صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۹۲۱۶۸
چون ما با هدف به این برنامه رفتیم و از این کارمان به دنبال انتقال یک پیامی بودیم، برای همین هم اصلا پشیمان ‏نیستیم. همین الان دور و برم دارم زندگی‌هایی را می‌بینم که از هم پاشیده و طلاق‌هایی اتفاق افتاده که می‌توانست نیفتد، اگر زن ‏و شوهرها بلد بودند مشکلاتشان را حل کنند. ما به تلویزیون رفتیم که بگوییم سعی کنید که مشکلاتتان را حل کنید. برای کمک ‏به زندگی‌ها رفتیم.‏
تاریخ انتشار: ۱۳:۵۶ - ۰۶ اسفند ۱۳۹۷

برنامه فرمول یک و برنامه‌های تلویزیونی مشابه آن، طی سال‌های گذشته کم حاشیه و جنجال نداشته‌اند، اما این بار آتش ماجرا ‏چنان بالا گرفته که کار به تذکر نماینده‌های مجلس و راه افتادن کمپین‌های مردمی کشیده است.

به گزارش شهروند، امیر و مریم زن و شوهری هستند ‏که چند شب پیش به همراه بچه‌هایشان میهمان برنامه علی ضیا شدند و در این برنامه از زندگی عجیبشان گفتند؛ زندگی که در آن ‏مرد بارها همسرش را کتک زده و زن ٢٧ بار درخواست طلاق داده اما باز هم به زندگی با هم ادامه داده‌اند.

این داستان نه‌تنها ‏صدای فعالان حقوق زنان را در آورد، بلکه کم‌کم پای اعتراض مردم عادی را هم به میان کشید. خیلی‌ها گفتند در شرایطی که هر ‏روز آمارهای ناراحت‌کننده‌ای از خشونت خانگی شنیده می‌شود چرا باید زنان رابه ماندن در چنین شرایطی تشویق کرد؟ خیلی‌‏های دیگر اعتراض کردند که چرا صداوسیما «زن کتک‌خورده» را به‌عنوان الگویی برای زنان معرفی کرده است. در نهایت هم ‏کمپینی برای تماس با ١٦١ برای اعتراض به صداوسیما راه افتاد. مجلس هم دیروز به صداوسیما تذکر کتبی داد که دقت ‏بیشتری در برنامه‌سازی داشته باشد و حتی وزیر جوان ارتباطات هم در توییتر از صداوسیما خواست که به این شکل، تاب‌‏آوری زنان را تبلیغ نکند.


بیشتر بخوانید:

فرمول "فرمالیته کردن"!


با همه حمله‌ها، زن و مرد قصه می‌گویند که از حضور در این برنامه پشیمان نیستند اما ‏پیامشان درست منتقل نشده است.‏

اگر به عقب برگردید باز برای تعریف‌کردن داستان زندگی‌تان به تلویزیون می‌آیید؟

امیر: بله، چون ما با هدف به این برنامه رفتیم و از این کارمان به دنبال انتقال یک پیامی بودیم، برای همین هم اصلا پشیمان ‏نیستیم. همین الان دور و برم دارم زندگی‌هایی را می‌بینم که از هم پاشیده و طلاق‌هایی اتفاق افتاده که می‌توانست نیفتد، اگر زن ‏و شوهرها بلد بودند مشکلاتشان را حل کنند. ما به تلویزیون رفتیم که بگوییم سعی کنید که مشکلاتتان را حل کنید. برای کمک ‏به زندگی‌ها رفتیم.‏

مریم: راستش من از اول خیلی راغب نبودم که به برنامه برویم اما همسرم من را راضی کرد. او به من گفت که بیا به بقیه هم ‏کمک کنیم مثل ما زندگی‌شان را از اول شروع کنند. برای همین من راضی شدم. الان هم نه اینکه پشیمان باشم اما از اینکه همه‌چیز وارونه جلوه داده شد، ناراحت هستم.‏

‏برخوردها بعد از حضورتان در برنامه چطور بود؟

امیر: طبیعتا وقتی ماجرا آن‌طور نشان داده شد برخوردهای خوبی اتفاق نیفتاد.

مریم: من کسی بودم که خیلی رنج کشیده اما توانسته بود زندگی‌اش را از اول بسازد، توانسته بود به همسرش کمک کند و با ‏کمک خود او زندگی‌اش را نجات بدهد، اما کسی به این بخش ماجرا توجه نکرد و به جای اینکه از من تقدیر بشود، به من حمله ‏شد. خیلی‌ها مستقیم و غیرمستقیم به من گفتند که تو داری زن‌ها را تشویق می‌کنی که کتک بخورند اما تحمل کنند، اما این طور ‏نبود، من خودم هم تحمل نکرده بودم، بلکه طلاق گرفته بودم. اما وقتی دیدم امیر تغییر کرده، من هم از اینکه تغییر کنم و زندگی‌ام ‏را از اول شروع کنم استقبال کردم، اما از حرف‌هایم بد برداشت شد. روی اخلاق‌های بد شوهر من مانور داده شد، در حالی‌که این ‏واقعیت نیست.‏

امیر: همه طوری برخورد کردند که انگار هنوز هم من همسرم را می‌زنم. هیچ‌کس این بخش را ندید که ما عوض شده‌ایم. من ‏تغییر کرده‌ام و زندگی ما الان عاشقانه است.‏

فکر می‌کنید چرا این اتفاق افتاد؟ چرا بخش مورد نظر شما انعکاس پیدا نکرد؟‏

مریم: ما تجربه نداشتیم، وقت برنامه هم کم بود. نتوانستیم وقت را مدیریت کنیم و متاسفانه بیشتر در مورد آن بخش از زندگی‌مان ‏توضیح داده شد که قرار بود فقط مقدمه باشد و بعد از آن بگوییم که ما چه کار کردیم که همه چیز درست شد.‏

امیر: ببینید، ما دفعه اولمان بود که به تلویزیون می‌رفتیم و اصلا تجربه نداشتیم. روند برنامه این طور پیش رفت و ما هم اسیر ‏احساسات شدیم. قرار بود بعد از اذان مغرب ما به این بخش از زندگی‌مان بپردازیم و بگوییم که چه اتفاقی افتاد که ما عوض شدیم ‏اما فرصت برنامه کم بود. برای همین من خواهشم این است که یک بار دیگر به ما فرصت بدهند که برویم به مردم بگوییم که ‏منظور ما از حضور در این برنامه چه بوده.‏

خب فکر کنید الان در آن برنامه هستید. چه می‌گفتید؟

امیر: من می‌گفتم که آن گذشته من بوده و دیگر از آن گذشته خبری نیست. می‌گفتم دست‌هایی که کتک می‌زدند را قطع کرده‌‏ام و چهار‌ سال است که دیگر آن اتفاق‌ها تکرار نشده. من فقط همسرم را نمی‌زدم، بلکه با همه دعوا و کتک‌کاری می‌کردم اما ‏الان آن آدم سابق نیستم. همسرم هم می‌گوید که انگار امیر قبلی مرد و یک امیر دیگر مجددا به خواستگاری من آمد. اگر برگردم ‏به برنامه پشیمانی‌ام درباره گذشته را بیشتر نشان می‌دادم. ما بعد از این جریان صاحب بچه شدیم. اگر برگردم عقب به مردم می‌‏گویم که چه کار کردم که آن وضع تغییر کرد. ما اصلا به برنامه فرمول یک رفته بودیم که اینها را بگوییم. رفته بودیم بگوییم ‏اگر زندگی‌تان مشکل دارد، سعی کنید از راه درست مشکل را حل کنید. نگویید من همینی که هستم، هستم. همه کسانی که ‏رفتارهای بدی دارند، خودشان بیشتر از همه رنج می‌کشند و اگر بتوانند خودشان را اصلاح می‌کنند.‏

چه شد که این تغییرات در شما رخ داد؟

امیر: راستش من از آقای ضیا خواستم که به ماجرای مواد مخدر من اشاره نشود اما الان می‌گویم که من به خاطر مشکلاتی که داشتم، ‏درگیر مواد شدم اما به دوره ‌‏NA رفتم. آنجا با کسانی برخورد کردم و از کمک روانشناس‌هایی استفاده کردم که کلید تغییر را در من ‏زدند. بعد از آن هم خودم خواستم عادت‌هایم را کنار بگذارم یعنی اراده خودم در کنار کمک‌هایی که گرفتم، باعث شد زندگی‌ام ‏عوض شود. من کارم به مواد مخدر کشید چون واقعا تحت فشار بودم. واقعا همسرم را دوست داشتم و وضعیتی که در آن بودیم ‏بیشتر از هر کسی خودم را اذیت می‌کرد. قرار بود در برنامه فرمول یک بعد از اذان، به اینها بپردازیم. من باید بعد از اذان ‏توضیح می‌دادم که چه اتفاقی افتاد که دست‌های من قطع شد. من جلوی ٨٠ میلیون نفر گفتم عاشق همسرم هستم و به خاطر او ‏بوده که خودم را اصلاح کردم. به نظرم این اعتراف خیلی جرأت می‌خواهد. خیلی از رفقایم بعد از این برنامه به من زنگ زدند و ‏گفتند ‌ای زن‌ذلیل،‌ ای بدبخت ولی من هدف داشتم. من عاشق زن و زندگی‌ام هستم، من عاشق بچه‌هایم هستم. همین الان که با ‏شما حرف می‌زنم همسرم به من زنگ زده که اعصابم خرد است و آمده‌ام خانه که او را آرام کنم و برگردم سر کار. شاید ‏باورتان نشود اما یک خانم روانشناسی بود که به من می‌گفت برو سراغ زندگی‌ات، همسر سابقت را فراموش کن، اما من او را ‏دوست داشتم. خیلی از سلبریتی‌ها به من حمله کردند اما من می‌خواهم به آنها بگویم آیا خودتان توانسته‌اید یکی از اخلاق‌های ‏بدتان را کنار بگذارید؟ به جای اینکه من را بابت گذشته‌ام که خودم هم از آن پشیمان هستم سرزنش کنید به این اشاره کنید که من ‏نتوانستم بزرگ‌ترین مشکل زندگی‌ام را حل کنم،‌ آیا شما با کفش‌های من راه رفته‌اید؟

مریم: من هر بار درخواست طلاق می‌دادم. اگر درخواست طلاق دادن خوب است که من دقیقا همین کار را می‌کردم و در آخر هم ‏جدا شدم اما یک بار تلاش نکردم که مشکل را از راه اصولی‌اش درست کنم. همه اخلاق خوب و بد دارند و اگر مشکلی بود اول ‏به فکر راه حل باشیم و بعد اگر راه حلمان جواب نداد، برویم. نه اینکه فورا زندگی را ترک کنیم چون به‌ هر حال وارد هر زندگی‌ای ‏بشویم به همان مشکل‌ها برمی‌خوریم. من نمی‌گویم که همسرم حق داشت من را بزند، ما الان می‌دانیم که تحت هیچ شرایطی ‏کسی نباید کس دیگری را بزند اما من هم واقعا رفتار خوبی نداشتم، من هم بلد نبودم چطور زندگی کنم و چطور زندگی‌ام را ‏مدیریت کنم، چطور با همسرم برخورد کنم. برای همین می‌گویم اگر من هم وارد هر زندگی‌ای می‌شدم، ممکن بود همان تجربه‌ام تکرار شود. ‏مهم‌ترین چیز این است که طرفتان و خودتان بخواهید تغییر کنید اگر خواستید و هنوز همدیگر را دوست داشتید، تلاش خودتان را ‏بکنید.‏

خیلی‌ها به حضور بچه‌ها در برنامه انتقاد می‌کنند. به نظرتان آمدن آنها خوب بود؟

مریم: نه، اصلا و این را قبول داریم. ما باز هم می‌گوییم که ما تجربه نداشتیم. از مسئولان برنامه پرسیدیم که بچه‌ها هم باید باشند، ‏آنها گفتند که بله آنها را هم بیاورید اما شاید آمدن آنها درست نبود. البته اگر در آینده درباره این موضوع از ما بپرسند، به آنها می‌‏گوییم که چیزی برای خجالت‌کشیدن وجود ندارد و اتفاقا باید به پدر و مادرشان افتخار کنند اما قبول داریم که آمدن آنها درست ‏نبود.‏

ارسال نظرات