پدری که متهم است با همدستی پسرش برای نجات دختر معتاد خود، مرد جوانی را به قتل رسانده است، پای میز محاکمه رفت.
به گزارش شرق، این حادثه شش سال قبل اتفاق افتاد و زمانی که پدر و پسر بازداشت شدند، مرد میانسال درباره زندگی پرتنش دخترش و آنچه باعث شد تا دست به این قتل بزند توضیح داد.
بر اساس محتویات پرونده، پنجم آذرماه سال 91 مردی مأموران پلیس را از ناپدیدشدن ناگهانی پسر 20 سالهاش باخبر کرد. او گفت: پسرم پوریا شب گذشته برای کاری از خانه بیرون رفت و دیگر بازنگشت. همهجا را دنبال او گشتم، ولی از او هیچ خبری نیست و تلفنهمراهش هم خاموش است.
بعد از طرح شکایت، مأموران پلیس با بررسی تماسهای تلفنی پسر جوان به ارتباط او با زنی به نام کتایون پی بردند. آن زن که معتاد به شیشه بود، وقتی مورد تحقیق قرار گرفت، گفت که از پوریا خبر ندارد. او گفت: من پوریا را میشناختم، اما از سرنوشت او خبری ندارم. دو سال بعد از طرح شکایت و درحالیکه تلاشها برای یافتن پوریا ناکام مانده بود، مردی مأموران پلیس را از پیداشدن جسد سوختهای در فشافویه باخبر کرد.
در بررسیهای فنی معلوم شد جسد متعلق به پوریاست. بعد از کشف جسد، پرونده با موضوع قتل عمد تشکیل و کتایون بهعنوان مظنون بار دیگر بازداشت شد. او گفت احتمال میدهد پدر و برادرش در قتل نقش داشته باشند. فریدون، پدر و کیومرث، پسر خانواده بازداشت شدند و در بازجوییها به قتل پوریا اقرار کردند.
کیومرث توضیح داد: کتایون به شیشه معتاد بود و رابطه خوبی با شوهرش نداشت، به همین دلیل شوهرش همراه فرزند خردسالش به خانه پدرمان رفته بودند. کتایون سهبار از خانه فرار کرده بود، به همین دلیل من و پدرم او را به خانه خودمان برده بردیم تا کمکش کنیم، ترک کند. خیلی مراقب او بودیم، اما ناگهان متوجه شدیم کتایون از خانه فرار کرده است. وقتی به خانه او رفتیم، هرچه در زدیم، کسی جواب نداد.
من از روی دیوار وارد خانه خواهرم شدم. کتایون به محض دیدن من دستپاچه شد و از حیاط بیرون رفت. او درباره قتل گفت: وقتی وارد اتاق شدم، بهطور ناگهانی مقتول را دیدم که در اتاق نشسته بود. با دیدنش آنقدر عصبانی شدم که با چاقو دو ضربه زدم. مطمئن شدم که نفس نمیکشد.
جنازه را لای پتو پیچیدم و در صندوقعقب خودرو گذاشتم. از پدرم کمک خواستم تا او را به بیابانهای فشافویه ببریم. سپس خودم آن را آتش زدم. بعد از توضیحات کیومرث، پدر او نیز مورد بازجویی قرار گرفت، اما حرفهای متفاوتی مطرح کرد. او گفت: وقتی وارد خانه کتایون شدیم، او همراه مقتول مشغول موادکشیدن بود. به همین دلیل دستوپای او را بستیم و او را داخل صندوقعقب خودرو گذاشتیم تا او را به بیابان ببریم و ادب کنیم، اما در راه با او درگیر شدیم و بعد از آنکه مقتول را خفه کردیم، جسدش را در بیابانهای فشافویه سوزاندیم. بعد از اعتراف دو متهم، بازپرس پسر جوان را به اتهام مباشرت و پدرش را به اتهام معاونت در قتل مجرم شناخت و پرونده برای رسیدگی به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
هیئت قضائی بعد از شنیدن دفاعیات دو متهم، پسر جوان را به قصاص و پدرش را به حبس محکوم کردند. رأی دادگاه از سوی قضات دیوانعالی کشور نقض و پرونده برای رسیدگی دوباره به شعبه 10 دادگاه کیفری ارجاع داده شد.
روز گذشته متهمان یکبار دیگر مورد محاکمه قرار گرفتند. کیومرث در دفاع از خود گفت: من بهخاطر مهدورالدمبودن مقتول او را کشتم، چون دیدم که در خانه خواهرم است و مواد مصرف میکند. خواهر من اعتیاد داشت و زندگیاش از بین رفته بود. شوهرش بچهها را برداشته و با خود برده بود و بچهها را بزرگ میکرد و کاری به خواهر من نداشت. من هم تلاش کردم خواهرم به زندگی برگردد، اما مقتول با حضورش در خانه خواهرم و رابطهای که با او داشت اجازه نمیداد که این اتفاق بیفتد. او مهدورالدم بود. در ادامه، پدر کتایون در جایگاه قرار گرفت.
او گفت: من در قتل نقشی نداشتم و برای نجات پسرم ابتدا ادعا کردم که نقش داشتهام، اما مقتول با حضورش در خانه دخترم و برقراری رابطه با او زندگی دخترم را خراب کرده بود. ما میخواستیم او دوباره به زندگی برگردد و بچههایش را بزرگ کند اما حضور مقتول مانع از این کار میشد.
در پایان، وکلای هر دو متهم در جایگاه حاضر شدند و دفاعیات خود را مطرح کردند. آنها نیز ادعای موکلانشان درخصوص مهدورالدمبودن را تکرار کردند و گفتند: کیومرث و پدرش با اعتقاد مهدورالدمبودن دست به چنین کاری زدند، به همین دلیل هم درخواست معافیت از قصاص برای کیومرث را داریم. با پایان جلسه دادگاه، قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.