زنی که متهم است با همدستی شوهرش در ماجرایی پیچیده قصد داشتند از دختری زورگیری کنند، دستگیر شد و تحت بازجویی قرار گرفت.
به گزارش شرق، دختری جوان اوایل تابستان با مراجعه به پلیس علیه زن و مردی شکایت کرد و گفت: مدتی قبل در یک پارتی با زنی آشنا شدم و با او در ارتباط بودم تا اینکه پیشنهاد داد با هم برای تفریح به یک باغ برویم. من هم قبول کردم. روز حادثه آن زن با یک خودروی پژو ۲۰۶ که مردی رانندهاش بود، دنبالم آمد. آن زن مرد راننده را بهعنوان برادرشوهرش معرفی کرد و گفت: دنبال این هستند که دختری خوب را برای همسری او انتخاب کنند. من که شرایط را آنطور دیدم، شروع به دروغگویی درباره خودم کردم و گفتم من بسیار ثروتمند هستم و تجارت موفقی دارم و در حساب بانکیام نیز ۳۰۰ میلیون تومان پول موجود است.
همچنان در حال صحبت بودیم و به طرف کرج میرفتیم که ناگهان راننده کنار اتوبان نگه داشت و سلاحی را بهطرف من گرفت. او گفت: باید ۳۰۰ میلیون تومان را بدهم وگرنه من را میکشد. توضیح دادم که دروغ گفتم، اما آن مرد باور نکرد و با کاتر من را زخمی کرد. در ادامه بهناچار همه پیامکهای بانکی خودم را به او نشان دادم تا اینکه باور کرد پولی ندارم. آن زن و مرد سپس من را به تهران برگرداندند و بعد از حدود چهار ساعت رهایم کردند.
مأموران بعد از دریافت این شکایت تحقیقات خود را آغاز کردند و با بررسی شماره پلاک خودروی متهمان فهمیدند مالک این اتومبیل به همراه همسرش از ایران خارج شده و به دوبی رفته است. بهاینترتیب نام زن و مرد جوان در فهرست متهمان تحت تعقیب ثبت شد تا اینکه چند روز قبل خبر رسید زن فراری به تهران برگشته است. اینگونه بود که متهم به دام افتاد و وقتی تحت بازجویی قرار گرفت، ادعا کرد در زورگیری هیچ نقشی نداشت و خودش هم غافلگیر شده بود.
این زن گفت: من دو سال قبل در یک پارتی شبانه شرکت کرده بودم که در آنجا همراه بقیه از سوی پلیس امنیت دستگیر شدم. بعد از آن خانوادهام که خیلی سنتی هستند، من را مجبور کردند با مردی که همراهش به میهمانی رفته بودم، ازدواج کنم. بعد از عروسی فهمیدم آن مرد که ادعا کرده بود ثروتمند است، یک دروغگو است و همراه پدرش میوهفروش دورهگرد هستند. بعد از آن ناچار بودم با این مرد زندگی کنم. او من را کتک میزد و اذیتم میکرد، اما چارهای نداشتم و فقط توانستم مهریهام را اجرا بگذارم، اما شوهرم با این کار هم دست از رفتارش برنداشت.
متهم ادامه داد: من به شاکی نگفتم آن مرد برادرشوهرم است، بلکه واقعیت را توضیح دادم و گفتم او شوهرم است. سپس پیشنهاد دادم با همسرم دوست شود و با هم ازدواج کنند. فکر میکردم اینطوری او دست از سر من برمیدارد. آن دختر هم شروع کرد به صحبت درباره ثروتش. اینطور بود که شوهرم وسوسه شد و با تفنگ اسباببازیای که در ماشین داشتیم، او را تهدید کرد. همسرم حتی من را با کاتر زد، اما وقتی فهمید پولی گیرش نمیآید، آن دختر را رها کرد. بعد از آن ما به دوبی رفتیم. در آنجا خانه اجاره میکردیم و همان خانهها را با مبالغ بالاتر به توریستها کرایه میدادیم و از این راه امرار معاش میکردیم، حالا هم شوهرم در دوبی است.
بنا بر این گزارش، زن جوان بعد از ارائه این توضیحات به مرجع قضائی معرفی شد و تحقیقات از او همچنان ادامه دارد.
از این گذشته صدا و سیما صبح تا شب شاندیز و کاسپین و ثامن و مامن رو تبلیغ میکرد چرا هیچکس تیتر نزد: فرجام تلخ کسانی که تلویزیون میبینند؟!!!
من به همه توصیه میکنم که وصایای شهیــــد خاشقچی رو بخونن
یه توصیه دیگه هم دارم
من به همه جوان هایی که توی خونه تنها هستن توصیه میکنم که حتما از "تن تاک" استفاده کنن