صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۸۸۳۴۳
اکنون با لورفتن موشک‌های بالستیک عربستان که ظاهرا نیمی به سمت ایران و نیمی به سمت اسرائیل نشانه‌گیری شده و نوع آن را هم چینی تشخیص داده‌اند، پرسش این است که چنین برنامه محرمانه‌ای تا چه اندازه با مداخله مستقیم چین اجرا شده است و تا چه اندازه با همکاری پاکستان، شریک استراتژیک چین که ضمنا مجذوب و نیازمند به بازار و ثروت عربستان هم هست.
تاریخ انتشار: ۰۰:۳۸ - ۰۸ بهمن ۱۳۹۷

فریدون مجلسی در شرق نوشت:
ناگهان در رسانه‌های جهان عکس‌های فضایی سایت موشکی عربستان منتشر شد که شامل سکو‌های پرتاب، انبارها، کارگاه‌های ساخت‌وساز موشک و سوخت خشک و سایت‌های مسکونی پرسنلی است که در چنین سایت بزرگی مشغول کار هستند. این عکس‌ها در سال ۲۰۱۸ برداشته شده و ظاهرا هنگامی منتشر شده که آنالیز یا تجزیه‌و‌تحلیل و نتیجه‌گیری حرفه‌ای روی آن انجام شده است.

به گزارش رسانه‌ها، سابقه کار به سال‌های ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲ بازمی‌گردد؛ یعنی به پیش از روی‌کارآمدن ملک سلمان و محمد‌بن‌سلمان ماجراجو. جالب اینکه ولیعهد جوان و وزیر خارجه برکنارشده او با هم‌دستی اسرائیل، تبلیغات گسترده‌ای علیه برنامه‌های دفاعی موشکی ایران به راه انداخته‌اند! ترامپ قبلا عربستان را به گاوی شیرده تشبیه کرده بود و به‌دنبال آن، سفر جنجالی ترامپ به عربستان پیش آمد و در این سفر با تفاهم‌نامه‌ای ۴۰۰ میلیارد‌دلاری دوشیدن از گاو را آغاز کرد. ترامپی که به استناد حمله تیم عربستانی به برج‌های تجارت جهانی و تشکیل طالبان و داعش و راه‌اندازی جنگ داخلی ویرانگر در سوریه و عراق، آن کشور را به‌درستی حامی تروریسم در خاورمیانه و جهان نامیده بود، پس از امضای تفاهم‌نامه ۴۰۰ میلیارد‌دلاری در عربستان و رقص شمشیر و چرخاندن گوی بلورین، به تبعیت از محمدبن‌سلمان و عادل الجبیر سابق (!) ناگهان ایران را مسئول راه‌اندازی تروریسم وهابی طالبانی و داعشی اعلام کرد! رئیس‌جمهور آمریکا خوش و خرم به واشنگتن بازگشت و خط‌و‌نشان‌های خود علیه ایران را به اجرا درآورد.

اکنون با لورفتن موشک‌های بالستیک عربستان که ظاهرا نیمی به سمت ایران و نیمی به سمت اسرائیل نشانه‌گیری شده و نوع آن را هم چینی تشخیص داده‌اند، پرسش این است که چنین برنامه محرمانه‌ای تا چه اندازه با مداخله مستقیم چین اجرا شده است و تا چه اندازه با همکاری پاکستان، شریک استراتژیک چین که ضمنا مجذوب و نیازمند به بازار و ثروت عربستان هم هست. پاکستانی که زمانی لاف ارادت به ایران می‌زد و از سال‌ها پیش در تحریم بانکی ایران پیش‌قدم شد، خط لوله گاز (خط دوستی) را اجرا نکرد و درصدد جایگزینی پروژه پرهزینه خط لوله گاز ترکمنستان- افغانستان- پاکستان و احتمالا تا هند برآمد. پاکستانی که بندر بین‌المللی گوادر را با همکاری چین در کنار مرز ایران برپا کرد و حمله‌های تروریستی به مرزداران ایرانی در بلوچستان از خاک آن کشور انجام شده است. یا چینی که ضمن تمایل به حفظ بازار تقریبا انحصاری ایران، خود را از اجرای پروژه‌های نفتی ایران در حوزه آزادگان و پارس جنوبی بیرون کشید، تا چه اندازه ملاحظه شرکای استراتژیک پاکستانی و عربستانی را کرده است. آنچه مسلم است موشک‌های بالستیک حاصل صنایع و علوم پیشرفته عربستان نبوده است که مفتیً وهابی پیشینش مرحوم عبدالعزیز باز تا هنگام مرگ در همین چند سال پیش زمین را مسطح می‌انگاشت و معتقد بود چیزی را که با چشم، مسطح دیده می‌شود، چرا باید کروی انگاشت!

اگر صنعت پاکستانی بر پایه چینی باشد که هم نوع بالستیکش را دارد و هم نوع با قابلیت بمب هسته‌ای و هم بمب هسته‌ای را دارد، باز این سؤال مطرح است که آیا انتقال دانش فنی و اجرائی بدون اجازه چین بوده است یا با همکاری و دخالت چین؟ آیا پاکستانی که بمب هسته‌ای هم در اختیار دارد، اکنون فقط موشک و تکنولوژی ساخت آن را در اختیار عربستان قرار داده است یا آش را با جایش و موشک را با بمبش معامله کرده است؟ اعتمادبه‌نفس و پشت‌گرمی عربستان به چنین قدرتی تا چه اندازه می‌تواند در خصومت‌ورزی آن کشور با قطر و ایران و تمایل به برقراری امپراتوری وهابی، با آن لشکرکشی‌های موتوریزه و زرهی کارآزموده‌ای که به نام داعش به عراق و سوریه و سپس به یمن انجام شد، مؤثر بوده باشد؟ اما هم‌زمانی دوران کشف ماجرای اعزام تیم برای قتل خاشقجی به استانبول و کشدارشدن تبلیغات بعدی و در بن‌بست قراردادن تبلیغاتی عربستان تا چه اندازه می‌تواند به کشف ماجرای موشکی مرتبط بوده باشد؟ قتل مخالفان حکومت‌ها در خاورمیانه امری بی‌سابقه نیست؛ یعنی می‌شد بالاانداختن شانه و گفتن اینکه «حالا گیریم یک نفر کشته شده!» تلقی شود. مگر دانشمند فیزیک پروژه هسته‌ای عراق و طراح بمب دورزن صدام حسین را در بلژیک نکشتند؟ گیرم قتل بن لادن و ترور‌های مشابه امری جنگی تلقی شود، اما قتل خاشقجی که با تبلیغاتی وسیع همراه و منجر به برکناری عادل الجبیر شد، موجب بروز نوعی کدورت آشکار میان آمریکا و غرب با عربستان شد که با آن همه وعده و وعید «قرارداد قرن» جور درنمی‌آمد. مگر خاشقجی چه کرده بود که مستوجب چنان مجازاتی باشد؟ پرسش جدی‌تر اینکه مگر خاشقجی که زمانی از نزدیکان حکومت و دربار عربستان بود، از چه رازی آگاه بود یا چه رازی را لو داده بود که باید با آن خشونت مجازات می‌شد؟ آیا راز موشکی در میان نبود؟ آیا عربستان که در این سال‌ها پنهانی خود را آماده می‌کرد، نعل وارونه می‌زده و نزدیکی‌اش با اسرائیل نیز بخشی از این نعل وارونه بوده است؟ احتمالا برنامه‌ریزی عربستان تا آن اندازه گسترده نبوده، بلکه به اعتبار ثروت می‌خواسته در کنار انگلیس و فرانسه وارد باشگاه اتمی شود و سروری امپراتوری منطقه‌ای خود را تسجیل کند و نیز ظواهر توسعه اجتماعی را تا سطح مشابهت‌های رفتاری با انگلیس و فرانسه و سایر بمب‌داران برساند.

اکنون باید دید غرب و به‌ویژه فرانسه که به بهانه برخی تبلیغات مانند درج مطالبی بر موشک ایرانی واکنش شدید نشان می‌دهند، در برابر کشف سایت و تجهیزات موشکی بالستیک عربستان و احتمالات فراتر از آن چه واکنشی نشان خواهند داد؟ ایران در این میان، برای ایجاد تعادل قوا میان خصومت‌ورزی عرب‌ها و آینده روابطش با پاکستان و چین چه واکنشی نشان خواهد داد؟ همچنین باید دید واکنش اسرائیل و متحدان غربی‌اش در برابر این سناریوی جدید چه خواهد بود؟ پاسخ به این پرسش‌ها به کشف اطلاعات بیشتر درباره چند و، چون و واقعیات پس پرده این ماجرا نیاز دارد.

ارسال نظرات