ورزشكاران بويژه فوتباليستها هميشه در خطر لغزشهاي مادي و غیرمادی هستند. بخش مهمي از گردش مالي اين رشته در ايران غير شفاف و حتي با هدف پولشويي انجام ميشود. كسب درآمدهاي كلان از طريق انتساب به تيمهاي مشهور فوتبال وسوسهانگيز است.
به گزارش شهروند، نكته مهم اين است كه عموم ورزشكاران و فوتباليستها از طبقات پايين و حتي فقير جامعه به مدارج بالاي ورزشي ميرسند و در ابتداي اين نردبان ترقي بهسرعت وسوسه حمايتهاي مادي ميشوند و چون فاقد مشاور و وكيل هستند، ممكن است مرتكب اقداماتي شوند كه برايشان آخر و عاقبت نداشته باشد.
اين روزها كه آقاي هدايتي درگير رسيدگي قضايي به اتهام جرايم مالي است، مسأله پرداختهايش به بازيكنان تيم فوتبال پرسپولیس نيز زبانزد شده است. گفته ميشود كه او از طريق اين پرداختها حضور موثري در تيم داشته است و اكنون نيز دادگاه درصدد بازپسگيري وجوه پرداختي است؛ وجوهي كه پرداخت آنها مشكل و بدنامي دريافت چنين پولهاي مفتي مشكل بعدي است. در قضيه مهدي طارمي همه متوجه شدند كه پولهاي رد و بدلشده تا چه حد بيحساب و كتاب و زبانبسته بودهاند و گيرنده آن پولها نيز به خودش زحمت نداده كه بپرسد براي چه بايد چنين پولي را دريافت كند؟ يا از خودش نخواسته بپرسد كه چرا اين فرد بايد پول هنگفتي را بيهيچ رابطهاي به او بدهد.
مشكل اساسي فوتبال ايران و حتي ديگر ورزشهاي پولساز اين است كه فاقد شفافيت مالي است. همين امر براي رسوخ فساد در تار و پود تيمها و ورزشكاران كافي است. به علاوه مديران برنامههاي فوتباليستها بايد مسئوليتپذيري داشته باشند و فدراسيون بايد ترتيبي اتخاذ كند كه تيمهاي مطرح مشاور و وكيل داشته باشند و اجازه ندهند كه ورزشكاران به دليل ناآگاهي يا زيادهخواهي وارد فرآيندهايي شوند كه آخر و عاقبت آن برايشان زيانبار است؛ نه فقط در امور مالي بلكه در امور رفتاري و اخلاقي چه در داخل زمين و چه بيرون زمين بايد تحت آموزش و مشاوره باشند.
چه بسيار جوانان مستعدي كه در نوجواني وارد ورزش و نيز فوتبال شده و به دليل نداشتن همين مشاوران به سرعت دچار مشكلات اخلاقي و مالي شدند و به قهقرا رفتند و بهسرعت ستاره اقبال آنان افول كرد و به خاموشي گراييد. استعداديابي يك اقدام مهم است ولي مهمتر از آن حفظ و ارتقاي استعدادها است.
اگر توجه كنيم اين موارد را در فوتبال اروپا ميبينيم، ولي در آنجا تعدادشان اندك است كه از آن گريزي نيست. نمونهاش بالوتلي فوتباليست ايتاليايي است كه عملاً به حاشيه رفته است.
فراموش نكنيم كه ورزشكاران ظرفيت آن را دارند كه پس از پايان دوران ورزشيشان نيز دچار فساد رفتاري شوند، حتي در باندهاي قاچاق، كارچاقكني و زدوبند و بدتر از همه قتل و خشونت وارد شوند كه متأسفانه تعدادشان در ايران كم نيست، همه اينها ناشي از دستان بازي است كه در دوران ورزشي خود دارند و در عين حال نظارت و مشورتدادن به آنان اندك است.