صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۸۱۷۶۹
اگر آمار‌ها را بررسی کنید متوجه می‌شوید که ما در حوزه برخی متغیر‌های کلان اقتصادی شبیه تورم یا رشد نقدینگی از همه کشور‌های جنگ زده اطراف خودمان هم بدتر هستیم. سوریه حتی در مدت جنگی که در این کشور وجود دارد دچار شوک ارزی که در ایران وجود دارد نشده است. این نشان می‌دهد که کشور ما از نظر اقتصادی و سیاست‌گذاری بد اداره می‌شود.
تاریخ انتشار: ۱۳:۱۶ - ۰۹ آذر ۱۳۹۷
فرارو- ثبات سیاسی به توسعه اقتصادی منجر نمی‌شود؟ در عالم تئوری ثبات سیاسی برای توسعه کشور‌ها مثل اکسیژن برای تنفس است. اما برخی صاحب‌نظران و تحلیل‌گران اوضاع اقتصادی کشور را حتی از کشور‌هایی که درگیر بحران هستند نابه‌سامان‌تر می‌دانند.

نمونه این موضوع یادداشتی از عباس عبدی است که این سوال را مطرح می‌کند که چرا اقتصاد افغانستان باثبات‌تر از ایران است؟

عبدی در یادداشت خود می‌نویسد: به مسائل اقتصادی ایران نگاهی بیندازیم. وضعیت تورم، نرخ ارز، ثبات سیاست‌ها، مقررات اقتصادی و... و آن را مقایسه کنیم با افغانستان که بعید می‌دانم تعداد کارشناسان اقتصادی آن به اندازه یک دانشگاه ایران نیز باشد. ولی چرا آنان می‌توانند اقتصاد باثبات‌تری داشته باشند و ما نه؟ همین ساده‌انگاری ما نسبت به نقش علم است که گمان می‌کنیم هر وزیری باید در حوزه وزارتی خود کارشناس باشد.

این روزنامه نگار می‌نویسد: کسانی هستند که پیش از آمدن بر سریر قدرت حرف‌های بسیار درستی می‌زنند. حرف‌هایی که نشان می‌دهد، ریشه مشکلات را فهمیده‌اند و دانش کافی نسبت به آن دارند، ولی هنگامی که وارد قدرت و مسوولیت می‌شوند، به کلی متفاوت عمل می‌کنند. روشن است که در اینجا نه بر اساس دانش که بر مبنای عامل دیگری تصمیم می‌گیرند.

عبدی ادامه می‌دهد: هرگونه کوششی جهت آگاه کردن آنان از طریق علم، بیهوده و بی‌ثمر است. آن عامل دیگر چیست؟ عامل ساختاری و بینشی. بینش اگر چه متأثر از دانش است، ولی به نسبت مستقل نیز هست. تابع محض آن نیست. افراد زیادی هستند که دانش دارند، ولی تبدیل دانش به عمل و سیاست، بدون بینش ممکن نمی‌شود.

او در بخش دیگری از یادداشت خود می‌نویسد: بینش مربوط به فهم از خود، چگونگی ارتباط با دیگران، تجربه‌های پیشین و... است. ساختار‌ها نیز مربوط به نیرو‌های اجتماعی، شفافیت، قانون‌پذیری یا حاکمیت قانون، پاسخگویی و مسائل مالی و... است. در حقیقت افراد طالب قدرت پیش از حضور در قدرت، بر اساس دانش و علم سخن می‌گویند یا حداقل می‌کوشند که چنین کنند. ولی هنگامی که در موضع قدرت و تصمیم‌گیری قرار گرفتند انواع و اقسام متغیر‌های گوناگونی وارد ماجرا می‌شود که بر بینش و نیز تصمیم فرد اثرگذار است. مسائلی، چون موارد پیش‌گفته و نیز موضوع منافع و بقا.

بیشتر بخوانید: درمان اورژانسی تورم
اقتصاد کشور‌های جنگ زده هم از اقتصاد ایران بهتر اداره می‌شود
دو اقتصاددان نیز درباره رابطه معکوس ثبات سیاسی و ثبات اقتصادی ایران موضوع پای اقتصاد دولتی را وسط می‌کشند. سعید اسلامی بیدگلی به فرارو می‌گوید اقتصاد کشور‌های جنگ زده هم به وضوح از اقتصاد ایران بهتر اداره می‌شود.

این استاد دانشگاه ادامه می‌دهد: اگر آمار‌ها را بررسی کنید متوجه می‌شوید که ما در حوزه برخی متغیر‌های کلان اقتصادی شبیه تورم یا رشد نقدینگی از همه کشور‌های جنگ زده اطراف خودمان هم بدتر هستیم. سوریه حتی در مدت جنگی که در این کشور وجود دارد دچار شوک ارزی که در ایران وجود دارد نشده است. این نشان می‌دهد که کشور ما از نظر اقتصادی و سیاست‌گذاری بد اداره می‌شود.

اسلامی بیدگلی می‌گوید: تجربه جهانی در خاطر ندارد که کشوری ۴۰ سال تورم دورقمی داشته باشد. ما فقط یکی دو سال تورم یک رقمی داشتیم که البته آن هم نرخ تورم ۹.۷ یا ۹.۸ درصد بود. یک بخش از داستان به این برمی‌گردد که دولت کشور‌های دیگر کمتر اقتصاد را دستکاری کرده اند. علی رغم اینکه در این کشور‌ها وضعیت اقتصادی بحرانی است، اما بازار کار خود را انجام می‌دهد.

این استاد دانشگاه ادامه می‌دهد: کشور‌های بحران زده به خاطر وضعیتی که دارند به مسائل امنیتی بهای بیشتری می‌دهد و به همین خاطر نیز سیاست‌های پوپولیستی را اقتصادشان راه ندادند. در این کشور‌ها اقتصاد توانسته بدون دخالت دولت کمی کارایی بهتری نسبت به دیگر بخش‌های این کشور‌ها داشته باشد. این برای ما یک هشدار جدی است که یک کشور که در آمار‌های جهانی هم ثبات سیاسی و امنیتی نسبتا خوبی دارد تا این حد اداره اقتصادی آن بد است. قطعا ورود حاکمیت به اقتصاد و توسعه سیاست‌های پوپولیستی در کشور دو عامل اصلی این وضعیت هستند.

بیشتر بخوانید: افت سرعت نرخ تورم
هرجا دولت دخالت کرده اقتصاد با مشکل رو به رو شده است
محمدقلی یوسفی، اقتصاددان دیگر نیز به فرارو می‌گوید: وقتی از از ثبات اقتصادی صحبت می‌کنیم یعنی آنکه اقتصاد به صورت خودجوش اداره می‌شود. در این وضعیت ما با بحران رو به رو نیستیم. در حالی که تجربه نشان می‌دهد هرجا که یک نیروی بیرونی مثل دولت در اقتصاد دخالت کرده اقتصاد با مشکل رو به رو می‌شود. بیشتر بحران‌های اقتصادی به وسیله دولت‌ها ایجاد می‌شود.

این اقتصاددان ادامه می‌دهد: دولت با چاپ پول، تعیین نرخ ارز، نرخ سود بانکی یا حداقل دستمزد‌ها باعث انحراف منابع می‌شود، به فعالان اقتصادی علامت غلط می‌دهد، بر قیمت‌های نسبی اثر می‌گذارد و کشور‌ها را با بحران مواجه می‌کند. بحران‌های اقتصادی برخلاف بحران‌های طبیعی مثل زلزله و سیل یکباره به وجود نمی‌آیند بلکه نتیجه مداخلات دولت‌ها هستند. اگر دولت در اقتصاد دخالت نکند مردم آرام آرام شرایطی را برای تعدیل اقتصاد ایجاد می‌کنند و مانع از آن می‌شوند که منابع انباشت، حباب ایجاد شود و این حباب دوباره بترکد.

دولت نقش ارتش در زمان صلح را ایفا کند
یوسفی به وجود آمدن رکود و تورم را نتیجه دخالت دولت‌ها می‌داند و می‌گوید: مداخلات دولت در اقتصاد قیمت‌ها را از حالت واقعی خارج و آن‌ها را مصنوعی می‌کند که یا به رکود و یا به تورم منجر می‌شود. تا زمانی که به دولت احتیاجی نیست نباید نقش مهمی در اقتصاد ایفا کند بلکه تنها باید در زمانی که مردم به آن احتیاج داشتند به عنوان یک داور قضاوت کند. در واقع دولت باید نقش ارتش در زمان صلح را ایفا کند.

او در پایان می‌گوید: گروه‌هایی از نخبگان اقتصادخوانده که درک درستی از ریشه مشکلات اقتصادی ندارند بر اساس یک سری نظریات غیرواقعی، خود را به شکل یک ناجی معرفی می‌کنند. آن‌ها به جای درمان بیماری، آن را عمیق‌تر می‌کنند.
ارسال نظرات