صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۷۷۷۷۰
حجت‌الاسلام و المسلمین مهدوی‌زادگان در نشست «پرسش از امر دینی در جهان معاصر» گفت: دین مورد نظر آقای عبدالکریمی خودبنیاد و خودبسنده است که همان هم به پایان خود رسیده، چون اصلا زاده نشده است. دین مورد نظر ایشان زاده نشده است و دوستان روشنفکر باید مقداری با دین و سخن خداوند درگیر شوند و مقداری به فهم آیات قرآن بپردازند.
تاریخ انتشار: ۲۳:۵۸ - ۲۸ مهر ۱۳۹۷

 در ادامه نشست «پرسش از امر دینی در جهان معاصر»، عباس نعیمی، پژوهشگر علوم اجتماعی، حجت‌الاسلام و المسلمین مهدوی‌زادگان، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، احسان مروجی، پژوهشگر حوزه فلسفه، محمدحسین بادامچی، پژوهشگر فلسفه، بعد از ظهر امروز ۲۸ مهرماه در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به سخنرانی پرداختند.

به گزارش ایکنا؛ نعیمی در آغاز سخنانش گفت: خصایص جهان اجتماعی نوین از نظر عبدالکریمی، بی‌متافیزیک شدن جهان، فقدان اهمیت اونتولوژیک، موج سوم نیهیلیسم، مرگ فرهنگ و مرگ انسانی است. اما از نظر من، تصویر ایشان از جهان اجتماعی موثق نیست. مختصات جامعه مدنی، کنش ارتباطی هابرماس و جنبش‌های نوین اجتماعی سه اهرمی است که من این ادعای خود را با آنها توضیح می‌دهم.

وی ادامه داد: مختصات جامعه مدنی عبارت است از کثرت‌گرایی، گفتمان، مشارکت، قانون‌گرایی و فردباوری. در کشورهایی که جامعه مدنی قوی است، این پنج خصوصیت وجود دارد. مراد از کثرت‌گرایی، تنوع باورها و اعتقادات به واسطه گفت‌وگو است که ذیل گفتمان‌ها قرار می‌گیرد. مراد از مشارکت آن است که افرادی که قدرت و ثروت ندارند، می‌توانند به واسطه جامعه مدنی بر قدرت و ثروت تاثیر بگذارند. قانون‌گرایی باعث می‌شود نهادهای اونتولوژیک در جایگاه خاص خود باشند. همچنین مراد از فردباوری، حقوق فردی است که به واسطه آن فرد می‌تواند من خود را بازتولید کند.

نعیمی ادامه داد: جنبش‌های نوین اجتماعی خصوصیاتی از جمله فراطبقاتی بودن، هویت‌محور بودن و ابعاد بین‌المللی دارند. این جنبش‌ها در تصویر عبدالکریمی از اجتماع وجود ندارد. با توجه به مختصات جامعه مدنی، مباحث هابرماس و جنبش‌هایی که در حال وقوع و زایش هستند، می‌توانیم در خصوص احتمال وقوع امر دینی خوشبینانه‌تر بیاندیشیم.

سخنران بعدی این همایش احسان مروجی بود که سخنرانی خود را با عنوان «بررسی ایده پیشرفت چونان یکی از مفاهیم مهم در بحث تئولوژی» آغاز کرد و گفت: زبان فارسی دارای هرج و مرجی از فرم‌های زبانی است که امکان فکر را ناممکن کرده است. در زبان فارسی، هنوز زبان مفهومی درمانده است و باید به فرم علمی رسید تا شرایط امکان تفکر علمی مهیا شود. کتاب حاضر از نظر فرم، مشکلات زیادی دارد.

این پژوهشگر فلسفه افزود: با زوال تفکر مفهومی، سازمان تولید دانش ما مختل شده و متافیزیک ما با روح زمان سازگار نیست. با این شرایط بهتر است با ارائه اسلوب علمی، حوزه‌های گوناگون را تفکیک و بر اساس ارزش‌های جهانی حرکت کنیم.

مروجی افزود: دامنه مفاهیم در این کتاب آن قدر گسترده است که مفهوم بدون مرز سر به بی‌معنایی می‌گذارد. مباحث فلسفی، تاریخی، کلامی و سیاسی مخلوط  شده است. نویسنده باید مشخص کند در کدام معنا تاریخی‌گری را به کار می‌برد.

وی ادامه داد: عبدالکریمی از ارائه مختصات دقیق فکری خود با این عنوان فرار می‌کنند که این مختصات دال بر سیر خط دکارتی می‌تواند باشد. خود هایدگر که ناقد فکر متافیزیکی غرب بوده، در کتاب هستی و زمان متدولوژی خود را شرح داده و تعاریف خود را از مفاهیم اصلی روش‌اش ارائه کرده است و بنابراین می‌شد در این کتاب هم به شرح متدولوژی پرداخته شود.

مهدوی‌زادگان سخنرانی بعدی، در آغاز سخنانش با عنوان «برزخ سوژگی و شجاعت ندانستن» گفت: این اتفاق مبارکی است که در خصوص مباحث یک کتاب، چنین نشستی را برگزار می‌کنیم و من از سیدجواد میری، دبیر علمی این همایش تشکر می‌کنم.

وی ادامه داد: سه نفر از اساتید بزرگوار در جلسه قبل از ظهر به وسعت جامع و مانعی از تجدد دفاع کردند و من خلاف این نگاه را دارم و جریانی که از تجدد دفاع می‌کند، در واقع وارونه‌گویی می‌کند. انسان سوژه از نظر من همین انسان خود بسنده و خودبنیاد است که هر مرجعی جز خود را نفی می‌کند و معتقد است آنچه حجیت دارد، «من» هستم. انسان خودبنیاد و خودبسنده جهانی را خلق می‌کند و این طبیعت هر تفکری است که می‌تواند عالم را خلق کند. به تعبیر بیژن عبدالکریمی، این جهان مدرن و نیچه‌ای است، اما این جهان در واقع برزخی است.

وی تصریح کرد: از آن‌جا که سوژه از این عالم جدا شده، اما به عالم جدیدی نرسیده، برزخی است. چنین انسان فرهیخته‌ای برزخی است و در حالت سرگردانی و ناراحتی است. اینکه علی‌رغم اقداماتی که صورت گرفته، نتوانسته‌ایم به عالمی که می‌خواستیم برسیم، از این رو، شکلی از عصبانیت و برزخی بودن را می‌توان در آن یافت.

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی تصریح کرد: این عالم برزخی با خصوصیت تفکر سوژگی شاهد اتفاقات عجیب و غریبی است. برای مثال در این عالم، تفکر سوژه‌محور و خودبنیاد با شکل‌هایی که از ابتدای پیدایش داشت، متفاوت شده است و در واقع در این عالم همه چیزهایی را که زمانی ارزش بود، از دست داده است. چیزی که برای این انسان خودبنیاد مهم است، حفظ این عالم است.

مهدوی‌زادگان ادامه داد: مهم‌ترین شعار در آغاز دوران تجدد، این شعار بود که «جرئت دانستن داشته باش»، اما امروز این شعار به ضد ارزش بدل شده است و اتفاقا نوعی شجاعت ندانستن را مشاهده می‌کنیم. انسان خودبنیاد در این عالم برزخی، تمام تلاش خود را به کار می‌گیرد که این عالم را تزئین کند و با این کار می‌خواهد بماند و خود را حفظ کند. از این رو، انسان فرهیخته دیگر چون و چرا نمی‌کند. برای مثال، برخی از مباحثی که اینجا مطرح شد، خلاف واقع است. همین که گفته شد انسان دینی متعبد است و عقل با آن سازگار نیست، اما به نظرم این حرف لغوی است. وقتی ما می‌گوییم هیچ چیزی جز من حجیت ندارد، دیگر علم نیز به اندازه دین بی‌ارزش خواهد بود و شما با چه دلیلی می‌توانید بگوییم این جهان برای انسان خلق نشده است. دین می‌گوید این جهان برای انسان خلق نشده است، اما چه دلیلی وجود دارد؟

وی افزود: گفته شد انسان حقیقت‌خواه است، اما اساسا تنها انسان‌های محدودی می‌توانند حقیقت‌‌خواه باشند. به نظر من حقیقت‌خواهی ویژگی انسان جدید نیست.

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی تصریح کرد: خیلی خوب است که حقیقت‌خواه باشیم، اما نمی‌توانیم بگوییم حقیقتی می‌تواند مورد سوء استفاده باشد. جریان روشنفکری امروز ما مانند گذشته اهل استدلال نیست، البته بگذریم که در گذشته هم استدلالی نبود. وقتی بگوییم قرآن متعلق به بستر فرهنگی خاصی است، استدلالی نکرده‌ایم. حرف ما این است که روی آیه به آیه قرآن استدلال کنیم، اما اینکه مدام این را دور بزنیم و اصطلاحات دیگری را مطرح کنیم، راه به جایی نخواهد برد.

مهدوی‌زادگان ادامه داد: جهان امروز هژمونی انسان خودبنیاد را تاب نمی‌آورد. بسیاری از پیش‌فرض‌های عالم مدرن زیر سوال رفته است. برای مثال عبارت «خدا مرده است»، یکی از ابلهانه‌ترین حرف‌هایی است که زده شده است و گوینده این حرف فهمی از خدا و مرگ ندارد. سوالات دیگری مطرح است که اساسا خدا چرا باید بمیرد؟ چرا شیطان هنوز زنده است؟

وی ادامه داد: متجددان می‌گویند دین مرده است. من می‌خواهم مانند مردگان صحبت بکنم. چه اشکالی دارد دین و امر دینی و قدسی امکان داشته باشد. انسان خودبنیاد امروزی احساس می‌کند تفکر دینی در حال احیاء و شکوفایی است و به همین دلیل، احتجاجاتی را مجددا مطرح می‌کند. چطور اگر امر قدسی امکان ندارد، در این عالم، انقلاب اسلامی که ماهیت دینی دارد رخ داده است؟ متاسفانه تفکری که از انسان فرهیخته امروز صحبت می‌کند، دچار وارونه‌گویی شده است. وبر می‌گوید این انسان با تراز چندش‌آوری از خودبنیادی، قفس آهنی ایجاد کرده و تنها سه راه باز مانده است: یک راه این است که دوباره به گذشته باز گردیم، راه دوم این است که پیامبر جدیدی بیاید و راه سوم این است که ما در همین قفس بمانیم و تزئینش بکنیم.

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با بیان اینکه در سراسر کتاب عبدالکریمی، سراغی از دین نمی‌بینیم، گفت: دین مورد نظر عبدالکریمی، خودبنیاد و خودبسنده است که همان هم به پایان خود رسیده است. دین مورد نظر ایشان زاده نشده است و دوستان روشنفکر باید مقداری با دین و سخن خداوند مواجه شوند و مقداری به فهم آیات قرآن بپردازند. مقام معظم رهبری هم فرموده‌اند که روشنفکران ما باید با قرآن آشنا شوند.

وی افزود: قرآن می‌فرماید اول باید اراده و بعد فکر کنید. قرآن دعوت به تفکر می‌کند، حال چطور می‌گوییم این دین با تفکر و پرسش مخالف است؟ خداوند می‌گوید خدا زنده است و حیات را هم می‌دهد و اگر همه کفر بورزند، ضرری به خدا نمی‌رسد. قرآن می‌گوید اگر شما خدا را فراموش کنید، خود را فراموش می‌کنید و از این رو فراموشی خدا به نیهیلیسم منجر می‌شود.

در ادامه محمدحسین بادامچی به ارائه سخنانی پرداخت و در آغاز سخنانش با عنوان «امر قدسی به عنوان آنتی‌تز امر سیاسی؛ بازتولید اسلامیسم محافظه‌کار در پروژه عبدالکریمی» گفت: در برخورد اول، از پروژه عبدالکریمی نوعی امید در من ایجاد شد که آیا ما از بن‌بست سکولاریسم نیهیلیسم خارج خواهیم شد یا نه؟ آیا ما از دوگانه بنیاد‌گرایی سکولایسم خارج خواهیم شد یا نه؟ و بیمی در من ایجاد شد که آیا قرار است دوباره هایدگر به عنوان نوعی تداعی محافظه‌کاری ایجاد شود یا نه؟

بادامچی افزود: علی‌رغم اینکه ایشان علیه ساختار تئولوژیک حاکم موضع دارند، نتایج بحث‌ ایشان می‌تواند بازتولید همین وضع باشد. به تعبیر دیگر، پروژه ایشان از نوعی اضطراب بین داوری و شریعتی برخوردار است و ظاهرا به سمت داوری و سروش غلتیده است. حال می‌خواهم با تحلیلی تاریخی نشان دهم که نتیجه کار ایشان می‌تواند به سیطره دوباره نیهیلیسم منجر شود. درست است که در ساختار متافیزیکی امروز سخن ایشان تازه به نظر می‌رسد، اما یک بررسی تاریخی نشان می‌دهد وضعیت ما محصول نرمالیزاسیون یک مسیر طی شده است. این مسیر ۵۰ سال پیش آغاز شده و دکتر عبدالکریمی دوباره آن را آغاز کرده است.

این پژوهشگر ادامه داد: در دهه ۴۰ شمسی نوعی آگاهی نیهیلیسم قدیم و جدید به وجود آمده بود. در دهه ۴۰ شمسی، میراث صفویه، اتحاد دین و دولت یا نیهییسم قدیم و میراث جدایی دین و دولت پهلوی یا نیهیلیسم جدید به نقد کشیده شده و شریعتی و جلال این دو وضع را نقد کرده‌اند. اسلام سیاسی در چارچوب امر سیاسی متولد شد. برای سخن گفتن از انسان جدید، باید شریعتی را به عنوان کاشف جدید معرفی کرد. در زمانی که ما در آن هستیم، آثار میری این جنبه تفکر شریعتی را معرفی می‌کند. این خوانش با اومانیسم کلاسیک متفاوت است. انسان سیاسی کلاسیک یونان قدیم و فلسفه اسلامی دوباره در مقابل سوژه مدرن کشف شده است.

وی افزود: بلافاصه آنتی‌تز اسلام سیاسی توسط رژیم تولید می‌شود، در شرایطی که کلام و فقه در دهه ۴۰ اعتبار ندارد و گفتمان‌هایی می‌خواهند ما را از رویداد‌شدگی خارج کنند، بحث بازگشت به خویشتن شکل می‌گیرد. منشا گفتمان امر قدسی در مقابل امر سیاسی را باید در دفتر فرح جست. در این رویکرد، امر قدسی به عنوان شکلی از بازگشت به خویشتن در مراکز و نهادهای پهلوی با شعار شرق‌گرایی پیش رفته است، چنانچه نگین نبوی در کتاب «روشنفکران و دولت» روایت کرده است. بازگشت به خویشتن در بیان دولت و روشنفکران دارای تفاوت‌هایی اساسی است. روشنفکران به دنبال بحث مدرن و دولت به دنبال بحثی باستانی و اشراقی بود.

بادامچی تصریح کرد: تاکنون روایت نشده که این امر سیاسی منجر به انقلاب می‌شود و امر قدسی به اریکه قدرت می‌نشیند. گفتمان به نحو عجیبی ادامه یافت و نماد این استمرار، دکتر داوری‌اردکانی است. نظریه امر قدسی به وصله پینه تاریخی می‌پردازد. دهه ۶۰ دهه گذار شاهد برخورد رضا داوری‌اردکانی با کتاب جامعه باز پوپر است و آن را ضد ولایت و ضد افلاطون می‌داند. هایدگر کل دوران حیات بشر را حاوی تضادی اساسی می‌داند که مبدعش افلاطون است و آن را مانع اصلی شکل‌گیری مدینه می‌داند که تضاد امر قدسی و امر سیاست است. افلاطون فلسفه را ملاقات با امر قدسی می‌داند. جهان روشن، بیرون از غار افلاطونی است، و عبدالکریمی همان چیزی است که خروج از غار در افلاطون یاد می‌شود.

وی تصریح کرد: از نظر عبدالکریمی، فرصتی پیدا شده است. ترک خوردن اقتدار تئولوژی و راسیونالیسم مدرن، ایشان را به این نقطه سوق می‌دهد که در گوشه‌ای از جهان امر قدسی حفظ شود. از نظر عبدالکریمی، حکومت و سیاست امری عرفی، غیردینی و نه ضددینی است. می‌شود به این مسئله توجه داشت که بنیادگرایی تکرار نیهیلیسم قدیم نیست و ساختار تازه‌ای به واسطه پرش انتولوژیک است.

 

ارسال نظرات