در این یادداشت جذاب که با ارتباط بین دو رسانه ایرانی و پرتغالی برای ما ارسال شده، ریبیرو تاکید کرده شباهت های زیادی بین بازیکنان ایرانی و پرتغالی نسل ١٩٨٩ تحت رهبری کی روش می بیند، نسلی که تبدیل به نقطه عطفی برای جهانی شدن پرتغال شدند.
تیم ملی ایران از اسلحه قدرتمندی برای مقابله با پرتغال، برخوردار است. سلاح قدرتمندی که در اختیار دیگر تیم های حاضر در جام جهانی نیست، توانایی ای که در شرایط این چنینی بسیار تعیین کننده است. سرمربی ایران، کارلوس کی روش، در تمامی ابعاد فوتبال ملی ٢٠ سال گذشته پرتغال مانند پدر بوده است. او یکی از بنیان گذاران حرفه ای شدن فوتبال پرتغال است، در دهه ٨٠ میلادی به عنوان عضوی از تیم فنی و آنالیزور با فدراسیون فوتبال پرتغال همکاری می کرد و پس از آن سمت سرمربی تیم ملی فوتبال زیر ٢٠ سال پرتغال را بر عهده گرفت، سمتی که با آن دوبار قهرمانی جام جهانی را کسب کرد. کی روش کسی است که فوتبالیست هایی مانند فیگو، روی کوستا و ویتور بایا را به جامعه جهانی فوتبال معرفی کرد، بازیکنان بزرگی که هنوز در خاطرات و قلب فوتبال دوستان در سراسر دنیا هستند.
او در مقطعی از دهه ٩٠ میلادی در باشگاه بازیکن ساز اسپورتینگ مربیگری کرد، باشگاهی که اکثر نوابغ فوتبال پرتغال از آن آغاز می کنند. پس از آن در سمت کمک مربی منچستر یونایتد و در کنار فرگوسن، نقش مهمی برای امضا قرداد با رونالدو ایفا کرد. بازیکنی که در سال ٢٠٠٩-٢٠١٠ در تیم ملی پرتغال هم دوباره شاگرد او شد. کاملا روشن است که موفقیت های سال های اخیر پرتغال با مشارکت تیم ها و مربیان مختلفی به دست آمده است، برای مثال باشگاه های بنفیکا و پورتو و مربی مانند ژوزه مورینیو، اما اگر بخواهیم یک نفر را معمار موفقیت های ٢٠ سال گذشته پرتغال بنامیم، بدون شک آن معمار کارلوس کی روش است.
سرمربی تیم ملی ایران، روح تیم ملی پرتغال را به خوبی می شناسد، او در ساخت روح تیم کمک های زیادی کرده است. به معنای واقعی کلمه تاثیر به سزایی در معرفی رونالدو و حتی نسل جدید بازیکنان (مانند برناردو سیلوا، برونو فرناندس و جلسون مارتینز) دارد، مسئله ای که ریشه در عمق اندیشه و ساختارسازی کی روش در فدراسیون و تیم ملی پرتغال دارد. با در نظر گرفتن هوش بالای کی روش در بکار گیری اطلاعات موجود، شاید تنها فرناندو سانتوس است که می تواند مهره برنده پرتغال در این رویارویی باشد. آن هم رویارویی بسیار مهم، نادر و کمیابی که در یک طرف فردی می تواند محکوم به خیانت به کشور خود شود!
من اطلاعات مختصری از عملکرد کی روش در ایران دارم، اما تیم ملی ایران و البته تعصب و علاقه شدید مردم ایران برای فوتبال را به خوبی می شناسم. در سال ١٩٩٨ در زمانی من در نقطه عطف کار خبرنگاری خودم بودم مسابقه ایران و آمریکا را پوشش دادم، در آن زمان بود که متوجه شباهت های زیادی بین (فوتبال) کشور خودم پرتغال و ایران، شدم. این گونه است که من شباهت های زیادی بین بازیکنان ایرانی و پرتغالی نسل ١٩٨٩ تحت رهبری کی روش می بینم، نسلی که توسط کی روش تعلیم دیده بودند. من می دانم که کی روش میخواسته که همان شرایط را برای بازیکنان ایرانی به وجود آورد و همواره از نبود امکانات و زیر ساخت ها رنج برده است.
من نمی دانم که تا چه حدی به کی روش اجازه داده شده که در مسائل مسابقات داخلی ایران یا ساختار های فوتبال ایران کار کند، اما من می دانم که او این گونه دخالت ها را در پرتغال انجام داد، که منجر به نتایج خوبی شد. من تیم ملی ایران را تیم با انضباطی می بینم که با اشتیاق و علاقه زیادی بازی می کند و خود را در زمین از هیچ حریفی کمتر نمی بیند. این انسجام تیمی است که ایران را تبدیل به قدرتمندترین تیم آسیایی کرده است.
به خاطر داشته باشیم که وجود کی روش در تیم ایران به عنوان "اطلاعات داخلی" (جاسوس)، کافی است برای ایجاد وحشت در اردوی پرتغال، در آستانه این مسابقه مهم که می تواند باعث صعود تاریخی ایران یا حذف قهرمان اروپا از مسابقات شود.
در انتها، زیبایی جام جهانی در این است که در این چنین شرایطی مردم و فوتبال دوستان کشور های مختلف را به یکدیگر نزدیک کند. مانند این مسابقه که پرتغالی ها را به ایرانیان نزدیک تر می کند.