صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۷۳۵۵۳
«اصرار می‌کردم تا پورنگ حقیقت را به همسرش بگوید، ولی او هر بار به بهانه فراهم نبودن شرایط از این کار خودداری می‌کرد تا این که یک روز صبح زود، من و پورنگ برای تصویربرداری از یک مجلس عروسی در شهرستان، به مشهد بازگشتیم. همسر پورنگ از چند روز قبل قهر کرده بود و در خانه نبود به همین خاطر ما با یکدیگر به منزل پورنگ رفتیم تا چند ساعت استراحت کنیم، ولی ناگهان همسر اول او وارد خانه شد و با دیدن من در اتاق خواب، با پلیس تماس گرفت و ...»
تاریخ انتشار: ۱۱:۲۴ - ۱۹ شهريور ۱۳۹۷
«اگرچه من به طور پنهانی به عقد موقت «پورنگ» درآمده بودم تا او آرام آرام ماجرای ازدواج مان را آشکار کند، اما همسرم به بهانه این که هنوز شرایط فراهم نشده است این موضوع را از همسر اولش مخفی نگه داشته بود تا این که وقتی با پورنگ در منزل تنها بودیم ناگهان همسر او وارد خانه شد و ...»

به گزارش خراسان، زن جوان در حالی که مدارک اثبات عقد موقت را از کیفش بیرون می‌آورد و مدعی بود «پورنگ» همسر قانونی اوست و مرتکب رابطه نامشروع نشده است به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری ۲۴ میرزاکوچک خان مشهد گفت: در ازدواج اولم شکست خوردم به طوری که فقط می‌خواستم از همسرم طلاق بگیرم هیچ گونه تفاهم و سازگاری با یکدیگر نداشتیم از سوی دیگر هم نگران آینده پسر کوچکم بودم به همین خاطر همه تلاشم را به کار بردم تا برای مدتی حضانت فرزندم را به عهده بگیرم.

بعد از طلاق مشکلاتم بیشتر شد چرا که نمی‌خواستم سربار خانواده ام باشم و آن‌ها که خودشان به سختی روزگار می‌گذراندند هزینه‌های من و فرزند کوچکم را نیز پرداخت کنند. به همین دلیل در پی یافتن شغلی بودم که روزی به همراه یکی از دوستانم در حاشیه بزرگراه فجر به جای تاکسی، سوار یک خودروی سمند شدیم تا به یکی از مراکز خرید برویم وقتی راننده خودروی شخصی سر صحبت را باز کرد فهمیدم که او تصویربردار مجالس عروسی است.

بلافاصله از او پرسیدم آیا کلاس‌های آموزش عکاسی و فیلم‌برداری نیز دارد؟

راننده جوان در حالی که لبخندی بر لب داشت کارت تبلیغاتی خودش را به من داد تا برای آموزش تئوری و تجربی عکاسی با او تماس بگیرم. روز بعد با هم قرار گذاشتیم و من به دفتر کارش رفتم. روز اول چندین ساعت درباره ماجرای طلاقم و دیگر مشکلات زندگی و خانوادگی صحبت کردیم. هنوز مدت زیادی از این آشنایی نمی‌گذشت که روزی پورنگ با بیان این که از رفتار و اخلاقم خوشش آمده است از من خواست تا رابطه‌ای فراتر از همکاری با یکدیگر داشته باشیم، اما وقتی با مخالفت من روبه رو شد گفت که قصد خواستگاری از مرا دارد.

او می‌گفت: زندگی سرد و بی روحی دارد و همسرش توجهی به او نمی‌کند. پورنگ مدعی بود زمانی که ازدواج کرده عاشق همسرش نبوده و تنها برای دور شدن از مشکلات زندگی در کنار خانواده اش، تن به ازدواج داده است! من هم ماجرا را با مادرم مطرح کردم که قرار شد به عقد موقت پورنگ درآیم تا یکدیگر را بهتر بشناسیم. این گونه بود که با خرید یک حلقه طلا، ازدواجمان را به طور پنهانی ثبت کردیم.

در این میان من اصرار می‌کردم تا پورنگ حقیقت را به همسرش بگوید، ولی او هر بار به بهانه فراهم نبودن شرایط از این کار خودداری می‌کرد تا این که یک روز صبح زود، من و پورنگ برای تصویربرداری از یک مجلس عروسی در شهرستان، به مشهد بازگشتیم. همسر پورنگ از چند روز قبل قهر کرده بود و در خانه نبود به همین خاطر ما با یکدیگر به منزل پورنگ رفتیم تا چند ساعت استراحت کنیم، ولی ناگهان همسر اول او وارد خانه شد و با دیدن من در اتاق خواب، با پلیس تماس گرفت و ...
 
شایان ذکر است به دستور سرهنگ حمیدرضا علایی (رئیس کلانتری) این پرونده برای رسیدگی به مراجع ذی صلاح ارسال شد.
ارسال نظرات