صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۷۷۷۵۵
رضا داوری اردکانی با بیان اینکه دین در دوره جدید در اعتقادات، عادات و مناسک دینی وجود دارد، اظهار کرد: این دین در نظم جهان دخالت نمی‌کند و این همان سکولاریسم است. سکولاریسم یعنی دین وجود دارد اما به ارواح فردی وارد می‌شود، افرادی که متشرع هستند اما قانون زندگی را چیز دیگری می‌دانند.
تاریخ انتشار: ۱۷:۳۴ - ۲۸ مهر ۱۳۹۷

 همایش «پرسش از امر دینی در جهان حاضر» امروز ۲۸ مهر با سخنرانی رضا داوری‌اردکانی، چهره ماندگار فلسفه ایران در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.

داوری در آغاز سخنانش گفت: حدود ۶۰ سال پیش یک فیلسوف تحلیلی مقاله‌ای در نقد هوسرل نوشت و این مقاله هم‌اکنون یکی از درخشان‌ترین مقالاتی است که در باب پدیدارشناسی هوسرل نوشته شده است. امروز فکر می‌کنیم هم‌سخنی بین فلسفه تحلیلی و قاره وجود ندارد اما چنین نیست؛ سخنان آقای ملکیان تصریح این توافق بود؛ به‌ویژه اینکه «این توهم که آقای عبدالکریمی معتقد است دین در جامعه کنونی وجود ندارد و نمی‌توان متدین و متشرع بود» ایشان هم می‌گوید دین با مراسمات یکی نیست.

وی با بیان اینکه امر دینی مقداری کار را مشکل می‌کند افزود: عبدالکریمی توضیح می‌دهد که امر دینی به معنای امر قدسی و زندگی در ساحت قدس است. بین «عالم دین» و «دین» باید تفکیک کرد. ادیان مختلفی هستند و پیروانی هم دارند، صحبت از معدوم شدن نیست، چیزی که با تجدد غایب شده جهان دینی است که فهم آن برای ما دشوار است؛ زیرا فکر می‌کنیم جهان دینی مجموعه‌ای از آدم‌هاست که اعتقادات دینی هم دارند.

وی با طرح این پرسش که جهان چیست؟ گفت: آیا این جهان مجموعه‌ای از افراد است؟ نسبت فرد و جهان چیست؟ اگر بتوانیم مسئله فرد و جمع را دریابیم، مشکل حل می‌شود و این مهم‌ترین مشکل فلسفه در عصر استیلای فردگرایی است. در این عصر فرد گاهی اختیار تام و تمام دارد، اگر چنین باشد دیگر عالم وجود ندارد و تنها افراد هستند و پذیرش این مسئله خیلی آسان می‌شود.

داوری با بیان اینکه عالم متجدد مجموعه‌ای از عوالم متجدد است تصریح کرد: اگر افراد انسان‌ها نخواهند عالم تجدد نمی‌یابد اما تجدد زمانی به وجود آمده و کسی نخواسته تا آن را به وجود بیاورد؛ مگر فلاسفه رنسانس تصمیم گرفتند که جهان را این چنین بسازند؟ در نظر آنان جهانی آمد که آزاد، بی‌مرگ، مرفه و به نوعی بهشت زمینی است و چشم انداز تجدد این بود. آدمی که در این جهان زندگی می‌کرد به سمت این چشم‌انداز حرکت می‌کرد. جهان جدید چشم‌انداز خاص دارد که زندگی ما را معین می‌کند. علایق، رفتارها و کردار ما توسط این چشم‌انداز معین می‌شود. این طور نیست که این عالم به کلی انسان را دگرگون کند. عالم تجدد به وجود آمد و سیر خود را داشت اما آیا انسان‌هایی که الزاما از همیشه بشر داناتر نیستند، می‌توانند آینده بشر را نجات دهند؟

این چهره ماندگار فلسفه ایران با طرح این پرسش که آیا افراد بشر می‌توانند این جهان را به کمال ببرند؟ گفت: این جهان تحول و تضادهایی داشته و مشکلاتی و خوبی‌هایی را نیز پشت سر گذاشته است. جهان تجدد جهان ممتازی است و نمی‌توان به‌راحتی آن را نفی کرد. ما تعلق شبه‌دینی به تجدد داریم، اگر مخالف آن باشیم مخالف ترقی هستیم. ما در یک جهان زندگی می‌کنیم، اعضای آنیم، نمی‌توانیم بی‌اعتنا به چشم‌انداز آن باشیم و حتی برای مثال اگر بخواهیم به گذشته برگردیم با نظر به همین چشم‌انداز است. نمی‌توانیم از جهان جدید جدا شویم و بدون تکنولوژی امروز به گذشته بازگردیم.

وی با بیان اینکه فکر می‌کنیم دین صرف عقاید است، افزود: دین اعتقاد و پرستش است اما امری وجودی است که یک در جامعه هست و در جامعه‌ای دیگر وجود ندارد. در ۳۰۰ سال پیش دین وجود داشت و منتشر، قانون و حاکم بود. در دوره جدید دین وجود دارد اما در اعتقادات من و شما، در عادات و مناسک دینی که به‌جا می‌آوریم ولی در نظم جهان دخالت نمی‌کند و این سکولاریسم است. سکولاریسم یعنی دین وجود دارد اما به ارواح فردی وارد می‌شود، افرادی که متشرع‌اند اما قانون زندگی چیز دیگری است. ما برای فرزندان‌مان چیزی را می‌خواهیم که به این جهان متعلق است، خیری را که خیر جامعه مدرن است؛ بنابراین باید توجه داشت که بحث این کتاب اصلا این نیست که دین وجود دارد یا نه، دیندار باشیم یا نه، اینها اموری آشکاری هستند. بحث این است که دنیای دینی که دین در آن حاکم بود، وجود دارد و یا نه.

داوری با بیان اینکه در گذشته حاکمان سیاسی بودند اما دین حاکم بود و آنها حاکم نبودند تصریح کرد: محمود غزنوی می‌گوید: «به این خلیفه پیر خرفت بنویسید که من از بحر تو انگشت در جهان کرده قرمطی می‌جویم»؛ یعنی من حاکم پیرو دین‌ام. دین حاکم است و من از آن تعبیت می‌کنم، من بجز لشگر کاری ندارم و کار جامعه، قانون، حکم و قضا و نظم با دین است. اما جامعه جدید بشر قانون‌گذار دارد؛ کسی که منشا قانون است و خود را حق، سوژه و همه‌کاره می‌داند. او از قانون جهان پیروی می‌کند که خود در وضعش دخیل بوده است.

وی افزود: افراد نمایندگان جهان‌اند، فرد و جمع یکی نیستند، هر چند جمع امر مبهمی است که در قدیم مسئله نداشته است؛ زیرا در قدیم جمع، زندگی و نظام همه دین بوده است. جامعه اصطلاح و امر جدیدی است، چیزی که نبوده و به وجود آمده و خودبنیاد است؛ یعنی نمی‌توان انکارش کرد و نه به آسانی پذیرفت. از این رو جامعه مستقل و حاکم بر افراد است. افراد اختیار دارند اما در نسبت با جمع. زندگی ما زندگی در معیت است، ما با دیگران «این چیزی که هستیم» می‌شویم و در نسبت با دیگران و جهان معنا می‌شویم. انسان بدون نسبت، روان، جهان انسان نیست و هر انسانی جهانی دارد که ممکن است لرزان، پرآشوب یا مستحکم باشد.

وی افزود: بعضی می‌دانند که آقای عبدالکریمی اهل شریعت است؛ مسئله این نیست که اگر ساحت قدس پوشیده شده، دین رها شود. صحبت از حکم انشائی نیست، ایشان از امری وجودی حرف می‌زند، تذکر می‌دهد که ما در چه جهانی زندگی می‌کنیم. البته تذکر می‌دهد که قدری بیشتر بکوشیم و از وهم خارج شویم. در فصولی از کتاب مسئله دفاع از دین هست، به‌ویژه در مقاله‌ای که در باب نظریه رؤیاهای رسولانه است. کسی که از وحی دفاع می‌کند، قاعدتا دین را نفی نمی‌کند. اگر کسی این درک را یافت باید ببیند که در چه جهانی زندگی می‌کند، چه چیزی فکر او را راه می‌برد، اساسا تعلقاتش چیست و این تعلقات تا کجا به او مربوط است و مالک آنهاست؛ این مسائل انکار دین نیست.

وی با بیان اینکعه نمی‌توان دین را منکر شد زیرا خداوند از «ذکر» محافظت می‌کند، گفت: ما جهان و دنیایی داریم که قاعده، نظم و تاریخی دارد که ممکن است تغییر کند. می‌بینیم فوکویاما که پایان تاریخ را بیان کرده، امروز نظر خود را تغییر داده است. سخن من این بود کسانی که این کتاب را نقد می‌کنند توجه داشته باشند که بحث در باب ماهیت دین نیست، لازم نیست از ماهیت آن دفاع کنند و اگر این کار را بکنند مطلب ایشان را نقد نکرده‌اند. بحث وجود جهان دینی است و رد نظر ایشان این است که بگویند جهان دینی وجود دارد. معرفت‌شناسی قدری گرفتاری ایجاد کرده است؛ بحث، بحث وجود عالم است، اگر وجود عالم را تصدیق کردیم، تفاهم با نویسنده این کتاب آسان خواهد شد.

ارسال نظرات