هوشنگ امیراحمدی استاد دانشگاه راتگرز که به مرد لابی های پشت پرده رابطه ایران و آمریکا معروف است در گفتگویی با ایلنا به تشریح ایده تشکیل دولت«نیمه نظامی» پرداخته است.
در ادامه بخش هایی از این گفتگو را بخوانید؛
در روزهای اخیر شما متهم به ارایه پیشنهاد دولت شبه نظامی و به گفته برخی ایده دولت نظامی هستید. لطفا کمی در این مورد توضیح دهید؟
اول اجازه دهید که شما و آن دیگران را تصحیح کنم. من طرحی برای یک دولت «شبه نظامی» یا «نظامی» ندارم. طرحی که پیشنهاد شده بنام «دولت نیمه نظامی» است. در چندین نوشته و مصاحبه تصویری، درباره این طرح که در مقالهام بنام «جان بولتون در کاخ سفید» آمده بود با دقت توضیح دادهام. مشکل درک درست از اینجا ناشی شد که خواننده متوجه نبود که طرح «دولت نیمه نظامی» بر اساس طرحی پیشنهاد گردیده بود که در «نامه به آقای کروبی» چندین هفته پیش از آن تشریح شده بود.
تصادفا برای جلوگیری از این درک اشتباه، در مقاله «جان بولتون در کاخ سفید» با تاکید نوشتم که این طرح بر پایه آن طرح در «نامه به آقای کروبی» پیشنهاد شده است و این نکته را تکرار هم کرده بودم. در واقع وقتی این دو نوشته را در کنار هم بگذارید و به ارتباط آنها توجه کنید، خواهید دید که آنچه من برای دولت بعدی ایران میخواهیم زیاد با آنچه دولت ترامپ هم اکنون هست تفاوت چندانی ندارد. نه اینکه دولت ترامپ ایده آل من است بلکه صرفا به عنوان یک مدل تحمیلی و البته موقت.
متاسفانه حتی برخی از دانشگاهیان و روشنفکران ما هم دیگر حوصله ندارند مطلبی را با دقت بخوانند. نه فقط یک «نامه» بلند که حتی یک «مقاله» دو صفحهای را تاب نمیآورد. خواندن بین خطوط هم که کلا منتفی شده است. مثلا، من در آن مقاله «جان بولتون در کاخ سفید»، از «نظامی» حرف میزنم که خواننده مرا «سپاهی» میخواند.
در ایران ما صدها هزار پرسنل نظامی ورای سپاه هم داریم. مثلا در ارتش. یا من از ناتوانی دولت آقای روحانی در «رو در رویی» با دولت ترامپ یا اروپا حرف میزنم (به معنی دیپلماسی و گفتگوی با صلابت)، خواننده آن را ناتوانی در «رویا رویی» میخواند (یعنی چالشگری با زور نظامی). به عنوان یک دانشگاهی و سیاستمدار روشنفکر و عملگرا، کلمه برایم معنی خاص دارد، ولی برای اکثریتی از «روشنفکران سیاسی» ما کلمه بار سیاسی مهمی ندارد و یا اگر هم دارد با آن برخورد ایدئولوژیک میشود.
نکته دیگری که مرا متاسف میکند حساسیت منفی برخی به کلمه «نظامی» است. انگار نظامیان ما ایرانی نیستند و حقی جز دفاع از کشور و شهید شدن در راه مام وطن ندارند. از دید من چنین فکری مردود است. نظامی ایرانی هم حقوق شهروندی برابر دارد و باید بسیار مورد احترام و افتخار ما باشد. این درس را من از امریکائیان یاد گرفتهام.
و اما خلاصه حرف من در آن مقاله «جان بولتون در کاخ سفید» و «نامه به آقای کروبی» این است:
۱. پیشنهاد دادم که رییس این «دولت نیمه نظامی» را باید مردم، بدون دخالت شورای نگهبان، انتخاب کنند.
۲. پیشنهاد دادم که در چنین دولتی تعدادی «نظامی» در راس وزارت خانههای امنیتی قرار گیرند تا کشور از گزند تهدید خارجی و شورش داخلی که با آمدن جنگ طلبان در دولت ترامپ (بولتون، پمپئو، هیلی و دیگران) جدی شده است مصون بماند. باز تکرار کنم که بحث نظامی کردن این وزارت خانهها نیست بلکه روسای آنهاست. مثال این وزارت خانهها هم دفاع، کشور، امور خارجه، اطلاعات و شاید (تکرار میکنم شاید) اقتصاد باشد (به دلیل تحریمها و تهدیدهایی که هم اکنون تحمیل شدهاند و احتمالا در آینده حتی بیشتر تحمیل خواهند شد).
۳. پیشنهاد دادم که در راستای همین تغییر در قوه مجریه، قوه مقننه هم باید بدون دخالت شورای نگهبان تجدید انتخابات شود.
۴. پیشنهاد دادم که قوه قضائیه هم اصلاح شود و رئیس آن غیرمعم باشد.
۵. پیشنهاد دادم که قانون اساسی هم در همین راستا دوباره نویسی شود و آزادیهای سیاسی و اجتماعی نظیر شکل گیری احزاب و جامعه مدنی در جهت حاکمیت کامل مردم تضمین گردند.
۶. پیشنهاد دادم که در قانون اساسی جدید انتقام سیاسی هم ممنوع شود.
هدف شما از پیشنهاد چنین طرحی چه بود؟
فکر من در جهت ساختن یک «دولت مقتدر» و ایران آباد است. منظورم دولتی است «ملی، مشروع، قانونمند و منضبط». من هیچ کشوری را نمیشناسم که بدون داشتن چنین دولتی، توسعه یافته و اقتدار ملی ساخته باشد. ایران هم نمیتواند یک استثنا باشد. دولت ایران اقتدار ندارد چون مردمی، ملی، قانونمند و منضبط نیست. به اعتقاد من تنها دولتی مقتدر میتواند یک ایران آباد، قدرتمند، آزاد، عادل، مستقل و سالم بسازد. من به قدرت ایران و توسعه آن اعتقاد دارم. بدون قدرت سازی (مردمی و نظامی)، ایران توسعه نمییابد. توسعه بدون قدرت سازی امکان ندارد. اما باز هم تکرار کنم که منظور قدرت مشروع است.
من همچنین معتقدم که اکثریتی از نظامیان ایران نیروئی وطن پرست، مدرن و عملگرا هستند. انها در خط اول جبهه بوده و هستند. آنها پیچیدهترین تکنولوژیها را توسعه دادهاند. و آنها برای پرواز جتها به دعا متوسل نمیشوند. این خصلتها را تمام نظامیان در سراسر دنیا کم یا زیاد دارند و اما نیروی نظامی خاصی است که به توسعه همه جانبه کشور هم معتقد است. رضا شاه، آتاتورک، ژنرالهای کره جنوبی و تایوان، و جورج واشینگتن امریکا از این نوع رهبران نظامی بودند. امیدوارم که نظامیان ما هم از نوع توسعه گر باشند.
شما با حضور نظامی ایران در سوریه موافق هستید؟ چون برخی این سیاست را درراستای منافع ملی ایران تفسیرمی کنند؟
جواب به این سوال بسیار مشکل است و نیاز به تفکر استراتژیک عمیق تری دارد که در وسعت این مصاحبه نمیگنجد. ایران از قرنها پیش یک قدرت منطقهای بوده و باید هم یک قدرت منطقهای بماند. متاسفانه هر وقت ایران ضعیف بوده و یا در منطقه خود ضعیف عمل کرده است، باعث بیثباتی منطقهای شده است. همسایگان نادان معمولا از ضعف ایران سوء استفاده کرده و باعث تشنج و حتی جنگ شدهاند.
در مقابل، یک ایران قوی همیشه یک اهرم ثبات منطقهای بوده است. بنابراین، هرکس که خواهان صلح و ثبات منطقهای باشد، باید از افزایش قدرت ایران حمایت کند. و حالا سوال این است که آیا حضور جمهوری اسلامی در سوریه به افزایش قدرت ایران کمک کرده است یا نه؟ جواب حتما مثبت است اما قدرتی که ممکن است دوام پذیر نباشد. کشورها باید بر اساس منابع خودشان قدرت بسازند و آن را گسترش دهند.
بنظر میرسد که وضعیت اقتصادی ایران ممکن است در آینده نزدیک بضاعت این حضور در سوریه را نداشته باشد. با این وجود برگشت از سوریه نباید با شتاب و بدون برنامه انجام شود چون به هرحال این کشور به ایران عمق استراتژیک میدهد و مسیر دسترسی آن به لبنان و دریای مدیترانه است. شاید ایران باید روی بشار اسد یک معامله استراتژیک با امریکا، عربستان و اسرائیل بکند. در همه حال، عزت کشور و نیروهای مسلح ما باید حفظ شود. بعبارت دیگر، هر نوع عقب نشنی از سوریه که رنگ و بوی شکست بدهد را من تجویز نمیکنم. برگشتن ما از سوریه باید با عزت باشد.
هر شرايطي وسيله اي و روش اداره ايي مي طلبد.
در شرايط نبرد، همه زير امر فرمانده لشكرند و بجز شورا در سطح فرماندهي، مسئله همه پرسي وجود نداره. در شرايط اضطرار و يا اورژانس بيمارستان هم همين مدل برقرار است.
در شرايط عادي، همه پرسي و مشاركت در تصميم گيري روش صحيح براي بازدهي حداكثري سيستم در دراز مدت است. خب، اين آقا با شرايطي كه درك كرده پيشنهاد نا بجايي نيست. بالاخره الان يك تصميمي در نهادي گرفته بشه، هزار مخالفت و موافقت صورت ميگيره كه تا عملي شدن، تاريخ مصرف آن تصميم گذشته! بنظرم روش صحيح يك شرايطي است كه اين نوع بوركراسي براي تصميمات كلان به حداقل برسه و كارها سريع و با مسئوليت مشخصي پيش بروند.
گفتم، الان ده نفر در دولت يك نظر ميدهند و بعد ده نفر ديگه در نهاد ديگه نظر متفاوت. چه جور ميخواييم اين تنازع رو جمع كنيم؟ بعد مروند چانه زني وا ميزارن كار كمي جلو بره و همكاري نميكنند يا مانع تراشي ميشه. بعد دلخوري بوجود مياد و خلاصه. اين روح كلامش درست است و بايد بررسي شود.
خخخخن