مشاور فرهنگی رییس جمهور به نامه اخیر رئیس شورای عالی جامعه مدرسین خطاب به یکی از مراجع تقلید واکنش نشان داد.
حسامالدین آشنا با اشاره به نامه اخیر آیتالله یزدی خطاب به آیتاللهالعظمی شبیری زنجانی و حواشی ایجاد شده درباره آن نوشت: «من دست آیتالله یزدی را هم میبوسم چرا که به رسم تعرفالاشیا باضدادها نقشی تاریخی در معرفی آیتالله شبیری زنجانی به نسل جوان و جویای اعتدال اسلامی ایفا نمودند.»
به نظر من جوانان با شناخت خوبی که از ایشان پیدا کردند در انتخاب مرجع راحتر تصمیم میگیرند
با اینکه در کشور ما در اجراى عدالت بین روحانى و غیر آن امتیازى نیست، ولى وقتى با متخلفى از روحانیت خوش سابقه یا بدسابقه برخورد شرعى و قانونى و جدى مىشود، فوراً باندها فریاد مى زنند که چه نشسته اید، جمهورى اسلامى مى خواهد آبروى روحانیت را ببرد. اگر احیاناً کسى مستحق عفو بوده و بخشیده شود، تبلیغ مى کنند که نظام به روحانیت امتیاز بیجا مى دهد. انشاءاللّه در بین جامعۀ مدرسین و طلاب انقلابى اختلافى نیست، اگر باشد بر سر چیست؟ بر سر اصول یا بر سر سلیقه ها؟ آیا مدرسین محترم که ستون محکم انقلاب در حوزههاى علمیه بودهاند ـ نعوذباللّه ـ به اسلام و انقلاب و مردم پشت کرده اند؟ مگر همانها نبودند که در کوران مبارزه حکم به غیرقانونى بودن سلطنت دادند؟ مگر همانها نبودند که وقتى یک روحانى به ظاهر در منصب مرجعیت از اسلام و انقلاب فاصله گرفت، او را به مردم معرفى کردند؟ آیا مدرسین عزیز از جبهه و رزمندگان پشتیبانى ننمودند؟ اگر خداى ناکرده اینها شکسته شوند چه نیرویى جاى آنان را خواهد گرفت؟ و آیا ایادى استکبار، روحانى نماهایى را که تا حد مرجعیت تقویت نموده است، فرد دیگرى را بر حوزه ها حاکم نمى کنند؟ و یا آنها که در توفان پانزده سال مبارزه قبل از انقلاب و ده سال حوادث کمرشکن بعد از انقلاب نه غصۀ مبارزه و نه غم جنگ و اداره کشور را خورده اند و نه از شهادت عزیزان متأثر شدهاند و با خیالى راحت و آسوده به درس و مباحثه سرگرم بوده اند مى توانند در آینده پشتوانۀ انقلاب اسلامى باشند؟ راستى شکست هر جناحى از علما و طلاب انقلابى و روحانیون و روحانیت مبارز و جامعۀ مدرسین، پیروزى چه جناحى و چه جریانى را تضمین مى کند؟ جناحى که پیروز شود یقیناً روحانیت نیست و اگر آن جناح الزاماً به روحانیت رو آورد، راستى به سراغ کدام قشر و تفکر از روحانیت مى رود؟ خلاصه اختلاف به هر شکلى کوبنده است. وقتى نیروهاى مؤمن به انقلاب حتى به اسم فقه سنتى و فقه پویا به مرز جبهه بندى برسند، آغاز باز شدن راه استفادۀ دشمنان خواهد بود. جبهه بندى نهایتاً معارضه پیش مى آورد. هر جناح براى حذف و طرد طرف مقابل خود واژه و شعارى انتخاب مى کند، یکى متهم به طرفدارى از سرمایه دارى و دیگرى متهم به التقاطى مى شود که من براى حفظ اعتدال جناحها همیشه تذکرات تلخ و شیرینى داده ام، چرا که همه را فرزندان و عزیزان خود مى دانم البته هیچگاه نگران مباحثات تند طلبگى در فروع و اصول فقه نبوده ام ولى نگران تقابل و تعارض جناحهاى مؤمن به انقلابم که مبادا منتهى به تقویت جناح رفاه طلب بى درد و نق بزن گردد.
تو که عادت داری به دست بوسی