صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۷۴۴۸۳
"کوول" اصطلاح «متاریسیسم» یا «فرا نژادپرستی» را برای توصیف این گروه از افراد به کار می‌برد؛ یعنی کسانی که خودشان نژادپرست هستند، اما خود را نژادپرست ندانسته و به دیگران به‌عنوان نژادپرست انتقاد می‌کنند. جالب آنکه روشنفکرانی که مدام از فاشیسم فارس سخن می‌گویند، حتی این گروه از نژادپرستان را هم نمی‌بینند و در واقع خود، مرجعی هستند برای این فرا نژادپرستان.
تاریخ انتشار: ۱۸:۳۵ - ۲۷ شهريور ۱۳۹۷
فرارو- امیر هاشمی مقدم، برخلاف پندار بسیاری از افراد، نژادپرستی تنها تبعیض سفیدپوستان علیه سیاهپوستان نیست؛ بلکه هرگونه مربوط دانستن رفتار‌های خوب و بد انسان‌ها با ویژگی‌های ارثی‌شان را در بر می‌گیرد.
 
به بیان «دائره‌المعارف نژاد، قومیت و جامعه» (انتشارات سیج: ۲۰۰۸): «نژادپرستی به‌طور کلی به معنی باور به این است که رفتار فردی با ویژگی‌های ارثی پایدار تعیین می‌شوند که ناشی از سهم‌های نژادی جداگانه است؛ سپس هر یک از این ویژگی‌های متمایز در رابطه با ایده‌های برتری و فرودستی ارزیابی می‌شود» (ص: ۱۱۱۳).

همین است که اکنون نژادپرستی در قالب تازه‌ای ادامه می‌یابد. فرانتس فانون، نویسنده سیاهپوست که کتاب‌ها و مقالات زیادی علیه نژادپرستی دارد، این تغییر را ناشی از زیرکی نژادپرستی می‌داند نه یک انقلاب درونی در میان مردم سفیدپوست (Fanon. ۱۹۶۴: ۳۵-۳۶).

به دلیل همین ماهیت تغییرپذیر نژادپرستی، امروزه بیشتر از توصیف‌هایی همچون قوم‌مداری، نو نژادپرستی و نژادپرستی فرهنگی برای اشاره به آن استفاده می‌کنند. اصطلاح «نو نژادپرستی» را نخستین بار بارکر در سال ۱۹۸۱ برای اشاره به گفتمان تازه‌ای که در بین سیاستمداران انگلیسی دهه ۱۹۷۰ به وجود آمده بود به کار برد. بر پایه این گفتمان سیاستمداران انگلیسی، اینکه مردم ترجیح بدهند بین کسانی از جنس خودشان زندگی کنند طبیعی است. در نتیجه، این سیاستمداران علیه کسانی که عضوی از آن جامعه نبودند تبعیض قائل می‌شدند. این گفتمان تازه نه تنها هیچ اشاره‌ای به مفهوم نژاد نداشت، بلکه گاهی حتی آنرا رد می‌کرد. این بخشی از گفتمان حزب محافظه‌کار بود و در آن دوره عموما در برابر برنامه‌های مهاجرتی قرار می‌گرفت؛ چرا که به باور آن‌ها مهاجران، یکدستی فرهنگی جامعه انگلستان را به خطر می‌انداخت (Mills & Brown. ۲۰۰۳: ۶۱). در اینجا، در واقع بحث «دیگری» پررنگ‌تر می‌شود که مفهومی پایه‌ای در دانش انسان‌شناسی است.

اما روم (Roma. ۲۰۱۰) ترجیح می‌دهد با بررسی ادبیات موضوع، انواع نژادپرستیِ نو را جداگانه معرفی و بررسی کند. او شش گونه نژادپرستی نو را بر شمرده و شرح می‌دهد که البته گاهی مرز میان آن‌ها مبهم است. در اینجا چکیده‌ای از توضیحات وی را می‌آوریم:

۱- «نژادپرستی نمادین»: در واقع این نام از این جهت به کار برده شد که الف) واکنش‌های امریکاییان را در برابر خواسته‌های سیاهپوستان و نیز بی‌عدالتی‌ها نسبت به ایشان، نمادسازی کند؛ و ب) با این نام می‌خواستند نشان بدهند که نژادپرستی دیگر در تجربیات شخصی نیست، بلکه در انتزاعیات افراد است.

در پژوهشی که برای سنجش اینگونه از نژادپرستی انجام شد، پاسخگویان سفیدپوست چهار واکنش عمده به خواسته‌ها و حقوق سیاهپوستان داشتند: انکارِ تبعیض، نقد اخلاقِ کاریِ سیاهپوستان، رنجش از خواسته‌های سیاهپوستان، و بالاخره رنجش از مزایای «غیرمنصفانه»‌ای که در جامعه به سیاهپوستان داده می‌شد.

۲- «نژادپرستی مدرن»: این اصطلاح را مک‌کوناهی (McConahay) ترجیح می‌داد به جای نژادپرستی نمادین به کار ببرد. نژادپرستی مدرن نسبت به نوع کلاسیک و سنتی آن، واکنش‌های کمتری نشان می‌دهد. به‌ویژه هنگامی که پاسخگویان در پاسخ به پژوهشگران، تلاش دارند پاسخ‌های منطقی بدهند که دور از نژادپرستی مورد نظرشان باشد. اما احساسات نسبت به سیاهان (در امریکا) در قالب مسائل اجتماعی و سیاسی‌ای که سیاهپوستان می‌آفرینند نمود پیدا می‌کند.

۳- «نژادپرستی بیزارانه» (Aversive): شاید بهتر باشد برای فارسی، اصطلاح نژادپرستی «نامتعادل» یا حتی «نامطمئن» را برای این گونه برگزینیم. در این نوع، افراد طبقه مسلط، از یکسو احساسات صادقانه‌ای در زمینه برابری با افراد طبقه مقابل دارند و از سوی دیگر، احساسات منفی نسبت به آن‌ها دارند. کوول (Kovel) که بنیانگذار چنین نامی است، می‌گوید نژادپرستی کلاسیک با پایان قوانین برده‌داری به پایان رسید و بقیه گونه‌ای نژادپرستی تازه است.

۴- «نژادپرستی نهادی»: چنانچه نژادپرستی و ارزش‌های مرتبط با آن از طریق نهاد‌های یک جامعه تداوم یابد، آنرا نژادپرستی نهادی می‌نامند. این‌گونه نهادینه شدن می‌تواند از طریق آموزش در مدارس، رسانه‌ها و... رخ بدهد.

۵- «نژادپرستی کور رنگی»: در واقع بی‌اعتنایی و نادیده گرفتن نژادپرستی نسبت به دیگران را می‌توان نژادپرستی کوررنگی نامید. این مسئله به‌ویژه شامل کسانی می‌شود که نشانه‌های نژادپرستی را نادیده می‌گیرند و به گونه‌ای رفتار می‌کنند که گویا نژادپرستی وجود ندارد. چنانچه در یک جامعه عده‌ای رفتار‌های نژادپرستانه داشته باشند و بقیه چشم‌شان را بر روی این رفتار‌ها ببندند، گروه دوم دچار نژادپرستی کوررنگی شده است؛ چرا که با سکوتش با این نژادپرستی همراهی می‌کند.

۶- «نژادپرستی فرهنگی»: در این دیدگاه، زمینه‌های فرهنگی، تاریخی، روانشناختی و... نیز باید بررسی شده و تنها به زمینه‌های فردی اکتفا نشود. در این زمینه نادیده گرفتن ارزش‌های فرهنگی اقلیت‌هایی همچون سیاهپوستان، مسلمانان و... و تلاش برای نشان دادن برتری ارزش‌های غربی (یا به‌طور کلی گروه مسلط) نوعی نژادپرستی فرهنگی است (صص: ۴۹-۹۶).

بر پایه همین تعاریف نو از نژادپرستی است که پرویت (Prewitt. ۲۰۱۳: ۱۲۴-۱۲۵) نگاهی که در فرانسه و برخی کشور‌های اروپایی دیگر به «روم‌ها» (کولی‌های اروپایی)، نگاهی که در هلند به مسلمانان، نگاهی که در آلمان به ترک‌ها و... در امریکا و برخی کشور‌های اروپایی به مهاجران وجود دارد را نیز، گونه‌هایی از نژادپرستی می‌داند.

نژادپرستی در ایران:
با این توصیفها، بد نیست اشاره‌ای داشته باشیم به وضعیت «نو نژادپرستی» در ایران. بر پایه آنچه در بالا نوشته شد، بی‌گمان نگاه برخی ایرانیان به افغانستانی‌ها و عرب‌ها را نیز می‌توان گونه‌ای نژادپرستی دانست. نگاهی که بر پایه آن، افغانستانی‌ها را خطرناک دانسته و از آن‌ها دوری می‌جوید. همانگونه که عرب‌ها را همچنان عقب‌مانده و سوسمارخور می‌بیند. نگارنده تاکنون در ده‌ها یادداشت رسانه‌ای و مقاله، به وجود نژادپرستی در ایران اشاره کرده است؛ اما در اینجا باید بیشتر به واکاوی این پدیده پرداخت و، اما و اگر‌های آنرا روشن ساخت. به بیان دیگر، باید بین کسانی که نژادپرستی را تنها در ایران می‌بینند و سپس آنرا به همه ایرانیان نسبت می‌دهند، یا آنانکه خود با ابزار نژادپرستی افراطی، ادعای مبارزه با نژادپرستی در ایران را دارند، مرز‌ها را روشن ساخت.

برخی روشنفکران ایرانی به‌طور مداوم از نژادپرستی ایرانیان سخن به میان می‌آورند. تا آنجا که یکی از آنان دعا می‌کند تیم ملی فوتبال ایران ببازد؛ چرا که اگر برنده شود، ایرانیان نژادپرست می‌روند توی خیابان و خوشحالی نژادپرستانه می‌کنند. این افراد هرگز نژادپرستی‌های افسارگسیخته در کشور‌های همسایه و یا حتی همان امریکا و اروپایی که مدام ایران را با آن کشور‌های توسعه‌یافته مقایسه می‌کنند را نمی‌بینند.
 
حتی در برخی کشور‌های همسایه، نژادپرستی به گونه‌ای برهنه و آشکار، در کتاب‌های درسی، رسانه‌ها و سخنان دولتمردان خود را نشان می‌دهد. اما این روشنفکران تنها در ایران است که نژادپرستی و دیگر ویژگی‌های منفی را می‌بینند. نگارنده چندین سال است که درباره رفتار‌های نژادپرستانه برخی ایرانیان با مهاجران افغانستانی نوشته است. اما در همان افغانستان هم نژادپرستی برهنه علیه برخی گروه‌های قومی درون این کشور، آنچنان است که افرادی با سابقه نژادپرستی آشکار را در برخی پست‌های سیاسی مهم می‌گمارند و یا تریبون‌های رسمی را در اختیار کسانی می‌گذارند که دست‌شان به خون هزاران انسان بی‌گناه از اقوام خاص رنگین است و همچنان آشکارا خواستار اعمال تبعیض علیه برخی اقوام این کشورند؛ بنابراین کاربرد واژه «هم» در اینگونه موارد مهم است. یعنی باید گفت: «نژادپرستی در ایران «هم» وجود دارد» و بنابراین باید در برابر آن ایستاد و با روشن‌سازی ابعاد و پیامد‌های آن برای مردم، ایشان را از این پدیده دور داشت.

نکته دیگر این است که عموما نژادپرستی را به گونه‌ای ایستا و مستمر در ایران می‌بینند. در حالی‌که پیشرفت‌هایی که در این زمینه شده (مثلا درباره حقوق مهاجرین افغانستانی) و موضع‌گیری‌های مردم در این‌باره، نشان می‌دهد که آگاهی ایرانیان نسبت به نژادپرستی نو نسبت به گذشته بسیار افزایش یافته است.

دست آخر اینکه عده‌ای نژادپرستی را در ایران تنها محدود به گروهی خاص می‌بینند. برای نمونه از نژادپرستی فارس‌ها یا آنگونه که از برخی روشنفکران وام گرفته‌اند، فاشیسم فارس در ایران سخن می‌گویند. شگفت‌انگیز اینکه بسیاری از این افراد با انتساب خود به نژادی خاص که آنرا برتر پنداشته و حتی نشان دادن نماد این نژاد با دست‌شان و یا صدای زوزه در آوردن که نماد‌هایی نژادپرستانه است، دیگران را به نژادپرستی متهم می‌کنند.
 
در کشور‌های غربی، نشان دادن نماد‌هایی از این دست، با برخورد قانون روبرو خواهد شد؛ اما تنها در ایران است که با نشان دادن چنین نماد‌های نژادپرستانه‌ای، مدعی می‌شوند قربانی نژادپرستی‌اند. همچنین این افراد از نژادپرستی در کشور‌هایی که خود را به آن‌ها نزدیک می‌دانند نیز پشتیبانی کرده و علیه اقوامی که در آن کشور‌ها مورد تبعیض‌اند نیز موضع می‌گیرند. اما اگر یکی از همان رفتار‌ها علیه خودشان در ایران رخ بدهد، واکنش‌هایی تند از خود نشان می‌دهند.
 
کوول (Kovel. ۱۹۸۴: ۲۱۱) اصطلاح «متاریسیسم» یا «فرا نژادپرستی» را برای توصیف این گروه از افراد به کار می‌برد؛ یعنی کسانی که خودشان نژادپرست هستند، اما خود را نژادپرست ندانسته و به دیگران به‌عنوان نژادپرست انتقاد می‌کنند. جالب آنکه روشنفکرانی که مدام از فاشیسم فارس سخن می‌گویند، حتی این گروه از نژادپرستان را هم نمی‌بینند و در واقع خود، مرجعی هستند برای این فرا نژادپرستان. به بیان دیگر، روشنفکران مورد اشاره ما خودشان دچار نژادپرستی «کور رنگی» شده‌اند و آن فرانژادپرستان مورد اشاره نیز، به جز رفتار‌های فرا نژادپرستانه‌شان، دچار کور رنگی نسبت به رفتار‌های نژادپرستانه در کشور‌هایی که آمال و آرزوهای‌شان را در سراب آنجا می‌بینند هستند.
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر: