود مشغول شود؟
بله. ولی اگر کسی خطایی کرده است باید شرعا و قانونا به خطای او رسیدگی شود، ولی اگر خطایی نکرده است باید بتواند به زندگی عادی خود ادامه بدهد.
حضرت امام در مورد کاندیدا شدن یا کاندیدا نشدن فردی برای ریاست جمهوری اظهار نظری میکردند؟!
من سابقهای از امام سراغ ندارم بجز اینکه در اوایل انقلاب ایشان روحانیت را از گرفتن پستهای اجرایی منع کردند و گفته شد روحانیت در مساله قضا و آموزش فعال باشند، ولی بعد از آقای بنی صدر و مسائلی که ایجاد شد امام گفتند حضور روحانیت اشکالی ندارد.
در این مورد جمله یا اظهار نظری از امام در مورد کاندیداتوری بنی صدر یا دیگران به خاطر دارید؟
نه متاسفانه جمله خاصی به یاد ندارم. امام نه اهل تحریک بودند و نه اهل انکار کسی. امام از نظر اخلاقی انسان کاملی بودند و میتوانستیم در موارد بسیاری امام را الگو قرار بدهیم. چون رفتار ایشان بر طبق شیوه حضرت رسول بود. با اینکه یقینا فاصله زیادی بین ایشان و پیامبر (ص) وجود دارد، ولی امام سعی داشت در ساده زیستی و توجه به مردم و توجه به محرومین و در عبادات و انس با قرآن و نماز شب به درستی رفتار کند.
در زمان مدیریت شما بر صدا و سیما امام بر دو سه مورد تاکید داشتند ازجمله ضرورت مقدم دانستن خبر و تصاویر مبتکران، کشاورزان و زحمتکشان بر تصویر و خبر ایشان. در این رابطه چه خاطرهای دارید؟
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی من هشتمین مدیر سازمان صدا و سیما بودم. ابتدا ۹ ماه آقای قطب زاده مدیر بودند و بعد شش نفر دیگر مدیر شدند و من هشتمین نفر بودم و در تیر ماه سال ۶۰ به مدت سی ماه بعد از انقلاب به صدا و سیما رفتم. ایشان در مورد اخبار نظری داشتند. اخبار مقامات وقتی گفته میشد، به ترتیب اول امام و بعد آقای منتظری و بعد رییس جمهور بودند و امام فرمودند: این خبر نیست؛ و وقتی میگویید فلان شخص با فلان شخص دیدار کرد تا از کیفیت دیدار چیزی گفته نشود این خبر نیست. امام بیشتر بر روی کیفیت و محتوای اخبار نظر داشتند و میگفتند وقتی مطلبی در خبرها میآید باید برای مردم محتوای خبری داشته باشد. این اخبار چه سود و چه پیامی برای مردم دارد؟! ایشان میفرمودند: هر کسی در کشور زحمتی میکشد و کاری میکند او را پخش کنید و او را برجسته کنید. میگفتند کارهای مردم را نشان بدهید. ایشان استدلال میکردند باید وقتی کاری انجام میشود اطلاع رسانی شود.
نگاه امام (ره) نسبت به رسانه و حوزه خبر و اطلاع رسانی چه بود و بر چه مواردی تاکید داشتند؟
امام نسبت به رسانه هر نوع بد آموزی را نفی میکردند و عقیده داشتند نباید در رسانه بدآموزی وجود داشته باشد و رسانه را به عنوان دانشگاه عمومی سراسری تعریف میکردند. دانشگاه، چون آموزنده است و عمومی است، چون برای مردم است و همین مردم باید در آن باشند و سراسری، چون باید در همه جا باشد و به جای خاصی مربوط نباشد. جملهای که امام میفرمودند؛ همین بود. موردی نیز قبل از من اتفاق افتاده بود و امام زمانی که من مسئول شدم نیز این مورد را تذکر دادند. این بود که هیاتی از کشورهای اسلامی برای میانجی گری جنگ آماده بودند؛ از جمله افرادی که در این هیات بودند آقای «ضیاء الحق» رییس جمهور وقت پاکستان بود که رادیو اسم ایشان را «ضیاء الباطل» اعلام کرده بود. امام فرمودند: شما مهمان دعوت کرده اید تا به او فحش بدهید؟! نباید ادب را زیر پا بگذارید و صحبت شما باید مثل شئونات مردم باشد. امام به شدت هتک حرمت و شکستن حیثیت افراد را نهی میکردند و در برابر آن بر حفظ شئونات مردم تاکید داشتند.
اتفاقی که رخ داد این بود که در مجلس بعضا سخنرانان قبل دستور و یا در مذاکرات توهینهایی میکردند. امام دستور دادند وقتی صحبتی در مجلس میشود و از رادیو پخش میشود باید به همان اندازه به شخصی که صحبتی در مورد او پخش شده است اجازه داد تا در رسانه و یا در مجلس از خود دفاع کند. بنا بر فرمان حضرت امام، هیات رییسه مجلس آیین نامهای تدوین کردند تا اگر به کسی توهینی شد در یک بازه زمانی فرصت دفاع از خود را داشته باشد.
در آن زمان سریالی به نام پاییز صحرا پخش میشد که گویا نقدهایی از جانب برخی روحانیان بر آن وارد شد. گویا نظر امام چیز دیگری بود
نظر امام بر علیه کسی نبود، ولی از نظر رفتار یکی از بازیگران برخی معتقد بودند مناسب فضای جمهوری اسلامی نبود و به کار ایراد میگرفتند. امام نسبت به تصاویر بحثی داشتند و میگفتند در حکم عکس است اگر ناشناس باشد حکم مثل عکس است و ما در عکس اشکالی نمیبینیم. ما آن زمان به خدمت امام میرفتیم و وقتی این موارد مطرح میشد مثلا درباره سریال دیگری به نام اشک تمساح. یکی از بازیگران در نقش یکی از سلطنت طلبها حجاب نداشت. آن زمان سلطنت طلبها که عمدتا طیف ضد انقلاب بودند، زندگی مخفی داشتند بر این نکته ایراد گرفتند و وقتی سوال کردیم امام فرمود: ممکن است در تولید سریال خلاف شرع واقع شود، ولی در مورد زن و مردی که در اتاق روی تخت نشسته و صحبت میکردند اگر بر هم محرم نبودند خلاف شرع است، ولی در مورد حجاب اشکالی وارد ندانستند؛ و بر اینگونه حضور زن و مرد اشکال دانستند نه بر فیلم و پخش آن و اینگونه بود و پاییز صحرا نیز چنین مسالهای داشت و مورد آن هم مثل اشک تمساح بود و بر این مساله ایرادی نگرفتند؛ و در پاسخی نوشتند این موارد همه آموزنده است. همین طور ایشان برنامههای ورزشی را تایید کردند؛ و گفتند خلاف شرع به طور نادر دیده میشود که باید دو مورد را تذکر بدهم یکی اینکه بیننده از روی شهوت نظر نکند و دوم اینکه اجنبی گریم نکند؛ و این در کار داخلی صدا و سیما بود ما سوال کردیم مساله چیست؟! گفتند در تیتراژ که البته اسم تیتراژ را به کار نبردند و گفتند وقتی مینویسید چه کسی چه کاری میکند دیده ام که زنها بازیگر مرد را گریم میکنند اگر اجنبی گریم کند خلاف شرع است.
در مورد پخش موسیقی مناقشهای در آن زمان مطرح بود امام چطور این مساله را حل و فصل کردند؟!
ما طبق فتوای امام عمل میکردیم و امام نیز طبق احکام ثانویه عمل میکردند. آقای موسوی اردبیلی نقل میکردند سران سه قوه در خدمت امام بودند در مورد آهنگی که از رادیو پخش میشده از امام سوال کرده بودند که شما پخش این آهنگ را چطور میبینید؟! امام فرمودند: اگر همین آهنگ از رادیو کشوری مثل عربستان که حکومت اسلامی ندارد پخش شود من بر آن اشکال میگیرم، ولی در جمهوری اسلامی بر طبق احکام ثانویه برخی از این مسائل را حل میکردند. مناقشه و اختلاف بسیار زیاد بود.
در سال ۶۶ اتفاق بزرگی رخ داد و بر علیه رادیو و تلویزیون اقدامات زیادی شد و آقای محمد علی گیلانی به عنوان سخنران قبل از خطبهها در خطبههای نماز جمعه بر علیه برنامهها صحبت کرد و من را خطاب قرار داد و گفت: حرفهایی که شما میزنید تحریر الوسیله امام است و امام اینها را خلاف شرع میدانند. من رفتم و از امام پرسیدم و ایشان گفتند همه این برنامهها آموزنده و بلا اشکال است و همان تذکرات خود را تکرار کردند؛ و بیشتر بحث ایشان بر مخاطب بود تا اگر برای او اشکال دارد نگاه نکند.