به گزارش نبض بازار، در همه جای دنیا تغییرات مدیریتی و نیز تبیین ساز و کار نو برای برنامه ها ، بعد از روی کار آمدن دولت جدید اتفاق می افتد. در یک روند کاملا سنتی که این روزها از مرزهای جغرافیایی رد شده کم کاریها و اهمال از چشم مدیران سابق دیده می شود و دستاوردها به صورت کاملا مستقل به تیم جدید ارتباط دارد.
این پدیده اگرچه مصطلح اشتباهی در بین تمامی سازمانها و ارگانهاست اما همیشه بوده و هست. هدر رفت زمان و عدم استفاده ی درست از منابع انسانی هزینه های هنگفتی است که اگرچه هیچکدام در اسناد مالی سازمانها درج نمی شود اما پرداخت می شود و نتیجه ی آن آزمون و خطای دوباره برای رسیدن به نتیجه ی مطلوب است.
شاهد بین المللی این مدعا برجام بود که در زمان دولت اوباما امضاء شد اما ترامپ آن را بزرگترین اشتباه استراتژیک امریکا در تاریخ نامید و از پذیرفتن آن امتناع کرد تا جامعه ی جهانی برای حفظ این دستاورد مهم متوسل به راههای مختلف شود که علاوه بر هزینه بر بودن و پروسه ی طولانی از تأثیرگذاری آن به ضرس قاطع نمی توان صحبت کرد.
اعمال سلیقه های سیاسی و برخورد حزبی متغیرهایی هستند که در به وجود آمدن این آسیب نقش پر رنگی دارند. نظرهای مشورتی نیز در چنین جوی معمولا نادیده گرفته می شود تا صفر تا صد هر اتفاقی به جز کمبودهای مالی و ریخت و پاشهای بودجه ای بر عهده ی تیم تازه نفسی باشد که زمام امور به دست آنها سپرده شده تا تقابل این رویکرد جدید و قدیم در نهایت منجر به بحثواره ی پینگ پنگ واری شود که هیچ نفعی برای ذینفعان واقعی یعنی مردم ندارد.
قبول نقاط قوت در هرجایی از فعالیت ها و بازخوانی روند شکل گیری موفقیتها منجبر به شکل گیری ساختاری می شود که می تواند تبیین و تعریف درست مدیریت و دولت فراجناحی باشد. اما چرا مدیران از پرداختن به این موضوع اجتناب می کنند؟
متأسفانه روند انتصابات در بسیاری از سازمانها بعد از تحولات سیاسی و تعویض دولت بر اساس تصمیمات بیرونی و با رویکرد گرایشات سیاسی و تهاتری است که با برنامه ی از پیش تعیین شده اجرا میشود و با استانداردهای حرفه ای و شایسته سالاری فاصله ی معنادار دارد. مدیران ارگانها و نهادهای مهم و تأثیرگذار با توجه به هجمه ی پیرامونی تغییرات تحمیل شده را اعمال می کنند تا به این وسیله هم به دوره ی مدیریتی خود روزهای بیشتری اضافه کنند و هم از عواقب احتمالی عدم پذیرش تصمیمات مصون بمانند.
محتمل ترین خروجی این ماجرا انتصاب مدیران غیر تخصصی در سمت هایی است که کمترین کارآیی و بیشترین آسیب را به وجود می آورد. این میانگین ضعیف سبب می شود تا استفاده از ظرفیت های افراد در دوره های بعدی با تزلزل جدی روبرو شود و معنی آن از دست دادن یک نیروی ارزشمند خواهد بود و نهایتاً شاهد تؤمور بدخیمی خواهیم بود که در کالبد جامعه تکثیر می شود.
کم کردن بار این هزینه ها و کم لطفی ها امکان نخواهد داشت مگر اینکه به فکر راهی باشیم که علاوه بر حفظ کرامت افراد در دوره ی مسئولیتشان زمینه ی استفاده ی درست از تجارب و برطرف کردن نقاط ضعف باشد. متأسفانه به دلیل بسیاری از کشمکش های سیاسی این اتفاق نمی افتد. اما روابط عمومی وزارت ارتباطات در اقدامی تحسین برانگیز بدون در نظر گرفتن سلایق سیاسی افراد اقدام به به تدوین تاریخ شفاهی کرده است که در آن قرار است با تعدادی از پیشکسوتان، مدیران ارشد سابق و کنونی و وزرای بعد از انقلاب در حوزه های مختلف مدیریتی قبل و بعد از جنگ ، دوران انقلاب و بررسی نفاط ضعف و قوت پرداخته شود که می تواند کاری ماندگار و ارزشمند در جهت استفاده از تجربیات و نظرات مشورتی باشد.
این دیدگاه خواهد توانست تابوی استفاه نکردن از نظریات افراد در دوره های پپیشین مدیریتی را از بین ببرد و سبب شود جسارت بیشتری در مفهوم مدیریتی سازمانی تزریق شود تا علاوه بر تکصدایی نبودن شاهد بیشترین بهره با کمترین هزینه باشیم. این الگو در ابتدا باید در نهادهای دولتی شکل بگیرد و پس از آن با توجه به ضرورت توجه به بخش خصوصی توسط آنان باز مشق شود. مهمترین مشکل بسیاری از بخشهای اجرایی عدم اشراف صحیح روی گذشته ی چهارچوبی است که امروز بر آن بنا نهاده شدند و باالطبع باید ریسک زمان و منابع انسانی را بپذیرند.
وقتی انتقال تجربیات به شکل صحیح و با نیت درست همراه باشد بساط گفتگو برای گفتگو برچیده خواهد شد زیرا در فضای جدید شاهد گفتگو برای نتیجه خواهیم بود که بهترین خروجی آن می تواند در اختیار مردم قرار بگیرد . وزارت ارتباطات البته قبل تر هم در عدم استفاده از دو شغله ها و تبیین درست مفهوم فضای مجازی خود را صاحب سبک معرفی کرده بود و با تدوین تاریخ شفاهی می تواند برای همیشه کاری بزرگ و ماندگار و تأثیر گذار را به یادگار بگذارد.