صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۶۹۹۱۶
وقتی خبر فوت را شنیدیم حالمان خیلی بد شد. آنقدر شوکه بودیم که اصلا به این تناقضات توجهی نکردیم. جسد را هم به توصیه بیمارستان تحویل نگرفتیم چون به ما گفتند اگر جسد را ببینید حالتان بدتر می‌شود
تاریخ انتشار: ۱۸:۰۶ - ۱۵ مرداد ۱۳۹۷

٣٤ سال پیش بود که متولد شد. پدر و مادرش تنها شاهد ٣ روز نفس کشیدنش بودند. بعد از آن سرنوشتی معمایی و تلخ، این پسر کوچک را از پدر و مادرش برای همیشه جدا کرد.

به گزارش شهروند، سرنوشتی که هیچوقت مشخص نشد چه اتفاقی برای این نوزاد تازه متولد شده، رخ داده است. فاضل و سرور تنها سه روز به یک خانواده کوچک تبدیل شده بودند که خبری مرموز از بیمارستان، آنها را از فرزندشان جدا کرد.

خبری که این پدر و مادر شوکه شده را تازه چند ماه بعد هوشیار کرد و آنها وقتی پازل‌ها را در کنار هم گذاشتند، فکری امیدوارکننده ذهنشان را پر کرد. آنها وقتی خبر فوت نوزادشان را از بیمارستان شنیدند، بدون اینکه جسدی را ببینند، پذیرفتند که پسرشان به دلیل نارسایی مغزی و قلبی فوت شده است.

اما بعد از اینکه از شوک درآمدند تازه فهمیدند که ممکن است، پسرشان هنوز زنده باشد. حالا ٣٤ سال از آن زمان می‌گذرد و سمیه و وحید با اینکه صاحب دو فرزند دیگر شده‌اند، اما هنوز امید به پیدا کردن پسرشان دارند. پسری که ٣٤ سال پیش او را از دست دادند اما حالا از همیشه مطمئن‌تر هستند که او زنده است.

پدر این پسر که حالا در امارات زندگی می‌کند، هنوز هم به دنبال اثر یا نشانه‌ای از پسرش است.

او که معتقد است پسرش آن زمان ربوده شده و حالا در گوشه‌ای از این جهان نفس می‌کشد، جزییات ماجرا را روایت کرد:

پسرتان دقیقا چه زمانی متولد شد؟
سوم دی ماه سال ٦٣، پسرم در یکی از بیمارستان‌‌های تهران به دنیا آمد. آن هم در شرایطی که همه پزشکان اعلام کردند سالم و سلامت است.

بعد از تولد چه اتفاقی افتاد؟
همسرم بعد از زایمان دور از نوزادش و در طبقه دیگری بستری شد. در همان روز تولد به توصیه دکتر و قبل از معاینه نوزادش توسط دکتر از بیمارستان مرخص شد. هنگام ترخیص اجازه ندادند فرزندمان را ملاقات کنیم، در حالی که به ما گفتند او سالم است و مثل بقیه نوزادان در اتاق نوزادان نگهداری می‌شود. ٢ روز متوالی به ملاقات نوزادم ‌رفتم و پرستارهای بخش هم سلامتی او را تایید کردند. اما روز سوم دکتر به ما اعلام کرد که نوزادتان فوت شده است. در حالی که مدارک بیمارستانی و امضای دکتر برخلاف اظهارات وی بود.

جسد پسرتان را هم دیدید؟
نه. ٣روز بعد از تولد، در شرایطی که هیچ گواهی فوتی برای فرزندم صادر نشده بود، مرگ فرزندم به ما اعلام شد. علت مرگ هم نارسایی مغزی و قلبی نوزاد بود، اما هیچ مدرکی دال بر آن ارایه نکردند. آنها جسدی به ما تحویل ندادند و خود بیمارستان اقدام به تدفین جسد پسرم کرد. تاریخ اعلامیه فوت نیز ١٤ دی ماه یعنی ٨روز بعد، صادر شده بود. ضمن اینکه در اعلامیه اسم پدر و مادر و جنسیت بچه قید نشده بود.

چرا جسد پسرتان را تحویل نگرفتید؟
وقتی خبر فوت را شنیدیم حالمان خیلی بد شد. آنقدر شوکه بودیم که اصلا به این تناقضات توجهی نکردیم. جسد را هم به توصیه بیمارستان تحویل نگرفتیم چون به ما گفتند اگر جسد را ببینید حالتان بدتر می‌شود. برای همین ما هم قبول کردیم. در صورتی که باید بیشتر توجه می‌کردیم. چراکه اظهارات دکتر که چند روز قبل حکایت از سلامت نوزادمان داشت، کاملا متناقض بود و ما آنقدر شوکه بودیم که متوجه نشدیم. همانجا بود که دکترش به ما گفت بهتر که پسرتان مرد وگرنه معلول می‌شد و زندگی سختی در انتظارتان بود. ولی خیالتان راحت باشد که بچه‌های بعدیتان سالم خواهد بود.

یعنی مزار هم ندارد؟
وقتی بیمارستان گفت که جسد را نبینیم، قرار شد که خودشان کارهای کفن و دفن را انجام دهند. دو روز بعد هم قبری را نشانمان دادند و گفتند که مزار پسرم است.

چی شد که به این ماجرا شک کردید؟
بعد از اینکه حالمان کمی بهتر شد، تازه متوجه ماجرا شدیم. صحبت‌های دکتر کاملا متناقض بود. بیمارستان حتی هزینه بستری ٣ روزه نوزاد را نگرفت در صورتی که چنین رسمی معمول نیست و باید هزینه را می‌گرفتند. گواهی فوت هم برای پسرم صادر نکردند و جسد نوزاد را به ما نشان ندادند. ما فقط به استناد صحبت‌های دکتر مرگ نوزاد را پذیرفتیم. اعلامیه فوتی هم که به ما دادند، فاقد اسم مادر و پدر نوزاد، جنس نوزاد، نام معرف جسد و از همه مهمتر فاقد تاریخ فوت و علت مرگ نارس بودن نوزاد بود. این کاملا با مدارک بیمارستان که حاکی از سلامت او بعد از زایمان بود، تناقض داشت. حتی مدارک بهشت زهرا نیز نشان می‌دهد که دو نوزاد در یک قبر مربوط به آن اعلامیه دفن شده‌اند.

یعنی هیچ پولی به بیمارستان پرداخت نکردید؟
فقط آنها هزار تومان برای هزینه کفن و دفن دریافت کردند. هیچ پول دیگری از ما نگرفتند.

برای اثبات این موضوع چه کارهایی انجام دادید؟
خیلی شکایت کردم. سال ٧٤ بود که گزارشی مربوط به سرقت نوزادان شنیدم و علیه بیمارستان شكایت کردم. وزارت بهداشت گزارشی تهیه کرده بود و توصیه به بازجویی جدی و مكرر داشت ولی فایده‌ای نداشت و پرونده را مختومه اعلام کردند. سال٨٧ مجدداً شكایت کردم و بر اساس فتوای یکی از مراجع اقدام به نبش قبر کردیم. پیكر یك نوزاد پیدا و پس از بررسی‌های صورت گرفته مشخص شد که اولا اندازه استخوان‌هایی که از قبر به دست آمده از اندازه استخوان‌های نوزادم بزرگتر است، ثانیا آزمایشگاه ژنتیك ثابت کرد که آن استخوان‌ها مربوط به نوزادم نیست، در ضمن در آن قبر هیچگونه بقایای استخوان مربوط به نوزاد دیگری پیدا نشد که این امر به تایید پزشكی قانونی هم رسید و سرقت نوزاد از نظر دادگاه محرز شد. ولی تا الان هیچ اتفاقی نیفتاده و من همچنان پیگیر این ماجرا هستم که چند سال بعد دوباره پرونده مختومه اعلام شد.

فکر می‌کنید چه اتفاقی برای پسرتان افتاده باشد؟
آن زمان که پسرم متولد شد، همزمان یک نوزاد دیگر هم در بیمارستان فوت شد و خانواده‌اش خیلی ناراحت بودند. من فکر می‎کنم نوزادم را به آن خانواده فروخته باشند.

هنوز هم پیگیر این ماجرا هستید؟
بله. من بار دیگر نامه‌ای برای قوه قضائیه نوشتم و تمام مدارک را هم ارایه دادم. من مطمئنم که پسرم زنده است و آن زمان اصلا نمرده بود. آنها پسرم را دزدیدند و به خانواده‌ای دیگر دادند.

در حال حاضر فرزند دیگری هم دارید؟
بله. در این سال‌ها صاحب یک دختر و یک پسر شدم. آنها هم ماجرای برادرشان را می‌دانند و سعی می‌کنند در این موضوع به من و مادرشان کمک کنند.

ارسال نظرات