صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۶۱۱۳
دکتر مهدی افخمی
تاریخ انتشار: ۱۵:۰۶ - ۱۶ آذر ۱۳۸۸

 
بعد از نشست اقتصادی اخیر سازمان کنفرانس اسلامی در ترکیه، روزنامه تایمز مالی مقاله ای را با نگاهی انتقادی به نقش ترکیه در این نشست منتشر کرد.
 
این روزنامه نگاه انتقادی اش را به دعوت ترکیه از عمرالبشیر، رییس جمهور سودان، به این نشست و مقاومت در برابر مخالفتهای غرب دوخته و با تحریک آمیز خواندن اش، آن را نمود بارزی از گرایش ترکیه به شرق نامید. 

تایمز مالی شرق گرایی ترکیه را با عنوان خاصی نام برده؛ نوعثمانی گرایی، به معنای؛ «گرایشی جدید به احیای امپراطوری عثمانی».
 
نویسنده تایمز مالی معتقد است که این اصطلاح را خود نیافریده بلکه از رسانه های ترکیه اخذ کرده و در واقع، این نویسندگان ترکیه هستند که به سیاستهای دولت خود این عنوان را داده اند. 

این موضوع کاملا روشن است که خط مشی اساسی دولت ترکیه در سالهای اخیر تحت راهبردهای حزب اعتدال و توسعه (AKP)، به عنوان یک حزب اسلام گرا، به سوی کشورهای اسلامی بوده و از زمان به قدرت رسیدن این حزب در سال 2002 تا کنون این خط مشی را هم توسعه داده و هم تقویت کرده است، اما تبیین این خط مشی با چه عنوان و چگونه می توان انجام داد؟ این خط مشی در ترکیه نوین به عنوان کشوری ساخته شده به دست کمال آتاتورک، تا اندازه زیادی تناقض نما به نظر می آید چرا که با اساس لائیک ترکیه نوین و غرابگرایی مبتنی بر آن چندان سازگاری ندارد. 

یک دیدگاه برای تبیین این خط مشی که در مطلب تایمز مالی نیز دیده می شود، بر مبنای روی گردانی دولت ترکیه از غرب و تمایل به شرق یا شرق گرایی است. از این رو، تایمز مالی مدعی می شود که «مقصر شرق گرایی ترکیه، اسرائیل، آمریکا و اروپا هستند، چرا که اگر اتحادیه اروپا در پذیرش ترکیه تعلل نمی کرد، گرایش به شرق در آن کشور تقویت نمی شد». 

روزنامه کریستین ساینس مانیتور نیز از همین زاویه می نویسد «ترکیه که از عضویت در اتحادیه اروپا سرخورده شده ، تغییر جهت داده و به سوی همسایگان امپراتوری سابق عثمانی متمایل شده است، تغییراتی که در حمایت این کشور از حماس، برنامه هسته ای ایران و مخالفت با رژیم اسراییل خود را نشان داده است». 

این دیدگاه تا اندازه ای می تواند تحرکات چند ساله اخیر دولت ترکیه در قبال موضوعاتی از قبیل گفتگوی اعراب و اسرائیل، مناقشه قدیمی با ارمنستان، معضل کردها و حتی ارتباط با ایران را توضیح دهد. با وجود تاییداتی از این قبیل برای قبول عنوان نوعثمانی گرایی و تعریف ارائه شده برای آن، اما به نظر می رسد که این دیدگاه به نحوی جامع تحرکات دولت اردوغان را تبیین نکرده و علاوه بر این، نوعثمانی گرایی این دولت را به وجه محدود و سطحی آن تعریف کرده است. 

دیدگاه دیگر، سیاستهای دولت ترکیه را نه بر مبنای روی گردانی این دولت از غرب، بلکه در جهت تقویت غربگرایی سابق ترکیه می بیند. 

دلایل برای چنین دیدگاهی در همین شرق گرایی دولت ترکیه نیز دیده می شود. برای مثال، اگر مشاجره اردوغان و شیمون پرز در اجلاس داووس بنابر تیرگی روابط بین ترکیه و اسرائیل و چرخش ترکیه به احساسات ضد اسرائیلی تعبیر شده، وجدی گونول، وزیر دفاع ترکیه، در دیدار با بن الیعازر، وزیر بازرگانی اسرائیل، آینده مناسبات ترکیه و اسرائیل را با پایدار دانست و گفت «هدف آنکارا توسعه و تعمیق مناسبات فی مابین است».
 
همچنین، تداوم حضور ترکیه در ناتو و همکاری با ماموریتهای آن و اصرار ترکیه به عضویت در اتحادیه اروپا و دیگر پیوندهای این کشور با غرب در ادامه همان سیاستهایی قرار دارد که پیش از به قدرت رسیدن حزب اسلامگرای اعتدال و توسعه، سرفصل کاری سیاستمداران لاییک ترکیه بود. 

به نظر می رسد در مقابل این دو دیدگاه، شرق گرایی در سیاست چند ساله دولت ترکیه را باید به نحوی تبیین کرد که بتواند جنبه های مختلف این سیاست را بیان کند. برای چنین کاری عنوان نوعثمانی گرایی برای این سیاست کارآیی دارد و حتی تعریف تایمز مالی نیز مناسب است اما لازم است تا در کاربرد احیای امپراطوری عثمانی دقت خاصی داشت تا چنان نتیجه گیری هایی از آن حاصل نشود. 

به عبارت دیگر، نوعثمانی گرایی با عثمانی گرایی تفاوت دارد و آنچه که در سیاستهای حزب اعتدال و توسعه دیده می شود نوعثمانی گرایی است و نه عثمانی گرایی. به بیانی روشنتر، سیاست دولت اردوغان را نمی توان به صرف احیای امپراطوری عثمانی به معنای احیای خلیفه گری یا عناصر اسلامی آن تعبیر کرد، بلکه علقه سیاستمدران حزب اعتدال و توسعه به دوران امپراطوری عثمانی را باید متناسب با متن جهانی تعریف کرد که خود را در آن می بینند. 

در این متن، ارتباط با غرب در قالب عضویت در اتحادیه اروپا و شریک استراتژیک غرب بودن عناصر اساسی را تشکیل می دهند. شاید در اینجا سخن گراهام فولر، معاون سابق سیا، به اندازه کافی گویا باشد که گفته بود «ترکیه دیگر هم پیمان صادق غرب نیست. این کشور هرچند ممکن است به نسخه های غرب عمل نکند اما آن چه انجام می دهد الزاما در ضدیت با غرب هم نیست و در اکثر مواقع برای کشورهای غربی مفید است». 

نوعثمانی گرایی به معنای احیای نفوذ و اقتدار سابق امپراطوری عثمانی در حوزه شرق است، اما برخلاف تعبیر شرق گرایی تایمز مالی ،این احیای نفوذ و اقتدار درست با همان مختصاتی انجام می گیرد که توسط سیاستمداران پیشین ترکیه تدوین شده بود.
 
نوعثمانی گرایی را می توان به طور مختصر تالیفی از احیای نفوذ و اقتدار امپراطوری عثمانی با معیارهای غربی کمالیسم دانست که بنابر این تالیف، الگوی خاصی از اسلامگرایی را در دولت اردوغان به وجود آورده است. 

این الگو آن چیزی نیست که در ایران به نام مردم سالاری دینی شناخته می شود، بلکه تلقی دیگری از اسلامگرایی در ساختار سیاسی است. در واقع، نوعثمانی گرایی الگویی را به جهان اسلام معرفی می کند که در درون خود عناصر اساسی دموکراسی غربی را دارا است و به تعبیری اسلام دموکراتیزه به سبک غربی را معرفی می کند و از این جهت، درست در نقطه مقابل مردم سالاری دینی و مدینه النبی در بیان ایرانی قرار دارد. 

با توجه و تامل در نوعثمانی گرایی و الگوی تالیفی آن در حزب اعتدال و توسعه معلوم می شود که این الگو بر خلاف مردم سالاری دینی ایرانی نه تنها تعارضی با دموکراسی غربی ندارد، بلکه از اساس مبتنی بر شاخصهای آن است. برای مثال، لایحه تجدید نظر در ممنوعیت حجاب که سر و صدای زیادی را در ترکیه به پا کرد، به معنای پیروی از آیین حجاب و نفی بی حجابی به عنوان یک ارزش اسلامی در جامعه ترکیه نبود بلکه به معنای آزادی عمل در داشتن حجاب بود. این همان چیزی است که در کشورهایی چون آلمان و انگلیس دیده می شود و حتی طرفداران لایحه، آن را بر مبنای دموکراسی غربی می دانستند.
 
علاوه بر این، تنش در روابط ترکیه و اسرائیل به معنای نفی مشروعیت اسرائیل به عنوان یک غده سرطانی در میان کشورهای اسلامی نیست، بلکه به معنای اعتراض به عملکرد اسرائیل و درخواست به تصحیح آن است. 

نوعثمانی گرایی در این معادله الگویی را به دیگر کشورهای اسلامی معرفی می کند که بنابر آن، شما می توانید سفارت اسرائیل را داشته باشید اما اعتراض خود را به عملکرد آن کشور نیز بیان کنید. این الگو با الگویی مبتنی بر نفی مشروعیت اسرائیل تقابلی اساسی و بنیادین دارد. 

شاید اگر در این تقابل بنیادین کمی تامل شود، تحرکات دولتمردان ترکیه در سیاستهای داخلی و خارجی و همچنین حمایتهای دول غربی و به خصوص آمریکا از این تحرکات بیشتر معنا پیدا کند. 

حوزه هایی که ترکیه در این سالها برای تقویت حضور خود برگزیده همان حوزه هایی است که ایران سالها است در آن حضور داشته و اینک ترکیه با الگویی دیگر، نمونه حضوری مغایر با حضور ایران را به نمایش می گذارد. برای مثال، ترکیه در مناقشه بین سوریه و اسرائیل وارد عمل می شود اما نه به عنوان کشوری که به سوریه در مقابل دشمن اشغالگرش کمک می کند، بلکه به عنوان کشوری که حکم میانجی بین سوریه و اسرائیل را بازی می کند. 

ترکیه در مورد مناقشه اسرائیل و فلسطینیان نیز همین رویه را دنبال کرده و حمایتهایش از غزه تنها در حدود انتقاد از اسرائیل است، یعنی رویه ای که صورت ضعیف شده آن را در برخی از کشورهای غربی نیز می توان دید. 

چرا باراک اوباما، رییس جمهور آمریکا، برای سفر به کشورهای اسلامی ترکیه را به عنوان اولین مقصد خود برگزید؟ این عمل اوباما برخلاف سنت رییس جمهوران سلف اش بود که عربستان را به عنوان اولین کشور اسلامی برای سفر خود انتخاب می کردند. 

روشن است که نوعثمانی گرایی با الگویی که ارئه می دهد متناسب با همان دموکراسی تعریف شده در «نقشه راه» آمریکایی است، و حمایتهای آمریکا از این جریان نیز برای تقویت این الگو در جهان اسلام است. البته در این میان وجود مخالفتهایی با سیاستهای آمریکا به معنای نفی این تناسب نیست، بکله درست در راستای همین تناسب قرار دارد.
 
شاید توضیح این موضوع موجب اطاله کلام باشد، اما به طور مختصر می توان گفت که نوعثمانی گرایی بر مبنای طرح استراتژیک آمریکا به عنوان «همکاریهای منطقه ای» در دو دهه اخیر، برای خود جایی ویژه در خاورمیانه به وجود آورده است. 

نوعثمانی گرایی در این جایگیری نه تنها به دنبال احیای امپراطوری عثمانی بنابر تعاریف مدرن است، بلکه چالشی مبنایی را با مردم سالاری دینی ایران به وجود آورده است. از این رو، می توان گفت که اساسی ترین چالش مردم سالاری دینی ایرانی چه در محتوا و چه در حوزه عملکردش با نوعثمانی گرایی و الگوی اجرایی آن است تا با غرب یا دیگر حوزه ها.

ارسال نظرات