یادداشت حسین مرعشی در ضرورت اجتناب از افراط گرایی.
اساساً طبع انسان به تعادل گرايش دارد و از آنجايي که خداوند انسان و جهان را با عدالت خلق کرده است بنابراين گرايش انسان به تعادل کاملاً طبيعي است.
با ايجاد ناهنجاري هاي اجتماعي و سياسي در جامعه اولين نطفه هاي از بين رفتن ميانه روي بسته مي شود. همچنين با افزايش ناملايمات و متراکم شدن خواسته ها، برخي براي تحقق خواسته ها و احقاق حقوق شان به روش هاي راديکال رو مي آورند و البته اين نکته نيز لازم به ذکر است که روش هاي راديکال هم به نوعي داراي افراط هستند و اين باعث مي شود افراط افزايش پيدا کند و تعادل و حرکت به سمت تعادل از مدار خود خارج شود.
در اينجا بد نيست به جامعه افغانستان به عنوان يک مثال عيني پرداخته شود. جامعه افغانستان با همه فقر موجود در کشورشان با رضايت نسبي در حال زندگي بودند اما عامل بيروني و تجاوز غيرموجه شوروي سابق باعث شد مدت اشغال در افغانستان طولاني شود. از سوي ديگر اين اشغال طولاني در افغانستان باعث شد مقاومتي در برابر اين اشغال در افغانستان شکل گيرد و گروهي در افغانستان به وجود آمد به نام طالبان. اين پديده منجر به کار افراطي ديگري شد که حاصل آن تجاوز غربي ها يعني امريکا و ناتو بود که اين خود باعث تقويت طالبان به عنوان يک گروه در افغانستان شد. کشور افغانستان نمونه بارز از کشورهايي است که به هر دليلي از تعادل خارج شده اند. بايد در نظر داشت جامعه يي که از حالت تعادل خارج مي شود بازگرداندن آن به شرايط متعادل بسيار سخت است چراکه خسارات زيادي متحمل مي شوند و جبران اين خسارت ها و آسيب ها کار چندان ساده يي نيست.
به عقيده من بار گناه کساني که تعادل را در جامعه يي بر هم مي زنند بسيار سنگين است. در مورد ايران نيز مي توان گفت ما بايد قدر جامعه متعادل خود را بدانيم. کشور ايران داراي مردمي غيور، نجيب و ميانه رو است. ملت ايران در سال 57 انقلاب کردند آن هم انقلابي کم هزينه و مهم تر از آن انقلابي پاک؛ انقلابي که مي توان به جرات گفت در حال طي مسيري صحيح بوده و صحيح بودن مسير آن را مي توان از کم هزينه بودن آن تشخيص داد. يکي از مواردي که در راستاي کم هزينه بودن انقلاب ايران بايد گفت اين نکته است که تنها يک سازمان پس از انقلاب منحل شد و آن هم سازمان اطلاعات امنيت کشور بود. در آن برهه تاريخي حتي ارتش، شهرباني و ژاندارمري نيز باقي ماندند و شايد تنها در موارد مديريتي آنها تغييراتي ايجاد شد. به عقيده من مساله قابل توجه اين است که هميشه گفته اند پيشگيري بهتر از درمان است. از اين جمله مي توان در اين راستا نيز بهره جست که از ابتدا نبايد به نيروهاي افراطي مجال حضور داده شود.
البته اين نکته نيز لازم به ذکر است که نبايد زمينه هاي افراط براي افراطيون فراهم مي شد. چه ضرورتي دارد وقتي انقلابي به اين خوبي و کم هزينه يي را به دست آورديم از تعادل فاصله بگيريم؟ 16 سال پس از رحلت امام(ره) مديريت به گونه يي بود که همه چيز به تعادل گرايش داشت اما اکنون با مشاهده حرمت شکني هاي اخير به بيراهه نرفته ايم اگر بگوييم برخي گروه هاي سياسي و مديران بايد در نحوه مديريت خود ترديد کنند و تا حدي هم در جهت تغيير مديريت شان گام بردارند. شعارهاي افراطي (در رابطه با بحق بودن و نبودن آنها صحبتي نمي کنم) اين روزها بسياري را آزرده کرده است. چرا بزرگان بايد چنين مواردي را تحمل مي کردند؟ به عقيده من صبر زياد بزرگان باعث شد افراطي ها پا به صحنه بگذارند و دست به حرمت شکني بزنند و مخالفان خود را زير سوال ببرند.
در صورتي که اگر از همان ابتدا با آنها برخورد مي شد هرگز شاهد حوادث اخير و مخصوصاً برخي حرمت شکني ها نبوديم. اين روزها شعارهايي به گوش مي رسد که آستانه صبر انسان را لبريز مي کند اما هنوز هم دير نيست و فرصت بسيار خوبي در اختيار مديران کشور است تا با تاثير زيادي که بر جامعه دارند همه چيز را به حالت تعادل بازگردانند. امروز ايراني ها و گروه هاي سياسي فرصت خوبي در اختيار دارند تا به سوي تعادل بروند و به افراط، افراطيون و تنگ نظري تنگ نظران پشت کنند و ريشه هاي عقده هاي شخصي و بغض و کينه را با بي توجهي بخشکانند تا به اين صورت هر چه سريع تر کشور به حالت تعادل بازگردد.
در مقابل همه اعضاي جامعه با حفظ اتحاد و پشتيباني از يکديگر و در کنار هم مي توانند به يک مسير ميانه روي تن دهند. نبايد شرايط به گونه يي باشد که نخبگان و عقلاي کشور که جز خيرخواهي کشور و مردم را نمي خواهند خانه نشين شوند و اگر چنين شود ظلم بزرگي در حق آنها شده است. بنابراين بهتر است از به وجود آمدن برخي مسائل پيشگيري کرد؛ پيشگيري از اينکه کشور خواسته يا ناخواسته از سوي برخي به سمت عدم تعادل برود چراکه مردم ايران لايق بهترين ها هستند. اگر نگاهي به مديريت 16 ساله بيندازيم به اين نتيجه دست مي يابيم که کشور به دست انسان هايي متعادل هدايت شده و جامعه نيز جز مسير ميانه روي در مسير ديگري طي طريق نکرده است.
مديران کشور و مردم بايد هرچه بيشتر هوشيار شوند و جلوي افراطيون کنوني را بگيرند. به عقيده من برخي حوادثي که اکنون شاهد آن هستيم حاصل برخي خودخواهي ها يا حتي مشکلات و کينه هاي شخصي است. نبايد اجازه دهيم برخي به سرمايه هاي بزرگ کشور مانند مقام معظم رهبري، امام خميني(ره) و... توهين کنند چراکه همان طور که گفته شد اينان از سرمايه هاي بزرگ کشور هستند که هميشه بايد در حفظ آنان و شأنيت شان کوشا باشيم و با کساني هم که به آنان توهين مي کنند يا حرمت شان را مي شکنند برخورد کرد.
معتقدم برخي افراد بي هنر هزينه هايي مي دهند که هواداران خود را به افراط بکشند در صورتي که اگر به انقلاب کم هزينه اسلامي نگاهي بيندازند در خواهند يافت که مسيري غلط را در پيش گرفته اند که جز تباهي و شکست چيزي برايشان در بر نخواهد داشت. در 16 سال ملت ايران با وجود کمبودها و مشکلات با آرامش زندگي مي کردند و کشور نيز به گونه يي با آرامش اداره مي شد و البته ملت نيز با وجود تمام مشکلات از اين آرامش راضي و خشنود بودند. اما در يک نگاه عادلانه مي توان گفت که اکنون ملت ايران اين حس را دارند و به همان اندازه راضي و خشنود هستند؟ اين سوالي است که پاسخ آن به دست من يا مديران و سران کشور نيست بلکه به دست خود ملت است.
در نهايت مي توان گفت بايد اولويت کشور را توسعه ايران و صنعتي شدن آن قرار داد و به اين نکته نيز توجه کرد که ملت ايران خواستار آرامش هستند و اگر عنصري به نام آرامش را حس کنند با وجود هرگونه تحريم و مشکل ناراضي نخواهند بود. بنابراين يکي از کارهايي نيز که مي توان در بازگرداندن اعتدال به شرايط کشور انجام داد مديريت با تدبير و صحيح و دلجويي از ملت است.