آیا روحانی ربوده شده، امامموسی صدر، حامی انقلاب ایران بود یا شاه؟ این پرسشی است که اگر تا پیش از این میشد از لابهلای کتابهای خاطرات و خاطرهگوییهای شخصیتهای سیاسی، جوابی برای آن پیدا کرد، در ۴۰ سالگی انقلاب، مصاحبه محمد موسویخوئینی قرائتی را درباره آن مطرح کرد که تابهحال از زبان انقلابیون ایران طرح نشده بود.
به گزارش شرق، او در آن مصاحبه، امامموسی صدر و شهید مصطفی چمران را از چهرههایی معرفی کرده بود که اعتقادی به جنبش شروعشده در ایران نداشتند: «مرحوم آقاموسی صدر، تا آنجا که رفتار ظاهریاش نشان میداد، هیچ نوعی همراهی با انقلاب نداشت. به نظرم میآید که اساسا در آن زمان ایشان نظرش این نبوده که نهضتی که در ایران شروع شده، آیا به نتیجه خاصی برسد... قبل از آنکه برویم به اتاق آقای صدر، در همان دفتر با آقای چمران گفتگو کردیم. ایشان میگفت: اصلا این کاری که در ایران شروع شده، اشتباه است و شما بیخود وقت خود را صرف این نهضت میکنید».
روایت زهیر عسیران
سایت مؤسسه امامموسی صدر، از لابهلای کتابهای خاطرات، روایت زهیر عسیران، نویسنده و روزنامهنگار لبنانی، در کتابش با عنوان «المؤامرات و الإنقلابات فی دنیا العرب» را انتخاب و منتشر کرده که در آن نویسنده از حمایت امامموسی صدر از انقلاب ایران خبر میدهد.
در این روایت آمده است: «گاهی درباره موضع امامموسی صدر در قبال رژیم شاه، اطلاعات غلطی منتشر میشد. این وضعیت موجب شده بود در سایر کشورها هم تصویر روشنی دراینباره وجود نداشته باشد. در مارس ۱۹۷۰ امام صدر برای پیگیری امور مربوط به لبنان، به قاهره سفر کرد و من را نیز در آن سفر همراه خود برد. امام خواستار ملاقات با رئیسجمهور مصر، جمال عبدالناصر بود. به نظر میرسید با توجه به روابط سرد ایران و مصر، رئیسجمهور مصر تحت تأثیر القائات دیگران، تمایلی به این دیدار ندارد. به همین دلیل من به واسطه دوستی قدیمی، با محمد حسنین هیکل، سردبیر روزنامه الاهرام و یکی از نزدیکان جمال عبدالناصر، به او پیشنهاد دادم با امام دیداری داشته باشد... در ساعت تعیینشده به دفتر روزنامه الاهرام رفتیم. هیکل و امام با یکدیگر آشنا شدند و گفتوگوی آزمایشی آغاز شد.
ضمن صحبت، هیکل سؤالاتی درباره ایران و موضع امام درباره شاه و رابطه ایشان با ساواک هم مطرح کرد و درصدد بود گفتگو را به سمتی سوق دهد که نظر امام درباره این موضوعات را بداند. امام لبخندی زد و به او گفت: «شما از بزرگان عرصه روزنامهنگاری هستید و با شخصیتهای بزرگی روابط گستردهای دارید. آیا معقول است که شایعات را باور کنید و برای یافتن حقیقت تلاش نکنید؟ اجازه بدهید با کمال فروتنی موضع خود را در قبال شاه ایران و ساواک و انقلابی که در جریان است، بازگو کنم. این انقلاب بیگمان شاه را ـ. اگر سر عقل نیایدـ سرنگون خواهد کرد و به عقیده من، شاه به سبب غرور خود و با توجه به عوامل بینالمللی که گذر زمان آنها را آشکار میکند، سر عقل نخواهد آمد. آیا خبر دارید که اکثر انقلابیونی که مورد غضب شاه قرار گرفتهاند و عضو نهضت آزادی ایران هستند و توانستهاند از چنگال رژیم فرار کنند، ازجمله مصطفی چمران و ابراهیم یزدی و... در شهر صور و تحت حمایت من پناه گرفتهاند؟ آیا میدانید صادق طباطبایی، رئیس انجمناسلامی دانشجویان دانشگاههای آلمان که آشکارا ضد شاه فعالیت میکند، خواهرزاده من است؟ من نمیخواستم به این جزئیات بپردازم؛ اما، چون میدانم گزارشهای گمراه کنندهای از سوی سفارت کشورتان (مصر) در بیروت و برخی سازمانهای فلسطینی -که بدخواه لبنان و بهویژه اصل جنوب هستند- به شما واصل میشود، مجبور شدم برای نخستینبار چنین با صراحت سخن بگویم». هیکل با شنیدن این سخنان شگفتزده شد و گفت: «چرا این مسائل را آشکار نمیکنید؟». امام فرمود: «برای حمایت از مبارزانی که به لبنان میآیند؛ چون گاهی میتوانم برای آنان گذرنامههایی با اسامی مستعار تهیه کنم تا بتوانند با آن راحتتر رفتوآمد کنند و مبارزه ضد شاه را ادامه دهد».
دیدار با شاه و روایت خسروشاهی
ظن و گمان درباره نحوه مواجهه امامموسی صدر با شاه و انقلابی که در شرف وقوع بود، شاید به دیدار او و محمدرضا پهلوی بازگردد؛ دیداری که روایتهای متعددی از آن طرح شده است. سیدهادی خسروشاهی در مصاحبهای با پایگاه اطلاعرسانی امامموسی صدر دراینباره گفته است: «امامموسی صدر در سفری که به ایران تشریف آوردند، ملاقاتی هم با شاه داشتند که موجب اتهاماتی شد. ایشان وقتی به قم تشریف آوردند، من و آقای علی حجتیکرمانی درباره این ملاقات از ایشان سؤال کردیم و ایشان هم فرمودند: «بله، من با اصرار خود آقایان برای نجات محکومان به اعدام به ملاقات شاه رفتم و مطلب را مطرح کردم. به شاه هم خیلی برخورد که من این مطلب را مطرح کردهام».
درباره اتهاماتی مانند کمک مالی شاه به شیعیان لبنان، ایشان فرمودند: «نه، ما احتیاجی به کمک مالی هیچکس نداریم و مردم لبنان و مهاجرانی که در آفریقا و اروپا هستند، خودشان کمک میکنند و ما نیاز مالی نداریم که بخواهیم از طریق شاه یا کس دیگری از دولت برطرف کنیم».
روایت علی جنتی
این در حالی است که علی جنتی بعد از مصاحبه موسویخوئینی در گفتوگویی با سایت دیدهبان ایران هدف از ملاقات امام موسی صدر با شاه را دریافت کمک مالی اعلام کرده بود: «امام موسی صدر با توجه به ارتباط و دوستی با شهید بهشتی و شهید مطهری، زمانی که به ایران آمد، به ملاقات آنان رفت. این نکته را من شخصا از شهید بهشتی شنیدم که وقتی امام موسی صدر قصد ملاقات با شاه را داشت، از امام موسی صدر خواستیم تا برای عفو و آزادی افراد بازداشتشده مجاهدین خلق پادرمیانی کند. امام موسی صدر پس از دیدار شاه به شهید بهشتی گفته بود زمانی که درباره عفو این افراد صحبت کردم، شاه بسیار خشمگین شد و آثار عصبانیت در چهره او آشکار بود. بنا به گفته شهید بهشتی البته صحبتهای امام موسی صدر با شاه درباره عفو این افراد تأثیری نداشت. بنابراین اصل دیدار امام موسی صدر با شیعیان جنوب مربوط به جلب کمک برای شیعیان جنوب لبنان بود. از طرفی شهید بهشتی و مرحوم مطهری هم قصد استفاده از این ملاقات برای آزادی سران سازمان مجاهدین خلق را داشتند...».
لبنان، مأمن مبارزان ایرانی
عموم چهرههایی که در زمان مبارزه علیه رژیم شاه، مجبور به ترک ایران میشدند، یکی از مقاصدشان سفر به لبنان و دریافت حمایت از شهید چمران بود که از همراهان امام موسی صدر به شمار میرفت. اغلب این چهرهها دورههای عملیاتهای چریکی را نزد مصطفی چمران میگذراندند. از جمله این چهرهها، میتوان به علی جنتی، احمد خمینی و شهید محمد منتظری که البته خود آموزشدهنده بود، اشاره کرد. تهیه گذرنامه و کمک به عبور مبارزان ایرانی هم از جمله این اقدامات بود. به غیر از روایت جلالالدین فارسی که امام موسی صدر را از حامیان شاه معرفی میکند، تقریبا دیگر روایتها خلاف این نظر را دارند.
تأثیر جنگ بر سرنوشت امام موسی
بعد از ربودهشدن امام موسی صدر سؤالی که مطرح میشود این است که دولت و انقلاب ایران چه تلاشی را برای پیگیری وضعیت امام موسی صدر داشته است. یکی از این چهرهها محسن رفیقدوست است. وزیر سپاه در زمان جنگ ایران و عراق و مسئول تهیه تجهیزات جنگی و موشک که برای این منظور به کرات به لیبی سفر کرده و با قذافی دیدار داشت تا جایی که روابط شخصی هم بین آنها ایجاد شده بود.
رفیقدوست در گفتوگویی که با «شرق» داشت، اشاره میکند: «سال ۶۲ بود که من وزیر شدم. یک سال بود که به لیبی نرفته بودم. لیبی و سوریه از من بهعنوان وزیر دعوت رسمی کردند. وقتی خواستم به لیبی بروم، همه بزرگان مملکت به من گفتند حاجمحسن برو موشک بیاور، از من چیز دیگری نخواستند. من میخواهم سربسته حرف بزنم. من رفتم موشک آوردم. وقتی موشک آوردیم، آقای هاشمیرفسنجانی که فرمانده جنگ بود، گفت: حاجمحسن تو با این کارت به اسلام و مسلمین عزت دادی... اگر من در آن سفر که رفتم موشک آوردم، قضیه امامموسی صدر را بیان میکردم، موشک نمیآوردم. آن روز برای کشور موشک مهم بود...».
علی خرم، سفیر وقت ایران در لیبی، هم در گفتوگوی دیگری که با «شرق» داشت، از امام خمینی نقلقول کرده بود که رسیدگی به وضعیت امام موسی صدر در دستور برنامههای او بود: «اتفاقا دکتر یزدی و دولت مهندس بازرگان مایل بودند این پرونده پیگیری شود و به نتیجه برسد. اما آنموقع برخی فکر میکردند بهخاطر جنگی که بین ایران و عراق پیش آمده، ممکن است احتیاجاتی داشته باشیم. پس نخواستند بر مسئله امامموسی صدر خیلی بایستند».
سفر جلود به ایران
رفیقدوست در همان مصاحبه میگوید: «موضوع امام موسی صدر برای نظام مقدس ما آنقدر مهم بود که همزمان با پیروزی انقلاب، اولین هیئتی که به ایران آمد، هیئت لیبیایی به ریاست عبدالسلام جلود بود. هواپیمای آنها زمانی که در فرودگاه نشست، دولت موقت بهخاطر قضیه امام موسی صدر اجازه نشستن به هواپیما را نداد؛ اما این موضوع با مخالفت امام خمینی روبهرو شد، با این منطق که ما با ارتباطپیداکردن با لیبی یکی از کارهایی که میتوانیم انجام دهیم، این است که مسئله امام موسی صدر را روشن کنیم. اینگونه بود که رفتیم هیئت لیبیایی را از هواپیما پیاده کردیم و در هتل شرایتون آن زمان اسکان دادیم. میدانید، زمانی که انقلاب شد، اولین کشور سوریه و دومین کشور هم لیبی بود که انقلاب اسلامی را به رسمیت شناخت. وقتی جلود را خدمت حضرت امام آوردیم، امام او را تحویل گرفت و در همان جلسه گفت: شما باید هرچه زودتر مسئله امام موسی صدر را معلوم کنید؛ با همین لحن».
دختر امام موسی صدر چه میگوید
تا به حال تلاشهای جستهوگریختهای درباره پرونده امام موسی در دولتهای مختلف، از جمله دولت اصلاحات برای روشنشدن سرنوشت امام صورت گرفته که البته حاصلی نداشته است. حورا صدر، دختر امام موسی، قبلا در گفتوگویی که با «شرق» داشت، گفته بود: «.. اتفاقی هم که برای ایشان افتاد، اتفاق بزرگ، نادر و بینظیری است. بنابراین نوع پیگیری و رسیدگی به این مسئله هم باید منحصربهفرد باشد. نوع برخورد با این پرونده باید متفاوت با برخورد و بررسی و پیگیری مسائل دیگر باشد، اما این اتفاق نیفتاد و آنطور که شایسته این شخصیت و پیچیدگی خاص پرونده بود، پیگیری انجام نشد... ظاهرا یک بخش ماجرا هم به اختلافاتی بازمیگردد که برخی از افراد با امام موسی داشتند و بعضا در تصمیمگیریها برای روند پیگیری، کم، تأثیرگذار نبوده است».