علی جباری زننده نخستین گل تیم ملی در تاریخ جام ملتهای آسیا است که در نهایت منجر به قهرمانی تیم ملی شد. او در دومین حضورش در جام ملتهای آسیا نیز توانست با زدن چهار گل یکی از موثرترین بازیکنان ایران در قهرمانی ایران در سال ۱۹۷۲ باشد و جام را به تهران بیاورد.
کاپیتان علی جباری، نخستین سلطان فوتبال ایران، نخستین کاپیتان قهرمان جام باشگاههای آسیا، با کلکسیونی کمنظیر از افتخارات و عناوین ملی و باشگاهی، از معدود فوتبالیستهای ایران است که به تمام افتخارات و عناوین باشگاهی در سطح آسیا دست یافته و از بعد فنی و اخلاقی، بیتردید از بهترینهای فوتبال باشگاهی و ملی در تمامی ادوار است. پیشکسوت فوتبال ایران سخنان جالبی درباره سرمربی آن روزهای تیم ملی مطرح میکند. در حالی که AFC از مرحوم محمد رنجبر به عنوان سرمربی اصلی ایران نام برده، جباری تاکید دارد که مرحوم پرویز دهداری سرمربی تیم بود و رنجبر به عنوان دستیار به او کمک میکرد.
تیم ملی آن قدر خوب و قوی بود که ما حرف اول را در آسیا میزدیم. بعد از روی کار آمدن تیم ملی ایران، ترکها دیدند در اینجا به مشکل برمیخوردند که در نهایت از خاک قسمت اروپایی سرزمین خود استفاده کردند و به اروپا ملحق شدند.
در ادامه مصاحبه علی جباری را در ایسنا میخوانید:
سال ۱۹۷۲ یا به عبارتی ۱۳۵۱ خورشیدی به همراه تیم ملی راهی بانکوک تایلند شدید و توانستید دومین جام قهرمانی آسیا را به تهران بیاورید. از آن دوران و روندی که تیم ملی برای قهرمانی طی کرد، صحبت کنید.
آن زمان ما یکی از بهترین نفرات آسیا را داشتیم. پیش از جام ملتهای آسیا در چارچوب بازیهای مقدماتی جام جهانی راهی کشور کره شمالی شدیم و بعد از مساوی در بازی رفت، توانستیم کره شمالی را که به طوفان زرد معروف شده بود، شکست دهیم و برای خودمان اعتبار کسب کنیم. تیم بسیار آماده بود و از آنجا به تایلند رفتیم و برای مسابقات جام ملتهای آسیا عازم بانکوک شدیم. همه شگفت زده شده بودند که با کره شمالی در بازی رفت در کشورش مساوی کردیم و در پاکستان این تیم را بردیم.
جام ۱۹۷۲ با تیمهای بیشتر و البته قدرتمندتری برگزار شد.
در تایلند همه تیمها بزرگ بودند. همه مدعی جام بودند. مرحوم پرویز دهداری خیلی زحمت کشیده بود و تیم را آماده کرده بود. وقتی به تایلند رسیدیم، همه ما را یک پای قهرمانی میدانستند. یک تیم خوب و کامل داشتیم. نفرات خوب و بزرگی در تیم ملی بودند.
وضعیت تیم چطور بود؟
خوشبختانه همبستگی بین بازیکنان وجود داشت و به هم اعتماد داشتیم. در باشگاهها خوب کار شده بود و در نتیجه تیم ملی خوب وجود داشت. همه جوانب باعث شد یک تیم خوب با مدیریت پرویز دهداری هماهنگ شود و با همدلی و دوستی وارد مسابقات شود.
با توجه به قهرمانی در دوره گذشته، تیم ملی هدفی جز قهرمانی داشت؟
تصمیم داشتیم به هر شکل شده قهرمان شویم و این اتفاق افتاد. دوستیها خیلی عمیق بود. بچهها همدیگر را خیلی دوست داشتند. فکر میکنم اعتماد به هم و مربی باعث شد آنجا محکم و مسلط کار کنیم. تیم ملی آن قدر خوب و قوی بود که ما حرف اول را در آسیا میزدیم. بعد از روی کار آمدن تیم ملی ایران، ترکها دیدند در اینجا به مشکل برمیخوردند که در نهایت از خاک قسمت اروپایی سرزمین خود استفاده کردند و به اروپا ملحق شدند.
واقعا فکر میکنید ترکیه و حتی اسرائیل به خاطر این موضوع به اروپا ملحق شدند؟
میدانستند در اینجا با حریف قدری مثل ایران طرف هستند و امید خیلی کمی به قهرمانی داشتند. اسرائیل هم همین طور بود. دیدند که در ایران نمیتوانند نسبت به ما برتری داشته باشند. تلاش کردند و اروپا رفتند. ما ۷۰ بازیکن خیلی خوب در ایران داشتیم که باید ۲۲ نفر انتخاب میشد. برای هر مربی انتخاب ترکیب تیم ملی دشوار بود. در هر پستی دو، سه بازیکن خیلی بزرگ داشتیم. این برتری به خاطر این بود که باشگاه خوب روی این موضوع کار کردند و مربی تیم ملی هماهنگی کاملی به وجود آمد و توانستیم نتیجه بگیریم. کسی فکر نمیکرد جام قهرمانی را نگیریم. خیال هواداران و مردم ایران راحت بود که اول میشویم. خاطر جمع بودند و اطمینان خاطر داشتند.
زمانی که مهاجرانی مربی شد، رفیقبازی وجود داشت. یادم نمیآید در دوران ما چنین موضوعی وجود داشته باشد. هر مربی دوست دارد نفرات خوب را داشته باشد و کارنامه خودش را قدرتمندتر کند. همیشه اختلاف سلیقه بین مربیان وجود داشته، ولی زمانی که مربیان خارجی با تیم کار میکردند مشکلاتی که مربیان ایرانی داشتند را ندیدم.
همیشه اولین قهرمانی لذتبخشتر است، اما قهرمانی در خارج از کشور هم مزه خاص خودش را دارد. قهرمانی در تایلند چطور به دست آمد؟
همه قهرمانیها لذت بخش است. از این حیث لذتبخش است که ما تیم گردن کلفت آسیا بودیم. یک تیم به تمام معنا راهی تایلند شد و بسیار خوب بودیم. وقتی با تایلند بازی میکردیم، آنها انتظار داشتند از گروه بالا بیایند. تایلندیها با ژاپن مشکل داشتند و میخواستند با قهرمانی در فوتبال قدرتشان را نشان دهند. ابتدا به ما دو گل زدند. همه به ما لگد میزدند و بچهها با حالتی دگرگون شده بازی میکردند. باخت ما را کوچک میکرد. بازیکنان همت کردند و توانستیم در هشت دقیقه سه گل به تایلند بزنیم و موفق شویم.
این که در تایلند بازی ۲ بر صفر باخته را با سه گل جبران کنید، کار بسیار بزرگی است. مردم تایلند چه واکنشی داشتند؟
استادیوم پر از جمعیت بود. وقتی بازی را بردیم و به شهر آمدیم، مردم طوری نگاهمان میکردند که مناسب نبود. دوست نداشتند تیمشان اوت شود. یکی از خاطرات من مربوط به این بازی میشود.
بازی پایانی چطور بود؟
کره شمالی یکی از تیمهای خوب بود. به این امید آمدند که جام را ببرند. تایلندیها هم دوست داشتند کره شمالی ببرد. از این سمت هم تیم ایران با کره شمالی بازی کرده بود و نتیجه خوبی گرفته بود و درباره ما خیلی تبلیغات شده است. تایلندیها آمده بودند که از کره حمایت کنند. من خیلی در تایلند بازی کردم. دوست ندارند غربیها موفق شوند. در نتیجه این که بازی را بردیم و بار دیگر جام قهرمانی را به دست آوردیم.
بعد از قهرمانی در آسیا چه استقبالی از تیم ملی صورت گرفت؟
خیلی خوب از ما استقبال کردند و محبتها یادمان است. همه به ما لطف داشتند.
اصغر شرفی، از اولین بازیکنان تیم ملی در قهرمانی آسیا میگوید که برخی از بازیکنان شاهین و تاج با هم مشکل داشتند و به سکوها خط میدادند. البته او میگوید مشکلات از طریق باشگاه به بازیکنان و در نتیجه به سکوها سرایت کرده بود.
مشکلات ما داخل زمین بود. برای ما رنگ پیراهن و مبارزه خیلی مهم بود. ما در داخل زمین کری داشتیم، ولی در خارج از زمین دوست بودیم. من چیزی که شرفی میگوید را ندیدم. بعد از ما و در دوران مربیگری مهاجرانی این موضوعات وجود داشت.
میگویید در دوران مهاجرانی که دقیقا چهار سال بعد از شما میشود، بین بازیکنان مشکلاتی وجود داشت؟
زمانی که مهاجرانی مربی شد، رفیق بازی وجود داشت. یادم نمیآید در دوران ما چنین موضوعی وجود داشته باشد. هر مربی دوست دارد نفرات خوب را داشته باشد و کارنامه خودش را قدرتمندتر کند. همیشه اختلاف سلیقه بین مربیان وجود داشته، ولی زمانی که مربیان خارجی با تیم کار میکردند مشکلاتی که مربیان ایرانی داشتند را ندیدم.
چون خارجیها به تیمی تعصب نداشتند؟
خارجیها تعصب رنگی نداشتند. موقعی که به ایران میآمدند دنبال ساختن رزومه خوب بود تا رفیقبازی. طوری برنامه ریزی کنند که وقتی به کشورشان میروند روزمه باشد. یادم است که مربیها زودتر میآمدند و چند بازی داخل ایران را میدیدند و بازیکنان را انتخاب میکردند.
همه قهرمانیها لذت بخش است. از این حیث لذتبخش است که ما تیم گردن کلفت آسیا بودیم. یک تیم به تمام معنا راهی تایلند شد و بسیار خوب بودیم.
شما میگویید مرحوم دهداری سرمربی تیم ملی است، اما در این موضوع تناقض وجود دارد. AFC معتقد است رنجبر سرمربی بود. از طرفی حسین کلانی در خاطراتش میگوید که رنجبر و دهداری با همدگیر کار میکردند و تیم ملی دو سرمربی یا دو مربی داشت.
من یادم است سرمربی تیم پرویز دهداری بود و رنجبر مربی بود. این چیزی بود که میدانستیم. دهداری تیم را ارنج میکرد. پرویز دهداری حرف اول را میزد. محمد رنجبر به عنوان کمک مربی در تیم ملی بود.
اکبر کارگر جم میگوید منتخب فوتبال ایران توانست بایرن مونیخ را با تمام ستارههایش با شش گل ببرد. در آن بازی بودید؟
وقتی بایرن مونیخ به ایران آمد، تیم اصلی ایران بیرون بود. ما خارج از ایران بازی ملی داشتیم. تیم منتخب تهران، تیم ملی "ب" بود. میگفتند تهران، اما از سراسر ایران بازیکن داشت.
احتمالا به خاطر همین موضوع است که از بین نسل شما هیچ بازیکن ۱۰۰ بازی ملی انجام نداده است.
اگر تیمی که به نام تهران بود را ملی حساب کنیم، خیلیها بالای ۱۰۰ بازی ملی میشوند. به نظرم آمار کنونی درست نیست.