صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۷۷۷۵۷
در همایش «پرسش از امر دینی در عصر حاضر» ضمن نقد امنیت انتولوژیک مطلوب عبدالکریمی، مطرح شد که در قرآن کریم، دین تنها راه ارتباط با امر قدسی نیست و ما نیازمند اخلاقی هستیم تا بتوانیم آن را نهادینه کنیم. پیامبر اکرم(ص) پس از معراج به زمین بازگشت و تجربه خود را تعمیم داد و جامعه‌ای را نهاد کرد؛ برای مطرح بودن امر قدسی نیازمند تربیت دینی هستیم.
تاریخ انتشار: ۱۷:۳۳ - ۲۸ مهر ۱۳۹۷

 همایش «پرسش از امر دینی در عصر حاضر؛ بازخوانی روایت بیژن عبدالکریمی از امر دینی» صبح امروز ۲۸ مهرماه در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی آغاز شد. در بخش اول این نشست فلور عسگری‌‌زاده، دانشجوی دکتر فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه تهران و حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمحمد ثقفی، عضو هیئت علمی سخنرانی کردند.

به گزارش ایکنا؛ عبدالکریمی در آغاز این همایش گفت: تلاش این نشست ناشی از یک نوع نگاهی و معطوف به درد بزرگی است که در کشور دیده می‌شود. باید در نظر داشت که تفکر جز در سایه گفت‌وگو شکل نمی‌گیرد. تفکر فردی نیست بلکه در قالب یک سنت و در پرتو گفت‌وگو با یکدیگر ایجاد می‌شود اما درد ما این است که گفت‌وگو شکل نمی‌گیرد.

وی افزود: با رجوع به هایدگر، نیچه و هوسرل می‌توان اعتبار کسب کرد اما همدیگر را نمی‌بینیم و به رسمیت نمی‌شناسیم. برای من «نوع ایرانی» کسر شأن است که در نوشته‌هایم به دانشجوی دکترا و یا اندیشمند ایرانی ارجاع دهم. صرف‌نظر از این که موضوع این نشست مربوط به من است، باید این حرکت را آغازی برای گفت‌وگو بین اندیشمندان ایرانی دانست. اساساً وحدت ملی در وضعیت امروز باید از معبر گفت‌وگو صورت گیرد.

فلور عسگری‌زاده در آغاز ارائه مقاله خود با عنوان «نقد و بررسی کتاب پرسش از امکان امر دینی در جهان معاصر» گفت: اندیشه عبدالکریمی بیشتر با کربن شباهت داشته و از هایدگر دور است. او خود درون یکی از امکان‌های پیشنهادی‌اش گیر افتاده است. هایدگر برای بررسی ریشه فنومن به یونان رجوع کرده و آن را به دو بخش تقسیم می‌کند؛ هایدگر در هستی و زمان علم را از منظر نمود فنومنی‌اش بررسی می‌کند و ساختار علم را دچار بحران می‌داند.

این دانشجوی فلسفه تصریح کرد: هایدگر نیهیلی را می‌پروراند اما در نگاه کربن و عبدالکریمی دغدغه این مسئله نیست، در این بخش و در راه پدیدارشناسی ما به امر قدسی می‌رسیم که مرزهای روشنی با تفکر هایدگری می‌بیند. از نظر هایدگر همه پدیدارها تاریخی هستند اما عبدالکریمی به دام تصلب می‌چرخد. او نسبت‌های ما با هستی را به مواجهه دیندارانه تقلیل می‌دهد و در پدیدارشناسی قدسی، امر قدسی حقیقتی مطلق می‌شود.

وی تصریح کرد: در خصوص بحث لوگوس نیز او به کربن نزدیک است. هایدگر لوگوس را شکل معینی از مجال دیده شدن می‌داند و به عبارتی دیگر لوگوس نحوه‌ای از آشکاری حقیقت است اما در عبدالکریمی لوگوس تنها حقیقت فرض می‌شود. لوگوس نزد کربن و عبدالکریمی منشأ و آغازگاه در نظر گرفته شده است.

عسگری‌زاده ادامه داد: دازاین هایدگری به سوی مرگ-بودگی است، اما در اندیشه کربن مردن پایان راه نیست و جهان دیگر را امکان‌مندی انسان می‌داند. القصه تفاوت‌های کلیدی این دو نویسنده را به اختصار بر شمردم تا که نهایتا نشان دهم عبدالکریمی هم چون کربن، ساحت هستی یا به قول نویسنده، وجود را به امر قدسی تعبیر و تفسیر کرده است. همچنین همانند کربن و نه هایدگر، انسان را کاملا نخبه‌گرایانه می‌فهند.

وی تصریح کرد: کربن معتقد است عارف با سلسله‌های غیبی ارتباط دارد و بر بسیط زمین وابسته نیست. عبدالکریمی نیز معتقد است که حقیقت با فراتاریخیت ارتباط دارد. در هایدگر هم راه و هم نشان‌ها تاریخی هستند. در تفکر عبدالکریمی امر قدسی راه را تمام می‌کند. در هایدگر آنکه خود را بر دازاین می‌گشاید تاریخمند و زمان‌مند است.

این پژوهشگر فلسفه افزود: راز در اندیشه هایدگر با کربن تفاوت دارد. هایدگر تکنیک را دارای خصلت گشتالتی می‌داند؛ از این‌رو تکنیک جهان را به منبعی برای مصرف بشر فرومی‌کاهد. هایدگر می‌گوید جهان راززدایی شده است؛ زیرا تکنیک سلطه یافته است. از این رو هایدگر راز را امکان می‌داند و نه چیز دیگر. حقیقت برای هایدگر امر پیدا مسطور است و نه حالی که اگر رخ نماید جان را بگیرد.

عسگری‌زاده ادامه داد: «هایدگر متأخر» پرسیدن را مقابل سنت متافیزیک و شجاعت رویارویی با امر نو می‌داند، اما دیدگاه کربن تفکر انفسی و فلسفه‌ورزی ندایی از سوی حق است. پرسش از نظر هایدگر موقعیت‌های ثابت ندارد و امکانی صرفا دینی نیست. در کربن - عبدالکریمی پرسش‌کننده فراتاریخی است اما در هایدگر پرسیدن در همین جهان و با همین نسبت‌هاست.

وی در پایان با اشاره به دیدگاه عبدالکریمی درباره فقدان امنیت انتولوژیک گفت: واژه امنیت انتولوژیک محل بحث است زیرا اندیشه در نسبت با هستی و آشنا با خطر است. آنها که در پی امنیت‌اند با آزادی ستیز دارند. گاهی امنیت رفاه است و گاهی عقیده‌ای از جنس دیگر.

سیدمحمد ثقفی، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد در آغاز سخنانش با عنوان «تقلیل‌گرائی: طرح حکومت دینی در دیار ما» گفت: سؤال اساسی این است که اگر در جامعه اروپایی و غرب نقد کتاب مقدس پدیداری در روند عقلانیت آنها بوده است، آیا طرح چنین مسئله‌ای در جامعه‌های ما، یک مسئله اجتماعی بوده است؟ یا فقط نوعی معرفت‌شناسی است که هیچ مسئله‌ای در جامعه ما را حل نمی‌کند.

وی ادامه داد: نقد عبدالکریمی به سروش وارد است و امر قدسی از انسان بر نمی‌آید و باید از امری متعال برخیزد. دنیای معاصر به کجا اطلاق می‌شود، اگر تنها مراد غرب باشد ما متفکری نداریم و جز دنیا حساب نمی‌شویم و فکر نمی‌کنم این معنای معاصر باشد.

ثقفی تصریح کرد: شاید اولین کسی که تقلیل دین را مطرح کرد «میرچاه الیاده» بود. او باور داشت که تنها هنگامی می‌شود دین را فهمید که معتقد به آن بود. امر قدسی فراتر از امر دینی است و به همه چیز رنگ قدسی می‌زند. در نظر عرفانی و دینی هیچ چیزی غیرقدسی نیست و عالم آیه خداوند است. وقتی انسان مؤمن روی به امر قدسی می‌آورد قدسی می‌شود وگر نه تمایز شهید و کسی که خودکشی کرده است بی‌معنا خواهد بود.

عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد تصریح کرد: اگر امر متعال به عنوان حقیقت مطرح نشود، متعالی شدن خیال است و این تعالی که از نظر فلسفی به معنای حرکت است، با نفی خدای متعالی بی‌معنا می‌شود.

این پژوهشگر با بیان اینکه ایمان حوزه گرایش به مطلق است ادامه داد: درک مطلق جزئی نبوده و عقلانی و مبتنی بر شهود است. پویا ماندن احساس گرایش به مطلق با کمال‌خواهی انسان است. انسان بدون کمال‌خواهی پوچ خواهد بود و از این رو انسان مانند هر چیزی به آن نیاز دارد؛ به همین دلیل انسان گرایش معرفتی، هنری، سیاسی و ... دارد. هر یک از اینها به جهت آرمانی بودن آنها تقدم و اولویت دارند اما ایمان متعلق به وجود مطلق است.

وی افزود: با ملاحظه ادیان مختلف می‌پرسیم ماهیت و جوهره دین چیست؟ باید به آموزه‌های ادیان وحیانی و عقلانی رجوع کنیم تا بتوانیم این پرسش را پاسخ دهیم. ما نمی‌توانیم این پرسش را بدون رجوع به سنت پاسخ دهیم؛ زیرا در این صورت مدرنیته بی‌معنا خواهد بود. در نهایت می‌بینیم که در مذاهب وحیانی ابراهیمی و مذاهب عقلانی، وحی امری عقلانی است که در ذیل آن، پیامبران معلمان بشری بوده‌اند.

ثقفی با بیان اینکه وحی همراه با عدالت و حق بود گفت: ما در قرآن می‌بینیم دین تنها راه ارتباط با امر قدسی نیست و ما نیازمند اخلاقی هستیم تا بتوانیم آن را نهادینه کنیم. فرق نبی و عارف در همین بخش است. اقبال لاهوری بیان جالبی در این جا دارند که حضرت رسول اکرم(ص) به معراج رفت و بازگشت و در نتیجه دو نوع آگاهی وجود دارد؛ پیامبرانه و صوفیانه. پیامبر اکرم(ص) پس از معراج به زمین بازگشت و تجربه خود را تعمیم داد و جامعه‌ای را نهاد کرد. برای مطرح بودن امر قدسی نیازمندیم تربیت دینی داشته باشیم.

وی افزود: شخص پیامبر(ص) الگوی اسلامی است. متفکرین امروز آشناتر از مسلمانان صدر اسلام‌اند، زیرا ایشان جزمیت داشتند و فاقد لطافت عرفانی بودند. اگر عرفان باشد، تخلف به اخلاق الله هم هست. اگر دین مطرح است، عدالت هم مطرح است و در نتیجه جامعه حکومت هم پیدا می‌کند. ما در حکومت انواع حکومت اسلامی و غیر اسلامی داریم و باید پرسید کدام باید انتخاب شود. مسئله اینجاست که دین حکومت می‌خواهد اما باید دید کدام حکومت سازگار است.

عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد ادامه داد: اندیشه‌های ما باید مشکلات اجتماعی‌مان را کاهش دهند. روند فکری ما مانند اروپا نیست که زمانی نقد کتاب مقدس ارزشمند بود. مسئله اجتماعی ما سخنانی نیست که کسانی مانند دکتر سروش می‌دهند. این سخنان هیچ کارایی اجتماعی ندارند. طرح این تفکر برای جامعه مفید نیست و دکتر عبدالکریمی به‌درستی به نقد این اندیشه پرداخته‌اند.

ارسال نظرات