صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۸۴۰۲۸
علی که ۵۰ سال دارد، در میدان توحید مشغول فروختن گل است. با مو‌های جو گندمی و چهره‌ای خسته که مدام در حال دویدن پشت خودروهاست و تکرار می‌کند: «گل برای هدیه» و «گل برای خانمت ببر». علی از حرف زدن خودداری می‌کند، اما به گفته آشنایان، این شخص روزانه درآمد خالصی بالغ بر ۳۰۰ هزار تومان در روز دارد.
تاریخ انتشار: ۱۴:۳۸ - ۲۵ آذر ۱۳۹۷
 
اغلب، دست‌فروشان را افرادی تصور می‌کنیم که درآمد اندکی دارند و در مخارج روزمره خود درمانده‌اند. شاید برای برخی از آن‌ها همین‌طور باشد، اما مشاهدات میدانی حاکی از درآمد قابل توجه برخی از آن‌هاست. به‌نظرتان درآمد دست‌فروشی در تهران چقدر است؟

به گزارش ایرنا، سخن گفتن از درآمد؛ یک مسئله شخصی است که بسیاری از افراد تمایلی به آن ندارند، به‌ویژه اینکه در برخورد اول از آن‌ها چنین سؤالی پرسیده شود. رسیدن به پاسخ این پرسش هنگامی که شغل مورد نظر جزو مشاغل رسمی نباشد، دشوارتر نیز می‌شود.

برای رسیدن به پاسخ این پرسش که درآمد دست‌فروش‌ها چقدر است و آیا در شرایط موجود، جوابگوی مخارج زندگی آن‌ها است یا خیر، با لباسی مندرس و ظاهری که نشان از مفلسی داشت به سراغ آن‌ها رفتم. خود را به‌عنوان شخصی معرفی کردم که تازه به تهران آمده و مقدار اندکی پول در اختیار دارد. پرسشم از این افراد مشخص بود: آیا می‌توان از طریق این شغل درآمد مطلوبی حاصل کرد؟ قریب به اتفاق دست‌فروشانی که با آن‌ها هم‌کلام شدم ضمن ارائه جواب مثبت، انجام این کار را به من پیشنهاد کردند!

درآمد روزانه ۳۰۰ هزار تومان از راه گل‌فروشی؟
علی که ۵۰ سال دارد، در میدان توحید مشغول فروختن گل است. با مو‌های جو گندمی و چهره‌ای خسته که مدام در حال دویدن پشت خودروهاست و تکرار می‌کند: «گل برای هدیه» و «گل برای خانمت ببر». علی از حرف زدن خودداری می‌کند، اما به گفته آشنایان، این شخص روزانه درآمد خالصی بالغ بر ۳۰۰ هزار تومان در روز دارد.

دست‌فروشی هم به نرخ دلار مربوط است
در مسیر ستارخان متوجه یک خانم تقریباً ۶۰ ساله شدم که با چهره‌ای تکیده به دیوار تکیه داده و به مردم در حال گذر در پیاده‌رو نگاه می‌کند تا شاید دلی به رحم آید و از او جنسی بخرند؛ خریدی که شاید علتش نه نیازی واقعی بلکه از روی ترحم و کمک به همنوع باشد. نزد او می‌روم و می‌پرسم حاج خانم جوراب‌هاتون چنده؟ می‌گوید مادرجان! سه جفت ۱۰ هزار تومان. با این دیالوگ سر صحبت را باز می‌کنم، او می‌گوید خیلی وقت است شوهرش را از دست داده و اکنون خرج ۶ فرزند بر دوشش سنگینی می‌کند.

در ادامه درآمد خالص روزانه خود را بین به‌طور متوسط بین ۴۰ تا ۵۰ هزار تومان اعلام می‌کند و می‌گوید که این رقم بستگی به شرایط آن روز دارد. او می‌گوید پیش از این یک اسکاچ ظرفشویی را ۵۰۰ تومان خریداری می‌کرد، اما اکنون با بالا رفتن قیمت دلار باید همان نوع را با قیمت ۲۵۰۰ تومان بخرد و ۳۵۰۰ بفروشد. این زن از وضعیت موجود و شرایط معیشتی خود گله‌مند است.

دست‌فروشی بهترین شغل است!
نفر بعدی جوان ۳۳ ساله‌ای بود که در یکی از استان‌های شمالی کشور زیتون تولید می‌کرد. وی مدعی است دستفروشی در تهران بهترین شغل است. او می‌گفت که محصول تولیدی خود را به تهران می‌آورد و در اینجا با بهترین قیمت به فروش می‌رساند. هر چند از بیان درآمد روزانه خود شدیداً امتناع می‌کند.

ماهی ۶ میلیون تومان فروش کفش بافتنی
مشغول گشت زدن بودم که متوجه پسربچه‌ای ۹ ساله شدم. کنارش می‌نشینم و اسمش را می‌پرسم. وحید چهره‌ای دوست‌داشتنی و مهربان دارد و کلاهی مشکی بر سرش گذاشته و وقتی از حرف زدن خجالت می‌کشد، خود را زیر آن کلاه پنهان می‌کند. کار او بعد از ظهر‌ها وقتی که مدرسه تمام می‌شود، آغاز شده و به فروختن آثار هنرمندانه مادر خود، یعنی کفش‌های بافتنی بچگانه مشغول است.

وحید با صدای آرام خود می‌گوید که هر جفت از این کفش‌ها ۱۰ هزار تومان است. در ادامه گفتگو با وحید از او پرسیدم روزانه چند جفت از این کفش‌ها می‌فروشد که او در جواب می‌گوید ۲۰ جفت. خودش ادامه می‌دهد: هر روز تقریباً ۲۰۰ هزار تومان فروش می‌کنم.

داوود که هیکلی درشت دارد، کت گشادی بر تن کرده و ۲۰ متر بالاتر از وحید در حال فروختن شلوار و زیر شلواری است، می‌گوید این شغل سختی‌های خاص خود را دارد و آدم به انواع بیماری‌ها از جمله درد کمر، پا و... مبتلا می‌شود.

داوود بیان می‌کند که در فصل زمستان، درآمد او نصف فصل تابستان است. می‌گوید به‌طور میانگین سود خالص او دو میلیون و ۵۰۰ هزار تومان در ماه است. وی در ادامه به کار خود مشغول می‌شود و داد می‌زند: «جنس آب رفتنی، پس گرفتنی».

۴.۵ میلیون تومان، خیر پایانه آزادی
پایانه آزادی را به‌عنوان مقصد بعدی خود انتخاب می‌کنم. یکی از ساعت‌فروش‌های پایانه که مردی ۴۲ ساله است، می‌گوید روزانه به‌طور میانگین ۱۵۰ هزار تومان سود خالص کسب می‌کند. او می‌گوید ۲۳ سال است که در این شغل فعالیت دارد و به‌علت نداشتن تخصص در کاری دیگر، دست‌فروشی بهترین شغل برای اوست.

نزد محمد می‌روم که ۴۶ سال دارد و ۲۴ سال است به دست‌فروشی مشغول است. او هم می‌گوید، چون در هیچ کاری تخصص ندارد، در این شغل ماندگار شده است. همزمان با اینکه پاسخ مرا می‌دهد، مشغول روشن کردن موتور برق خود است. محمد از وضعیت فروش خود ناراضی است. پیش از بالا رفتن دلار، فقط مشغول فروختن سشوار بوده است.

می‌گوید اکنون قدرت خرید مردم پایین آمده و حتی به کالا‌های ما نگاه هم نمی‌اندازند. این در حالی است که ما به این شغل عادت کرده‌ایم. در کنارش کار ساندویچی هم انجام دادیم که خرج زندگی خود را در بیاوریم. بعضی روز‌ها پسرم و بعضی اوقات پسر خواهرم به من کمک می‌کنند. او می‌گوید از سال ۷۳ که وارد این حرفه شدم، اوضاع مالی من خیلی خوب بود، اما در سال‌های اخیر اوضاع بد شد و درآمد ما تقریباً یک سوم قبل شده است. محمد هنگام روشن کردن موتور برق خود، یک آه عمیق می‌کشد و امید در چشمانش می‌درخشد، امیدی که برای فروش جنس بیشتر است.

مافیای فروش «جا»
در مسیر خیابان، ولی عصر و شلوغی پیاده‌روهایش مردی ۴۵ ساله به نام حسین را می‌بینم. حسین می‌گوید قبلاً در بازار مغازه داشته، اما به علت اجاره سنگین و سود کم آن، ادامه نداده است. وی بعد‌ها به دست‌فروشی روی آورده و از این کار خود نیز خیلی خوشحال است.

در ادامه از وضعیت خود می‌گوید و توصیه می‌کند که من نیز همین کار را در پیش بگیرم. حسین می‌گوید از این شغل خیلی راضی است و به‌طور میانگین روزی ۱۸۰ هزار تا ۲۰۰ هزار تومان سود خالص به دست می‌آورد.

حسین از این حسرت می‌خورد که چرا زودتر از این که راه پیشرفت‌اش بازتر بوده، کار دست‌فروشی را انجام نداده است. در ادامه به مافیای فروش «جا» در خیابان، ولی عصر اشاره کرده و می‌گوید در بعضی مسیر‌ها برای یک متر جا باید اجاره پرداخت تا بتوان در آنجا بساط خود را پهن کرد.

تجربه برخورد با چندین دست فروش نشان داد که آن‌ها به شخص غریبه اعتماد نمی‌کنند تا از ورود سایر افراد به چنین شغلی جلوگیری کرده و رقابت کمتری داشته باشند.

در حین تهیه گزارش متوجه شدم گویا یک جریان مافیایی برای دست‌فروشی وجود دارد و موفق شدن در این شغل اصلاً آسان نیست. شاید اغراق نباشد اگر بگویم باید هفت‌خان رستم را پشت سر گذاشت تا بتوان به ثبات شغلی در یک محل مشخص رسید.
ارسال نظرات