صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۷۵۶۵۶
سرم را جلو بردم، دیدم او غرق در خون روی فرمان افتاده است. ماشین هم داشت با سرعت زیاد از مسیر منحرف می‌شد. پای راننده روی پدال گاز مانده بود. در یک لحظه به جلو رفتم. فرمان را گرفتم. از طرفی هم می‌ترسیدم اتوبوس را نگه دارم. فکر می‌کردم به ما حمله شده و باید فرار کنیم. فقط فرمان را گرفتم و ماشین را هدایت کردم. سرعت کم و پای راننده از روی پدال برداشته شد، همان لحظه هم برادر راننده به کمکم آمد.
تاریخ انتشار: ۱۴:۵۸ - ۰۸ مهر ۱۳۹۷

زن جوان مربی آموزشگاه رانندگی از دقایق دلهره‌آور نجات سرنشینان اتوبوس گفت.

روزنامه شهروند نوشت: «چند ثانیه بیشتر طول نکشید. صدایی مثل صدای شلیک گلوله، خواب مسافران اتوبوس اصفهان - بوشهر را گرفت. صدای فریاد زن جوان همه را از خواب بیدار کرد. اتوبوس داشت از مسیر جاده منحرف می‌شد. زن جوان با فریاد راننده را صدا می‌زد اما جوابی نمی‌شنید. تا این که صحنه وحشتناک را با چشمانش دید. راننده غرق در خون روی فرمان اتوبوس افتاده و پایش هم روی پدال گاز ثابت مانده بود. زمان آن رسیده بود که زن جوان بر ترسش غلبه کند.

او به سرعت سراغ فرمان اتوبوس رفت. همزمان از مسافران کمک می‌خواست. همه شوکه بودند. این زن اتوبوس را هدایت کرد. مانع سقوط و انحرافش شد. سرعت هم داشت کم می‌شد. پای راننده کم‌کم بی‌حس می‌شد و همزمان از روی پدال گاز برداشته می‌شد. چند دقیقه همین‌طور به راهشان ادامه دادند و زن جوان هم فرمان خودرو را به دست گرفته بود، تا این که بالاخره با کمک برادر راننده توانستند اتوبوس را متوقف کنند. این بود تمام ماجرای حمله مرموز به راننده ٢٨ ساله اتوبوس و شجاعت زن جوانی که جان ٢٧ مسافر را نجات داد.

روز سوم مهر ماه بود که این حادثه رخ داد. ساعت ١٠ شب بود. مسافران خواب بودند و اتوبوس از ترمینال صفه به سمت بوشهر در حرکت بود که ناگهان صدایی وحشتناک صحنه‌ای ترسناک را ایجاد کرد. چند دقیقه وحشت در بین مسافران اتوبوس ایجاد شد و مانند یک فیلم ترسناک آنها را به سمت مرگ برد و برگرداند. راننده را با سنگ زده بودند. حالا زندگی تمام مسافران دست یک زن جوان بود. زن شجاعی که همراه جیغ و فریاد و شوکه شدنش، اتوبوس را هدایت کرد و جان مسافران را نجات داد؛ زنی که خودش هم از پرتاب این سنگ صدمه دیده بود.

ام‌البنین رحمانی، ٣٤ ساله، ماجرای آن چند دقیقه وحشت را روایت کرد و در این‌ باره گفت: «من یک سالی می‌شود که با این اتوبوس به خاطر کارم آخر هفته‌ها به بوشهر می‌روم. راننده را می‌شناسم. به او اعتماد کامل داشتم. هر بار آقای شمس راننده اتوبوس بود، من با خیال راحت سفر می‌کردم، چون رانندگی‌اش عالی بود. من خودم ٧‌سال تمام مربی آموزش رانندگی بودم و کاملا می‌توانم تشخیص دهم که چه کسی بد رانندگی می‌کند و چه کسی خوب. آقای شمس از رانندگان خوب بود. آن شب هم مثل همیشه داشتم به بوشهر می‌رفتم. همه مسافران خواب بودند. من پشت صندلی راننده نشسته بودم و داشتم با راننده صحبت می‌کردم. اتوبوس در سکوت بود و کمک‌راننده هم که برادر راننده بود، در انتهای اتوبوس خوابیده بود. ناگهان یک خودروی پژو با سرعت خیلی زیادی از کنار ما رد شد و همزمان صدایی وحشتناک مرا غافلگیر کرد. راننده داشت صحبت می‌کرد که این صدا آمد؛ صدایی مثل شلیک گلوله بود. شیشه شکست. در عرض یک ثانیه سنگی بزرگ به اندازه یک آجر اما سنگین‌تر از آجر به پای من برخورد کرد. همه جا از نظرم تاریک شد. داشتم از ترس بیهوش می‌شدم. خیلی وحشتناک بود. فریاد زدم و راننده را صدا زدم. هر چه می‌گفتم آقای شمس، جوابی نمی‌شنیدم. تا این که سرم را جلو بردم، دیدم او غرق در خون روی فرمان افتاده است. ماشین هم داشت با سرعت زیاد از مسیر منحرف می‌شد. پای راننده روی پدال گاز مانده بود. در یک لحظه به جلو رفتم. فرمان را گرفتم. از طرفی هم می‌ترسیدم اتوبوس را نگه دارم. فکر می‌کردم به ما حمله شده و باید فرار کنیم. فقط فرمان را گرفتم و ماشین را هدایت کردم. سرعت کم و پای راننده از روی پدال برداشته شد، همان لحظه هم برادر راننده به کمکم آمد. مسافران همه شوکه بودند، چون از خواب پریده بودند، از ترس داشتند بیهوش می‌شدند. چند دقیقه گذشت تا این که اتوبوس متوقف شد. تازه آنجا بود که نشستم و گریه کردم. وقتی راننده را در آن حال دیدم، داشتم سکته می‌کردم. خیلی شوکه بودم. هنوز هم نمی‌دانیم دلیل این اتفاق چه بود. راننده‌ای به این خوبی چرا باید به چنین سرنوشتی دچار شود. من امروز در اداره آگاهی شهادتم را دادم. امیدوارم هر چه زودتر باعث و بانی‌های این اتفاق به سزای اعمالشان برسند.»

تا آخر پیگیر ماجرا هستیم

محمد شمس برادر راننده مصدوم است. راننده جوانی که چشم راستش به‌ طور کامل تخلیه شده و در کما به سر می‌برد. محمد آن شب کمک‌راننده و انتهای اتوبوس خوابیده بود که با فریاد خانم رحمانی از خواب بیدار شده و برادرش را غرق در خون پشت فرمان دید.

او اتوبوس را با کمک این زن کنترل کرد و مانع از یک حادثه وحشتناک شدند. او هم درباره این حادثه می‌گوید: «برادرم فوق‌دیپلم برق قدرت دارد اما به خاطر بیکاری پیش من آمد. این اتوبوس برای پدرم است و من ١٢‌سال است که راننده اتوبوس هستم. یک‌سال‌ونیم پیش بود که برادرم پیش من و همکارم آموزش دید و او هم راننده شد. اتفاقا رانندگی‌اش هم عالی بود. همه مسافرانش همیشه از او راضی بودند و بعد از رسیدن به مقصد از او تشکر می‌کردند. آن شب من خواب بودم که صدای فریاد را شنیدم و بیدار شدم. اتوبوس را متوقف کردیم. اگر خانم رحمانی نبود این همه مسافر جان خود را از دست می‌دادند. نمی‌دانم چرا این اتفاق برای ما افتاد. هنوز هم شوکه‌ایم و تا آخرش پیگیر این ماجرا هستیم. من می‌خواهم صدای فریاد ما به گوش مسئولان برسد. باید به ما رانندگان که در شب رانندگی می‌کنیم، سختی کار بدهند. باید به رانندگان اهمیت بیشتری دهند. باید مسببان این حادثه مجازات شوند. در حال حاضر یک نفر که اصلا او را نمی‌شناسم، در این رابطه دستگیر شده است. در بازجویی‌ها تمام موضوع را انکار می‌کند و می‌گوید که اصلا آن شب در آن جاده نبوده است. من نمی‌دانم او کیست ولی می‌خواهم مقصران اصلی مجازات شوند. برادرم الان در بیمارستان است و چشم راستش به‌ طور کامل تخلیه شده است. آینده او چه می‌شود. اگر از کما بیرون بیاید، دیگر چه کار باید بکند. با یک چشم نابینا چطور می‌تواند به زندگی‌اش ادامه دهد. او خیلی جوان است و بدون هیچ گناهی به چنین روزی افتاده است. هنوز مادرم نمی‌داند که چشمش را تخلیه کرده‌اند. اگر بفهمد حتما دق می‌کند. این حادثه زندگی برادرم را نابود کرد. من حاضرم همه زندگی‌ام را فدا کنم ولی مقصران مجازات شوند. کاش تضمینی هم برای آینده زندگی برادرم وجود داشت؛ آن هم در این جامعه که اگر بیکار باشی، نابود می‌شوی. ما از خانواده شهید هستیم. عموهایم شهید شده‌اند، پدرم در جبهه جنگیده است. اما حالا برادرم بی‌دلیل زندگی‌اش نابود شده و می‌دانم اگر به هوش بیاید از لحاظ روحی داغون می‌شود؛ چرا که چشمش را از دست داده است.»

شیشه‌های غیر استاندارد اتوبوس

بهروز جورتان، مدیرعامل سیر و سفر استان اصفهان هم در رابطه با این حادثه گفت: بعد از این حادثه بود که اتفاقات این چنینی دو بار دیگر رخ داد. همین دیروز بود که راننده دیگری که در همین مسیر عبور می‌کرد، با سنگ‌پرانی روبه‌رو شد. دوباره سنگ شیشه را سوراخ و به چشم این راننده برخورد کرده است. خرده‌های شیشه هنوز هم در چشم وی وجود دارد و در بیمارستان چشم‌پزشکی فیض اصفهان بستری شده است. این در حالی است که این اتفاق در مسیر بروجن هم تکرار و آقای قنبری نیز دچار حادثه شده است. شخص نامعلومی با پرتاب سنگ باعث جراحت بینی و سینه این راننده شده است. مدیرعامل سیر و سفر و مدیر داخلی رویال سفر اصفهان در ادامه می‌گوید: شرکت سازنده شیشه جلوی خودرو باید پاسخگو باشد، زیرا شیشه‌های اتوبوس استانداردهای لازم را ندارد. شیشه‌های جلوی خودرو باید لایه‌دار و ایمن باشد. شیشه‌های نشکن عمدتا به‌ عنوان شیشه‌های جانبی و عقب اتاق خودرو استفاده می‌شود. شیشه لایه‌دار که عمدتا به‌عنوان شیشه‌های جلوی اتاق خودرو نصب می‌شود از دو یا چند لایه تشکیل شده که با یک لایه طلق PVB تولید می‌شود. این محصولات در اثر ضربه شدید به هیچ وجه نمی‌ریزد و چسبیده به طلق باقی می‌ماند، این شیشه‌ها باید خیلی قوی باشند و تنها گلوله می‌تواند از آن عبور کند اما این طور نیست.»

ارسال نظرات