صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

قصه «روز‌های نارنجی»، قصه جدیدی نیست، تقلای یک زن برای زنده ماندن و زندگی کردن در جامعه‌ای که مرد‌ها تمام قواعد آن را می‌نویسند، در چند سال اخیر زیاد در سینمای ایران تکرار شده است.
تاریخ انتشار: ۱۲:۲۳ - ۱۵ بهمن ۱۳۹۷
روز‌های نارنجی
کارگردان: آرش لاهوتی، تهیه‌کننده: علیرضا قاسمخان
بازیگران: هدیه تهرانی، علی مصفا، مهران احمدی، علیرضا استادی
خلاصه داستان: آبان، زنی میانسال واسطه استخدام کارگران زن فصلی برای کار در باغ‌های مرکبات شمال کشور شناخته می‌شود...

نقد فیلم «روزهای نارنجی» توسط فراستی، قطبی زاده

نارنج می‌چینم پس هستم

پرویز جاهد

نام آرش لاهوتی را با مستند درخشان «راننده و روباه» به خاطر می‌آورم و «نارنجی» نخستین فیلم داستانی بلند اوست. متأسفانه «نارنجی» با اینکه نشانه‌هایی از یک فیلمساز آشنا به زبان تصویر و روایت را دارد، اما قانع‌کننده نیست چرا که نمی‌تواند مسأله اصلی شخصیت محوری فیلم و رفتار آزاردهنده او را توجیه کند.

معلوم نیست هدیه تهرانی بدون داشتن پول و شرایط لازم چرا متعهد می‌شود کار پرتقال چینی از باغ را در ظرف ۱۰ روز قبول کند. چرا با زمین و زمان قهر است و ادای زنان فمینیستی که حقش را مردان اطرافش از جمله شوهری که توسری خورده است، خورده‌اند درمی آورد. واقعاً مشکل او با شوهرش چیست؟ آیا او واقعاً دارد برای زندگی مشترک‌شان تلاش می‌کند و زحمت می‌کشد یا تنها برای اثبات اینکه زن است و در یک جامعه مردسالارانه می‌تواند بدون اتکا به شوهرش روی پای خودش بایستد این همه ادا اطوار درمی آورد.

او که حتی حاضر نیست نیاز‌های عاطفی و جنسی شوهرش را برآورده کند چرا از ارتباط پنهانی او با یکی از زنان کارگر باغ غافلگیر می‌شود و دخترک را از کار اخراج می‌کند. وزن این زن آنقدر در فیلم سنگین است که نه تنها شوهر او بلکه همه زنان زحمتکش کارگر باغ که او با آن‌ها رفتار مستبدانه‌ای دارد، تحت‌الشعاع قرار گرفته‌اند به طوری که دلسوزی‌های او برای دختر کارگر معتادی که او خود را موظف به حمایت از او کرده و در واقع می‌خواهد جای فرزند نداشته‌اش را بگیرد، متظاهرانه و قلابی به نظر می‌آید.

استراتژی فیلمساز در استفاده از دوربین روی دست لرزان که در تمام طول فیلم این زن را دنبال کرده و در واقع زاویه دید او را نمایندگی می‌کند، قابل قبول است، اما همین تمهید فرمال، اقتداری یک جانبه به این زن بخشیده و او را در جایگاهی برتر از دیگران قرار داده است.
استفاده نادرست از لهجه محلی مردم منطقه گرگان نیز ضعف مهم دیگر فیلم است بویژه در مورد لیلی فرهادپور که آشکارا دارد زور می‌زند تا دیالوگ‌هایش را با لهجه مردم بومی منطقه ادا کند، اما موفق نیست. هدیه تهرانی در نقش زنی با چهره‌ای سنگی و خاموش که در تمام مدت به طرف مقابلش زل می‌زند و سکوت می‌کند، حالا دیگر به فیگوری کلیشه‌ای در سینمای ایران تبدیل شده است.

 منبع: روزنامه ایران


بیشتر ببینید: (تصاویر) بازیگران در اکران و نشست خبری «روز‌های نارنجی»


 

 فیلمی ضد زن با سویه‌های ضدکارگری
روح‌الله سپندارند

فیلم «روز‌های نارنجی» به کارگردانی آرش لاهوتی، زندگی یک زن (هدیه تهرانی) را به عنوان پیمانکار برداشت میوه به تصویر می‌کشد که در انجام یکی از قراردادهایش با مشکلاتی روبرو می‌شود. مشکلاتی برآمده از فضای به شدت مردسالار کار که او را به نهایت درماندگی می‌کشاند.

هدیه تهرانی در این فیلم زنی با اعتماد به نفس، مستقل و محکم است که در کار برداشت محصول به رقابت با مردانی می‌پردازد که می‌خواهد در برابرشان پیروز شود. همان ابتدای فیلم هم زن موفق می‌شود برداشت محصول پرتقال باغ بزرگی را در رقابت با یکی از مردان از آن خود کند.

کارگران فصلی زیادتری نسبت به بقیه پیمانکاران به کار می‌گیرد و برای آنکه از عهده کارش برآید یکی از ماشین‌هایش را زیرقیمت می‌فروشد و حتی ناچار می‌شود پول با بهره هم از بازار بگیرد. حتی بخشی از محصولاتِ برداشت‌شده هم در کارشکنی و دشمنی‌های رقبا، از انبار دزدیده می‌شود.

علی مصفا در نقش همسر هدیه تهرانی، جز در پانزده دقیقه پایانی فیلم، مردی بی‌خاصیت است که به اندازه زن از عهده کار‌ها برنمی‌آید و حتی پول‌های زن را نیز بر باد می‌دهد. هدیه تهرانی سال‌ها پیش هنگام برداشت محصول از درخت می‌افتد و گویا در آن زمان باردار بوده و بعد از آن هم دیگر از بچه‌دار شدن محروم می‌شود. رابطه‌اش با همسرش سرد است و همه چیز بر اساس مدیریت برتر زن می‌چرخد.

تا اینجای کار احتمالا عده‌ای این فیلم را فمینیستی می‌خوانند همانطور که در نشست خبری با حضور عوامل فیلم نیز بعضی از خبرنگاران چنین نسبتی را به فیلم دادند؛ با این حال بر خلاف آنچه به نظر عده‌ای آمده است، فیلم آرش لاهوتی، فیلمی به شدت ضدزن است.

در این نوشتار قرار نیست به نقاط قوت و ضعف تکنیکی فیلم بپردازم؛ ضمن آنکه توجه این نوشته معطوف به «آنچه» ساخته شد خواهد بود نه اینکه «چگونه» ساخته شده است. هر چند به چگونگی و بازی‌ها و تصویربرداری‌های فیلم هم می‌توان نقد‌هایی وارد کرد.

زن در این فیلم در برابر هر بلایی که بر سرش می‌آورند مقاومت که هیچ، به نبرد برمی‌خیزد. جلومی‌رود و می‌جنگد. به سبک کلیشه‌های بسیاری از فیلم‌های از این دست، حتی تا اندازه‌ای هم بایکوت می‌شود و بعضی‌ها مواد غذایی هم به او نمی‌فروشند چراکه کارگران فصلی را از جای دیگر آورده و از کارگران بومی استفاده نکرده است.

او برای هر مشکلی راه‌حلی پیدا می‌کند تا جایی که دیگر کم می‌آورد. کارگرانش دست به اعتصاب می‌زنند؛ مهلتش برای برداشت محصول رو به پایان است و سندهایش که برای تضمین انجام به موقع کار، گرو گذاشته بود در معرض خطر قرار می‌گیرد. همسرش با یکی از کارگرانش سر و سری دارد و دست کم تصویری از خیانتی محتمل را ارائه می‌کند؛ هدیه تهرانی با همه سخت‌جانی‌اش مستاصل می‌شود. کم می‌آورد، بغض می‌کند و مهلتش دیگر رو به اتمام است.

بعد در بخش پایانی فیلم، به باغ می‌رود و می‌بیند همسرش که قهر کرده بود، برگشته و تمام کارگران را هم سر کار آورده است، شیفت شبانه هم کار می‌کنند تا کار به موقع تمام شود و البته که می‌شود. مرد بازگشته و فرشته نجات زنی شده که قرار بود محکم و استوار باشد. مردی فرشته نجات شد که بچه‌تهران بود و حتی پول قسط‌های بانک را هم بر باد داده بود. اما سرانجام مرد بود و آمد و کار را به سامان کرد. کار به سامان شد و زن هم خیانت مرد را نادیده گرفت و نگرفت دیگر مهم نبود؛ مهم آن بود که زن از پسش برنیامد.

بماند که هر چند بازگشت تمام کارگران به کار، نتیجه تدبیر مرد بود، اما بخشی از آن‌ها هم زمانی به کار برگشته بودند که هدیه تهرانی، کارگر کم سن وسالش را که باعث اعتصاب کارگران بود، اخراج کرد؛ آن هم چه اخراجی. زنگ می‌زند به شوهر آن زن جوان تا بیاید و زن سرکش و شورشی‌اش را ببرد. کارگر یاغی که می‌رود احتمالا بقیه حساب کار دستشان می‌آید. همه چیز هم خوب می‌شود و هدیه تهرانی هم که همیشه غذایش را در ماشین می‌خورد می‌آید در بین کارگرانش می‌نشیند و ناهار می‌خورد.

احتمالا همین اندازه روایت فیلم کافی است تا مشخص شود که آرش لاهوتی چه فیلم ضد زنی با رگه‌های ضدکارگری ساخته است، هر چند خودش می‌گوید فیلم من درباره همه زنان نیست، من درباره یک نفر حرف می‌زنم. اما این کارگردان احتمالا نمی‌داند برای آنکه انگاره‌های غلط و کلیشه‌های قالبی را بازتولید کنیم نیازی نیست تمام زنان یا مردان روی کره زمین را به خط کنیم و فیلم آن‌ها را بسازیم. صحبت از مفاهیمی است که یک اثر هنری آن‌ها را بازتولید می‌کند: مفاهیم مردسالار و ضدزنی که این بار با سویه‌های ضدکارگری همراه شده است.

 منبع: روزنامه اعتماد


 
ارسال نظرات