صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۷۷۸۷۱
حجت‌الاسلام قائمی‌نیا در همایش «پرسش از امر دینی در جهان معاصر» گفت: فلاسفه جدید در غرب راجع‌به دنیای مدرن اتفاق نظر ندارند. اگر هایدگری باشید، نگاه منفی به آن دارید. حال آنکه برخی فلسفه‌های تحلیلی نگاه ایجابی دارند و نیازمند تفکر انتقادی هستیم، زیرا با تکثر تحلیل‌ها در خصوص جهان مدرن مواجهیم.
تاریخ انتشار: ۱۷:۰۰ - ۲۹ مهر ۱۳۹۷

 روز نخست همایش «پرسش از امر دینی در جهان معاصر» شامگاه دیروز ۲۸ مهر با سخنرانی حجت‌الاسلام‌والمسلمین علیرضا قائمی‌نیا، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به پایان رسید.

به گزارش ایکنا؛ قائمی‌نیا در آغاز سخنانش با عنوان «محدودیت‌های دین‌شناسی تاریخی‌نگر» گفت: عنوان بحث ابهاماتی دارد. مراد از امر، تئولوژی، دین و ... چیست؟ آیا مراد از الهیات تئولوژی است یا علم کلام؟ همچنین مراد از عقل مدرن چیست؟

وی افزود: ارتباط با طرح‌واره‌های فرهنگی یکی از سطوح دین است که به زندگی انسان‌ها جهت می‌دهد. بحث من این است که ما با کدام سطح دین سر و کار داریم؟ مشکل اصلی جامعه علمی در سال‌های اخیر این بوده است که نقص‌ها را در مقام تحقق به مقام تعریف منتقل می‌کنیم. مجوز این حرکت چیست؟ چه منطقی از این بحث پشتیبانی می‌کند که مشکلات در جامعه دینی را به حوزه نظر منتقل کنیم؟ من انکار نمی‌کنم مشکلات مقام تعریف در مقام تحقق هم گاهی منعکس می‌شود، اما این‌ها دو بحث متفاوت است و متأسفانه کسانی که رویکرد‌های جامعه‌شناختی دارند، با ملاحظه برخی رفتارها به محتوای دین وارد می‌شوند.

قائمی‌نیا افزود: با دو واقعیت مواجهیم. یکی روبه‌رو شدن با دنیای مدرن است. دنیا و عقل مدرن چیست؟ فلاسفه و دانشمندان تحلیل‌های متفاوتی دارند؟ برخی نگاهی بیکنی دارند و دنیای مدرن را به یک واقعیت بازمی‌گردانند. مطلبی هم که نیچه ارائه می‌دهد یک تحلیل است و البته تحلیل‌های دیگری هم وجود دارد. ممکن است بین برخی از این تحلیل‌ها ارتباط وجود داشته باشد. فلاسفه جدید در غرب راجع‌به این مسئله اتفاق نظر ندارند. اگر شما هایدگری باشید، نگاه منفی دارید. برخی فلسفه‌های تحلیلی نگاه ایجابی دارند و اینجا نیازمند تفکر انتقادی هستیم و با تکثر تحلیل‌ها در خصوص جهان مدرن مواجهیم.

عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی تصریح کرد: در مطالعه دینی چند رویکرد داریم. کسانی مانند دکتر سروش که طرفدار عقل مدرن هستند و تفکر سنتی را از دریچه عقل مدرن نقد می‌کنند. هایدگری‌ها عقل مدرن را نقد می‌کنند و آن را در تفکر دینی راه نمی‌دهند. سنت‌گرایان نیز عقل مدرن را از دریچه عقل سنتی نقد می‌کنند. رویکردهای دیگری متأثر از فوکو نیز وجود دارند و در اینجا ضرورتاً نیازمند تفکر انتقادی هستیم.

قائمی‌نیا ادامه داد: هایدگر متافیزیک را با نیست‌انگاری تخریب می‌کند، اما به قول کانت انسان مفری از تئولوژی و متافیزیک ندارد. آیا باید حتما تاریخیت عقل را پذیرفت؟ چگونه می‌توان بین جنبه تاریخی و فراتاریخی دین را جمع کرد؟ تفکر انتقادی باید به این مسائل جواب دهد. در مسئله تاریخیت غالباً روشنفکران صورت‌های مختلفی از این مسئله را مطرح کرده‌اند. هر کسی از نوعی تاریخیت دفاع کرده و آن را وحی به معنای سنتی تلقی می‌کند. همین‌جا سؤال می‌کنم که آیا واقعاً این طور است؟ آیا تاریخیت صورت‌های مختلفی ندارد؟ منطق‌دانان یاد داده‌اند که اشتراک لفظی رهزن است. دست‌کم دو نوع تاریخیت‌نگری را می‌توانیم در نظر بگیریم.

وی تصریح کرد: برخی از فلاسفه تحلیلی قائل به تاریخیت هستند. رگه‌هایی از تاریخیت‌نگری در فلسفه علم و فلسفه‌های سیاسی وجود دارد که دو نوع کلی هست. فرض بر این است که از بحث حقیقت و حقیقت فراتاریخی فارغ شده و پذیرفته‌ایم که مبنای تحلیل‌های دین‌شناسی و اساس رؤیاانگاری وحی تاریخی‌نگری ساخت‌گراست، یعنی محدودیت‌های اجتماعی، سیاسی و تاریخی را در ساختن حقیقت دخیل می‌داند. اینکه وحی تابع شخصیت پیامبر است. حقیقت تابع این شخصیت می‌شود، نه اینکه این حقیقتی مستقل از انسان داشته باشد. کانت از این نظر میان نومن و فنومن فرق می‌گذارد، اما نمی‌گوید نومن فنومن را می‌سازد. اگر پیامبر این قرائت را از دنیا به ما ارائه می‌دهد، باز با تاریخی‌نگری ساختی مواجهیم.

عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی افزود: رئالیست‌های خام معتقد بودند علم مطابق واقع است، اما کوهن علم را محصول شرایط اجتماعی می‌دانستند. در فاز سوم رئالیست‌ها گفتند معرفت شبیه آینه تخت نیست، بلکه محدب یا مقعر است و عناصر اجتماعی هم تا حدی در معرفت دخیل است، هرچند معرفت تا حدی واقع‌نماست.

قائمی‌نیا ادامه داد: تسری دادن این مبانی به پوچ‌انگاری منجر می‌شود و مدرن‌ها بیشتر پوچ‌انگار هستند. تئولوژی به معنای مثبت اجتناب‌پذیر است. یکی از چیزهایی که این مباحث را مدیریت می‌کند، یک مغالطه است که می‌گوید یا تاریخی‌گری یا نهیلیسم. باید نگاهمان را به تئولوژی و مباحث تغییر دهیم.

وی تصریح کرد: دنیای جدید تحلیل‌های متفاوتی دارد و نمی‌توانم تحلیلی را نهایی بدانم. دوم اینکه تکثر روشی وجود دارد. عالم مدرن با تکثر روش‌ها مواجه است. بحث‌های پدیدارشناسی، هرمنوتیک، معرفت‌شناختی و ... وجود دارد. گادامر می‌گوید که اگر با برخی از دانش‌ها آشنا بودم، هرمنوتیکم متفاوت بود. هر روشی باید آزمون خود را بدهد، همخوانی با متعلق خود را نشان دهد و باید دید آیا خود دین که هویتی دارد، روش‌ها را محدود نخواهد کرد؟ می‌توانم از همه فلاسفه مدرن استفاده کنم، اما مقید به هیچ کدام نباشم؟ می‌توان از حرف‌های مارکس هم استفاده کرد. هرچند مارکس وزن خود را از دست داده است اما می‌توان برخی از مباحث او را پذیرفت. نمی‌توان یک فلسفه را مبنای سخن قرار داد و من از تکثر روشی دفاع می‌کنم.

ارسال نظرات