فرارو- در ۲ ماه می ۱۹۴۵، سه سرباز و یک عکاس ارتش سرخ، خود را به پشت بام رایشتاگ در برلین رساندند. برلینی که از دست نازیها آزاد شده بود. یک سرباز به بالای برجکی کوچک رفت و چیزی را که ظاهراً پرچم شوروی است، بالا برد. پشت سر او سایۀ مجسمۀ قهرمانان آلمانی در حال قدم زدنی ابدی بر لبۀ رایشتاگ دیده میشوند. عکسی که در آن لحظه گرفته شد، به یکی از کلاسیکهای عکاسی جنگ بدل شد و درسی جالب از مرز مبهم میان حقیقت و تاریخ به ما میدهد.
به گزارش فرارو به نقل از بیبیسی، پرچم پیروزی، عکسی از یووژنی خالدی است که بناست در نمایشگاهی جدید با عنوان شاهکارهای عکاسی شوروی در گالری اطلس لندن به نمایش دارد. بن بوردت، از بانیان این نمایشگاه میگوید: "داستان فوقالعادهای با این عکس عجین است و همچنین حسی رازآلود. این یک عکس کارگردانی شده است، اما دلیل موجهی دارد، چرا که زمانی که ابتدا پرچم را برافراشتند، عکاسی نبود که لحظه را ثبت کند؛ بنابراین عکاس روز بعد به همراه سربازان رفت و صحنه را دوباره بازسازی کردند، چرا که میخواستند عکسهایی از برافراشته شدن پرچم شوروی بر فراز رایشتاگ داشته باشند. "
سربازان که پرچم نداشتند، تکه پارچهای را حمل میکردند که بعداً گفته شد که عموی عکاس از دوختن چند رومیزی قرمز به هم و دوختن یک چکش و داس روی آن ساخته است. پدر و خواهران خالدی توسط نازیها کشته شده بودند و او بعد از دیدن عکسی از بر افراشتن پرچم در یوجیما که جو رزنتال حدود دو ماه پیش گرفته بود، از عمویش خواست تا یک پرچم برای او بدوزد و آن را با خود به برلین برد تا با الهام از آن عکس، خود عکس نمادین دیگری بگیرد.
برودت میگوید: "این عکس بدل به یکی از تاریخیترین عکسهای جنگ شد؛ و بعدتر، معلوم شد که در آن زمان سربازان وسایل باارزش مردگان آلمانی را غارت کرده بودند و مردی که در جلوی عکس قرار دارد، ساعت مچیهای غارت شده را به دستش بسته است. بعد، مسئولین روس تصمیم گرفتند که این چیزی نیست که میخواهند نمایش داده شود، چرا که نشان میداد که سربازان وسایل باارزش سربازان آلمانی را غارت کردهاند. به همین خاطر نسخههای بعدی عکس روتوش شدند. یک نسخه از عکس هست که این سرباز سه ساعت مچی به دست دارد، دو تا روی یک مچ و یکی روی دیگری، اما اکثر عکسهایی پخش شدهاند او را با یک ساعت مچی یا بدون ساعت نشان میدهند. مشابه عکس سرباز در حال مرگ از رابرت کاپا است، یک جورهایی نسخۀ روسی آن است؛ یک عکس جنگی کلاسیک است. "
تلخی واقعیت
این عکس ابهامی در خود دارد که در دیگر عکسهای نمایشگاه نیز دیده میشود. این عکسها همگی از کلکسیون شخصی لو بورودلین، عکاس ۹۵ ساله، گردآوری شدهاند. آنها همگی یک اتحاد شوروی قوی را به نمایش میگذارند و همزمان با استفاده از تکنیکهای اکسپریمنتال، تناقضهایی را به تصویر میکشند. مایا کاتزنلسون، دیگر گردآورندۀ نمایشگاه، میگوید: "گاهی ابتدا تصوری دارید که بعد از فهمیدن تاریخچۀ عکس با واقعیت بسیار متفاوت است. عکاسان شوروی برای ایجاد اسطورۀ شکوه تمدن شوروی، شاهکارهایی رقم زدهاند. به نظر من فعالیتهای آنها قهرمانانه است. اینکه از یک سو عکسهایی بگیرند که از لحاظ ایدیولوژیک صحیح باشند و از سوی در چارچوب محدودۀ کوچکی که اجازه داشتند، به دنبال حداکثر اکسپرسیون هنری بروند. "
بوردت میگوید: "بورودلین خود یک عکاس دوران شوروی بود که بسیاری از عکسهایی که حالا مشهور شدهاند از زندگی در دهۀ ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰ شوروی گرفته است که اغلب مربوط به رویدادهای ورزشی، ورزشکاران به طور کلی قهرمانانه هستند. " بنا به گفتۀ گالری اطلس، بورودلین "به منظور جمعآوری و حفظ تصاویر از زمانی که هنر بایستی در خدمت دستور کار سوسیالیست شوروی میبود"، کلکسیونی از عکسهای بیش از ۷۰ سال گذشته را جمع کرده که حدود ۱۰۰۰۰ عکس دارد. این عکسهای اکثراً مربوط به دوران انقلاب روسیه تا اواسط دهۀ ۶۰ هستند، که عکسهای جمعآوری شده از مجلات، آرشیوها و عکسهای آژانسهایی نظیر TASS را شامل میشوند.
کاتزنلسون میگوید: "این کلکسیون عکسهای زیادی را از نابودی نجات داده است و از اولین کلکسیونهای عکاسی شوری است. " اگرچه این عکسها دورههای مختلفی را به تصویر میکشند، اما شخصاً برای کاتزنلسون عکسهای مربوط به جنگ جهانی دوم بسیار هیجانانگیز هستند. او میگوید: "در آن زمان، وقتی که مرز مرگ زندگی قرار داشتند، عکاسان خبری شاهکارهای بزرگی را تولید کردند. برخی از اینکارها توانست روحیۀ کل کشور را بالا ببرد؛ برخی تا مدتها در آرشیوها پنهان بودند و تا دهها سال بعد از پایان جنگ دیده نشدند. "
بورودولین معنای خاصی را از این عکسها برداشت میکند. او که در تلآویو زندگی میکند، میگوید: "برای من این یک مسئلۀ شخصی است. بسیاری از خویشان من کشته شدند، اگر نگویم همه. من دو بار مجروح شدم، و در اعزامیانی که از مسکو تا برلین جنگیدم بود. این موضوع زندگی من و زندگی کشور را تغییر داد و زندگی همۀ کسانی که میشناختم را تغییر داد؛ و من میخواهم که مردم آن را فراموش نکنند. " وقتی که خالدی سقوط برلین را در عکسش به تصویر رسید، هنوز در اطراف رایشتاک تیراندازی بود و به گفتۀ بورودولین، خالدی برای گرفتن این عکس جانش را به خطر انداخته بود. آنها بعداً دوستان نزدیکی شدند. او میگوید: "خالدی دوست صمیمی من بود، ما ساعتهای زیادی را به مرور خاطرات جنگ میگذراندیم... و من هر بار به استودیو عکاسی کوچک او میرفتم که در آنجا زندگی میکرد و این عکس را میدیدم که شاید یک متر عرضش بود و جلوی این عکس مینشستیم. "
این کلکسیون راهی متفاوت را برای ورود به تاریخ شوروی فراهم میکند. بوردت میگوید: "این کلکسیون بسیار بزرگ است و دوران استالین، کل دورۀ شوری، جنگ جهانی، جنگ سرد و پس از آن را شامل میشود. برخی از آنها در سیاهترین سالهای دوران استالین گرفته شدهاند و از لحاظ تاریخی یک منبع ارزشمند برای دیدن توسعه و ساخت روسیۀ مدرن محسوب میشوند، به خصوص در زمینۀ صنایع سنگین و کشاورزی. ".
اما بوردت و کاتزنلسون به طور خاص، جذب جنبۀ دیگری از این کلکسیون شدهاند که ورای جنبۀ تاریخی صرف آنهاست. بوردت میگوید: "ما بیشتر شیفتۀ تکامل زیباییشناختی عکاسی شوروی و رویکرد هنر آن هستیم: ساختگرایان، حلقۀ اکتبر، که معادل روسی باهاوس است، ما کارهایی را از اساتید این مدیوم نظیر آرکادی شایکت، یاکوف خالیپ، الکساندر رودچنکو و بوریس ایگناتوویچ انتخاب کردیم. "
یک مولفۀ اصلی در این زیباییشناسی شوروی، از سوی زمینۀ سیاسی که عکاسان در آن فعالیت میکردند، دیکته میشد. "یک خصیصۀ مشترک میان بسیاری از عکسها، یک نوع اغراق پیروزمندانۀ جعلی است که عکاسان سعی داشتند تا در چهرۀ کسانی که عکاسی میکردند، شکار کنند. اینکه مولفۀ پروپاگاندا در عکس وجود دارد، یک جنبۀ واضح عکس است. این زیباییشناسیای است که به خاطر عجیب بودنش بسیار محبوب میشود؛ بسیار ملودراماتیک است. ".
اما یک عنصر کلیدی دیگر در عکاسی شوروی وجود دارد که از ابراز وجود پیروزمندانۀ یک کشور قدرتمند، بسیار دور است. بوردت میگوید: "از بسیار جهات، در این عکسهای درجهای از آزمون و بداهه میبینید، که در غرب آن را نمیبینید. عکاسان روس یک دیدگاه خاص نسبت به عکاسی ایجاد کردند، رویکردهای مختلفی نظیر برشها و زاویه دوربینهای غیرمعمول را شامل میشود. بسیاری اوقات زاویهها به جای آنکه مربعی باشند، مورب قاببندی شدهاند. آنها از بالا یا پایین به سوژه نگاه میکنند، نه مستقیم؛ آنها از مونتاژ عکس و کلاژ زیاد استفاده میکنند. "
ساختگرایان، به گفتۀ کاتزنلسون "به عنوان هنرمندان خلاق با انقلاب سیاسی احساس نزدیکی داشتند و قصد داشتند که با ابزار هنر، جهانی جدید بسازند. " گروه اکتبر به شدت نشریات را تغییر دادند. "برای ده سال، از ۱۹۲۵ تا ۱۹۳۵، عکاسی خبری در شوروی، آوانگاردترین در جهان بود. "
حتی وقتی که آوانگارد از مد افتاد، عکاسان همچنان به شکافتن مرزها ادامه دادند. به گفتۀ کاتزنلسون، "آن دوران زمانۀ "رئالیسم سوسیالیستی" بود که فرمی واقعگرایانه و محتوایی سوسیالیستی داشت و انتظار از پرتره این بود که از خود خوشبینی، اراده به پیروزی و قدرت ذهن ساطع کند. "
اقتضائات پروپاگاندا، به نوعی آزمودن را تشویق میکرد. بوردت میگوید: "عکاسان بایستی کاری ارایه میکردند که شکوهمند و مثبت میبود و بنابراین بخش زیادی از عکاسی زندگی را از زاویهای بسیار دراماتیک نشان میدهد. بخشی از این موضوع حاصل استفاده از زوایای دوربین غیرمعمول است. نگاه کردن از بالا یا از پایین به سوژهها، چشماندازی دراماتیک از اتفاقی درون عکس جاری است به ما میدهد. "
کاتزنلسون میگوید: "از طریق عکاسی شوروی شما نه تنها به تاریخ کشور راه مییابید، بلکه شاهد تغییر اولویتهای ایدیولوژیک نیز هستید. از چه چیز عکس گرفته شود و چگونه. " حتی دهۀ ۱۹۶۰، دهۀ آزادیها محسوب میشود، هنوز محدودیتهای خودش را داشت. وقتی که از بورودولین راجع به عکسی که از عکسهای خود دوست دارد، میپرسیم، اینگونه به این موضوع اشاره میکند: "شاید یکی از عکسهای من، عکسی است که سانسور شد و از یک شیرجهزن گرفته بودم. این عکس را در اولین باری که از بازیهای المپیک عکاسی میکردم در سال ۱۹۶۰ در رم گرفتم و اولین باری بود که پایم را کشوری کاپیتالیست میگذاشتم. خیلی خوشحال بودم و تازه کارم را به عنوان عکاس در مجلۀ اوگونیوک شروع کرده بودم و این عکس روی جلد رفت. "
بورودولین به خاطر دارد که میخاییل سوسلوف، ایدئولوگ غیررسمی حزب کمونیست، نسبت به این عکس انتقاد داشت و در پراودا نوشته بود: "خوب نیست که اوگونیوک این نوع عکسها را چاپ کند، چرا که زیادی آوانگارد و فرمالیستی است. " با این وجود، بورودولین این حرف را به چشم تعریف میدید. "در آن مقاله به من لقب استاد داده بوده بودند و نوشته بود "مناسب چنین استاد بزرگ عکاسی نظیر لو بورودولین نیست که از این نوع عکسها بگیرد. "
جدیدترین عکس در این نمایشگاه، آشکار میکند که جامعۀ شوروی چطور از دهۀ ۲۰ بدین سو تحول یافت، و چطور این کلکسیون میتواند زاویۀ دیگری نسبت به تاریخ به ما بدهد. بوردت میگوید: "چیزی که این کلکسیون را از کلکسیون کارهای همدورۀشان از آمریکا، از مجلۀ لایف، یا از اروپا در "پیکچر پست" متمایز میکند، این است که هیچ عکسی از ستارهها (سلبریتیها) وجود ندارد. "
"عکسی از مرلین مونرو، الویس نیست، فرهنگ سلبریتی آنجا وجود نداشت. تا اینکه به عکس فوقالعاده از یوری گاگارین در سال ۱۹۶۱ میرسید. تقریباً تا آن زمان روسیه، سلبریتی به معنای مدرن آن نداشت؛ او اولی بود. او بسیار خوشقیافه و قهرمانمنظر است و اولین مردی است که به فضا میرود و به این ترتیب به چهرۀ ستارهقهرمان در روسیه بدل شد؛ و این سال ۱۹۶۱ است که نسبت به فرهنگ پاپ در جهان بسیار دیرتر است. این تقریباً جدیدترین عکس این مجموعه است و به نوعی میتوان، آن را پایان یه دوره دانست. "