ناصر خالدیان، روزنامه نگار و نویسنده وبلاگ "نقطه خط" در مطلبی با عنوان «عملههاي فاشيسم در پوست ليبراليسم» به نقد مطلبی در نشریه شهروند امروز پرداخته است.
خالدیان که یک ایرانی کرد نژاد است ابتدا این جملات را عینا از شماره جدید شهروند امروز نقل کرده است:
«كردها هميشه دنبال مردهخوري هستند. صدام حسين كه سرنگون شد كردها بلافاصله درصدد تشكيل پرچم و استقلال و غير برآمدند. شايد فردا كردها منتظر باشند تا آمريكا به ايران حمله نظامي كند و آنها دست به شورش بزنند. كردها هميشه تحت تأثير عامل بينالمللي هستند تا اين كه بتوانند نقشي را ايفا كنند.»
و سپس نوشته است:
«جملات فوق نه متعلق به يك ارگان دولتي تركيه است و نه شعار بوزقوردها بر در و ديوار آنكارا و نه بازماندگان حزب بعث. كار انگليسيها هم نيست كه بگوييم ميخواهند تفرقه بيندازند و كردها را تحريك كنند. شما ميتوانيد به جاي كردها هر كدام از قوميتها را كه خواستيد بگذاريد. تفاوتي در راسيستي بودن آن نميكند. ناسلامتي سال هم كه سال اتحاد ملي است و همهي اقوام و زبانهاي ايراني هم به يك اندازه محترمند.
اين جملات راسيستي بالا با اين ادبيات منسوخ، از فردي نوظهور به نام «اسدالله اطهري» در آخرين شماره نشريه شهروند امروز (شماره 22 ششم آبان 86) به سردبيري محمد قوچاني است كه علاوه بر اهانت مستقيم، به نوعي تحريكآميز و به صورت تلويحي به ايجاد شورش خط ميدهد كه ضمن نقض آشكار قانون مطبوعات (فصل چهارم، ماده ششم، بند 4 و 5)، جاي تعقيب و مجازات قضايي نيز دارد. توهين و اطلاق صفات ناشايست به قومي ايراني و ايجاد تفرقه و عناد با اين مطلب، آشكارا ناقض امنيت ملي است و به دليل ايجاد تفرقه ملي و داشتن تبعات نگرانكننده بعد از آن، جاي كوچكترين ترديد حقوقي براي تعطيلي نشريه شهروند امروز نميگذارد مگر اين كه دستگاه قضايي به نسبت چاپ يك «نمنه» بيش از حد تساهل داشته باشد.
شهروند امروز ميخواست تايم باشد. پرزرق و برق با مطالب وزين اما ظاهراً پشت چهرهي اين متانت «تايم ايراني»، انديشههايي فاشيستي و نفاقافكنانه خوابيده كه ما را به صداقت آنان بيشتر بدگمان ميكند. جنابان عطريانفر و قوچاني مثل اين كه اين بار از آن ور بام افتادهاند و دست هر چه محافظه كار تندرو و متعصب را از پشت بستهاند. در حالي كه ادعاي ليبراليسم آنان با دم خروس اين گونه تفكرات راسيستيشان نميخواند. واقعاً چه دليلي جز ايجاد بحران در ايران به سبك تركيه با اختلاف ميان كرد و ترك، ميتواند داشته باشد كه اقايان مدعي ليبراليسم ناگهان دچار تظاهرات فاشيستي و آپارتايد ميشوند و نتيجه بگيرند كه كردها هميشه مردهخور و فرصتطلب بودهاند؟ مقاله اسدالله اطهري به عنوان يك كارشناس در مورد خاورميانه و تركيه و كردها علاوه بر تحريكآميز بودن به حدي در بقيه موارد پيشپاافتاده و عاميانه است كه با عرض معذرت يك راننده محترم تاكسي خط مريوان هم بهتر از آن ميتواند در مورد قضيه پ.ك.ك و پژاك و تركيه و كردستان استدلال و تحليل كند!
تعريف كردن از كردها و اين كه چه و چه هستند و تعصب قومپرستانه نيز دردي را درمان نميكند. كردها هم انسانهايي مثل بقيه هستند و ديدگاه شوونيستي در اين مورد نيز مطرود است. تركستيزي و كردستيزي و در كل نژادستيزي هيچ تفاوتي در نفس آن يعني ناداني بشر ندارد. اغلب كردها نيز مطمئناً دلسوزتر از امثال اطهري براي ايران هستند و امثال پ.ك.ك و شاخه ايراني آن پژاك هم پايگاه و جايگاهي ميان كردهاي ايران ندارند كه همه چيز را به نام كردها تمام كنيم. درد در جهل آدمهاست و وقتي نشريهاي با ادعا و پز ليبرالي و روشنفكري چنين جاهلانه با انسانها برخورد ميكند از عوام جاهل چه توقعي ميتوان داشت؟ مطمئناً در نهايت نشريه با يك معذرتخواهي قضيه را سر هم ميآورد. اين بيفايده است. بايد فرهنگ و ديدگاه آدمها درست شود. كردها هيچ وقت تمامشان خوب نبودهاند و هيچ وقت تمامشان بد و «مردهخور» نبودهاند. مثل تمام آدمهاي زمين، خوب و بد در هر قوم و طايفه و قشري پيدا ميشود و اين تعصب و جهل است كه ملاك بد بودن آنهاست و نه نژاد و زبانشان.
افرادي با چنين ديدگاهي بيمار فكري و روانياند زيرا چنين افكاري را به ديگران و نسل بعد از خود تسري ميدهند و خود عامل خشونتهاي آينده ميشوند. تصور كنيد دانشجوهاي زير دست اين آقا چه فاشيستهايي در آينده از كار دربيايند. مطمئناً هر چقد هم اسدالله اطهري و محمد قوچاني تظاهر كنند كه منظوري نداشتهاند نميتوانند عمق كينه و نفرت جاهلانهي خود را نسبت به كردها پنهان كنند. بايد چنين افرادي را قرنطينه كرد و وادار نمود كه لااقل تاريخ بخوانند كه «تأثير عامل بين المللي» و دخالت آمريكا ربطي به تمام تاريخ جنبش ملي كرد و سابقه دهها ساله آن نظير مبارزه با استعمارگران اروپايي و حتي قبل از تشكيل عراق و تركيه ندارد و واژه تحريكآميز «گسل ميان ترك و كرد» هم كه مثلاً براي پ.ك.ك و دولت تركيه به كار رفته قابليت تعميم به دو قوم بزرگ ايراني را دارد.
كردها و تركها نيز در اغلب سرزمينهاي خاورميانه هميشه با هم دوست و خويشاوند بوده و مراودات محكم تاريخي داشتهاند. اين جهالتها و سياستها و توطئهها و ديدگاههاي نفاقافكنانه نظير همين ديدگاه اطهري و قوچاني هستند كه «برخي» از آنها را به جان هم مياندازند. نگاه كنيد ارتش تركيه كه بزرگترين ارتش ناتو است در كردستان تركيه و عراق چه ميكند آيا اسدالله اطهري كشتار و قتلعام دستهجمعي آنها را نميبيند؟ آيا كشتار صدها هزار كرد عراقي توسط صدام كه براي آزادي جنگيدند و اغلب فداي ايران شدند فرصتطلبي است؟ آيا اين همه كشتار جمعي كردها و تاريخ خونين پر از تبعيض فرصتطلبي است!؟
شايد اگر كردها نبودند، اگر اين همه كشته نميدادند، اگر هر روز كودكي پايش را روي مينها از دست نميداد، اگر حلبچه قرباني نميشد، اگر مدافعان هميشگي ايران نبودند و اگرهاي بسيار ديگر تا عملههاي فكري فاشيسم مانند اطهري و قوچاني و عطريانفر آسوده پشت ميزشان در تهران نظريات ضدنژادي صادر كنند و رنگيننامهي ليبرالنمايانه با پول اصحاب قدرت دربياورند، شايد امثال اطهري هم به جاي استاد دانشگاه يك واكسي دورهگرد بود كه پوتين سربازان ارتش بعث را واكس ميزد و يا در نشريهي بابل چاپ تهران مدح صدام و ذم كردها را ميگفت.
آخر كلام اين كه كردها هيچ وقت مهاجم و فرصتطلب نبودهاند، اين شرايط جهاني است كه تغيير ميكند. آنها هيچ وقت استعمارگر نبودهاند، هيچ وقت خاك ديگران را اشغال نكردهاند و هرگز مانند بسياري از ملتهاي جهان به فكر كشورگشايي نبودهاند. آنها كردستان برايشان بس است و هر چه تاريخ و رنج دارند در خاك كردستان است و نه در خانهي ديگران. آيا اين همه تاوان كافي نيست؟»