صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۵۰۵۵۹
ملکیان در بخش دیگری افزود: «واژه امید عموما در معنای احساس و گاهی نیز به معنای عقیده بیان می‌شود. در حالت اول، مراد از امید، این احساس است که در آینده اتفاق مطلوبی رخ بدهد یا احتمال رخ‌دادنش برود. طبیعتا درباره احساس نمی‌شود به صورت عقلانی سخن گفت؛ چون نمی‌توان آن را اندازه‌گیری کرد و در گروهی پدید می‌آید و در گروهی دیگر بدون دلیلی روشن پدید نمی‌آید. اما اگر امید در معنای عقیده به کار برده شود، شرایط متفاوت است.
تاریخ انتشار: ۱۱:۴۰ - ۰۸ اسفند ۱۳۹۶

روز نخست اولین همایش علمی دوروزه «امید اجتماعی در ایران»، در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی تهران برگزار شد. در این روز، مصطفی معین، مصطفی ملکیان، سارا شریعتی و حسین سلیمی، رئیس دانشگاه علامه طباطبایی، به‌عنوان میزبان محل برگزاری همایش در سخنرانی خود از امید و امید اجتماعی سخن گفتند.

به گزارش شرق، در کاتالوگ معرفی این همایش، آمده است: «امید اجتماعی را می‌توان اساس هویت یک اجتماع دانست؛ به این معنا که جامعه امیدوار همواره در انتظار تحقق جامعه‌ای بهتر و انسانی‌تر است. یکی از بنیادی‌ترین مسائل اجتماعی پیش‌روی ما، پایین‌بودن امید اجتماعی در جامعه است که منجر به کاهش یا تخریب سرمایه اجتماعی، مشارکت اجتماعی و کنش اجتماعی می‌شود». طبیعتا همین نکات کلیدی‌ترین دلایل برگزاری چنین همایشی بوده است؛ به‌ویژه آنکه این‌روزها بحث بر سر ناامیدی از وضع موجود، در افکار عمومی، رسانه‌ها و بیشتر از همه شبکه‌های اجتماعی بیشتر از همیشه مطرح شده است.

همایش روز گذشته از ساعت ١٠ صبح آغاز و تا امروز ساعت ١٩ ادامه دارد. سخنران اول این همایش حسین سلیمی، ریاست دانشگاه علامه طباطبایی و میزبان همایش امید اجتماعی بود. او با تشریح اهمیت مفهوم اعتماد و امید در جامعه، کوبیدن بر طبل ناامیدی و بی‌اعتمادی را از بزرگ‌ترین مشکلات جامعه ایران دانست. سلیمی گفت: اگر اعتماد در جامعه از میان برود، دیگر نمی‌توان انتظار اصلاح و تغییر رو‌به‌جلو را در آن جامعه داشت؛ چراکه به اعتقاد بسیاری از جامعه‌شناسان، جامعه بر پایه اعتماد استوار است و در صورت فقدان اعتماد، کنش‌های اجتماعی محقق نخواهد شد. به گفته او، وجه غالب تاریخ تفکر اجتماعی مدرن در بدانگاری به دولت به‌عنوان یک شر ناگزیر، مورد توجه بوده است.

بر همین اساس، با منفی‌انگاری نسبت به دولت (در معنای کلی حاکمیتی آن)، زمینه فروریزی بنیادهای اجتماعی فراهم شده است. سلیمی از سخنرانان و شرکت‌کنندگان در این همایش درخواست ارائه راهکارهای بازگشت امید اجتماعی به بدنه جامعه را داشت و تأکید کرد از ارائه آمارهای نگران‌کننده و کوبیدن بر طبل ناامیدی و بی‌اعتمادی دوری کنند. سخنران بعدی مراسم، دکتر هادی خانیکی، دبیر علمی اولین همایش امید اجتماعی در ایران بود. خانیکی گفت: در این همایش با کنارزدن چارچوب‌های معمول برگزاری چنین مراسمی، تلاش شده است هدف‌گیری اجتماعی در اولویت قرار گیرد. او پرداختن به آنچه را که مسئله دشوار امید اجتماعی نام‌گذاری کرده بود، صرفا برای گفتاردرمانی با علم به وجود مشکلات زیادی که امروز جامعه ایران دچار آن است، ندانست. هادی خانیکی ناامیدی اجتماعی را مسبب زوال اجتماعی دانست و مدعی شد: با برگزاری این همایش به‌جای تسلیم‌شدن در برابر ناامیدی، قصد داریم به آن بپردازیم.

دکتر مصطفی ملکیان نیز در همایش امید اجتماعی با بررسی نسبت میان امید و عقلانیت و با برشمردن ویژگی‌های امیدورزی گفت: سوی دیگر امید عقلانی، می‌تواند امید ابلهانه باشد که تشویق و ترغیب به آن، نوعی فریب خواهد بود. به اعتقاد ملکیان، داشتن امید به سیاست‌مداران می‌تواند مصداق امیدواری ابلهانه باشد. در بخشی از سخنرانی واضع نظریه عقلانیت و معنویت، او تشریح کرد: قصد دارم طرحی درباره عقلانیت و امیدورزی ارائه کنم. امید را از دو جنبه می‌توان بررسی کرد؛ یک جنبه اخلاقی‌بودن امیدورزی است و اینکه آیا می‌توان به لحاظ اخلاقی و معنوی از امیدورزی دفاع کرد؟ جنبه دوم از منظر عقلانیت مطرح است و نسبت میان امیدورزی با تعقل. در این جلسه بر جنبه دوم تأکید خواهم کرد. در بُعد معنوی، برخی از ادیان شرق آسیا به‌خصوص بودائیسم تأکید دارند امیدورزی به‌هیچ‌وجه اخلاقی نیست. بودا شخصا امیدروزی را به‌شدت تقبیح می‌کرد. امید در میان شعرای قدیم هندو تخطئه می‌شد.

از سوی دیگر، در یونان و رم باستان نیز امید در میان بیشتر متفکران تحقیر می‌شد. بر این اساس، چنین نبوده است که همه فرهنگ‌ها امید را یک امر مثبت اخلاقی به حساب بیاورند. فقط در ادیان ابراهیمی، اسلام، یهودیت و مسیحت است که امید فضلیتی اخلاقی به‌شمار می‌رود و اینکه در روزگار ما امید معمولا فضلیت به حساب می‌آید و عموما پدیده روانی و اجتماعی مثبتی تلقی می‌شود، از جنبه اخلاقی و معنوی از سوی بسیاری از ادیان مورد نکوهش است.

ملکیان در بخش دیگری افزود: «واژه امید عموما در معنای احساس و گاهی نیز به معنای عقیده بیان می‌شود. در حالت اول، مراد از امید، این احساس است که در آینده اتفاق مطلوبی رخ بدهد یا احتمال رخ‌دادنش برود. طبیعتا درباره احساس نمی‌شود به صورت عقلانی سخن گفت؛ چون نمی‌توان آن را اندازه‌گیری کرد و در گروهی پدید می‌آید و در گروهی دیگر بدون دلیلی روشن پدید نمی‌آید. اما اگر امید در معنای عقیده به کار برده شود، شرایط متفاوت است.

در اینجا این عقیده وجود دارد که در آینده رویداد مطلوبی رخ می‌دهد یا می‌تواند رخ بدهد. پس از منظر عقلانی می‌شود این امید را بررسی کرد. اما درباره اینکه آیا این عقیده را می‌توان از نظر عقلانی موجه نشان داد یا خیر، نیاز به یک سلسله پیش‌زمینه است که در ادامه درباره آنها بحث خواهم کرد».

این فیلسوف ایرانی با اشاره به اینکه مفهوم امید همواره فردی است، خاطرنشان کرد: به این معنا که همواره افرادی هستند که شخصا امیدوارند. به عبارتی امید صرفا جایش در روان و ذهن و ضمیر فرد‌فرد اعضای جامعه است. از این منظر امید همواره جنبه فردی و روان‌شناختی دارد. پس چرا صحبت از امید اجتماعی می‌شود؟

اینجاست که باید اولین تفکیکی در باب عقلانیت امید صورت بگیرد. دو حالت را می‌توان متصور شد. امید اجتماعی یا به این معنا هست که اکثر افراد جامعه امید دارند. از این منظر فرضا چون بیش از ٥٠ درصد جامعه به چیزی امید دارند؛ پس می‌توان به آن عنوان امید اجتماعی را اطلاق کرد؛ اما گاهی عنوان امید اجتماعی به لحاظ متعلق این امید به کار می‌رود. اینکه فرد امید به چه چیزی دارد، در اینجا مؤثر هست؟ اگر فرد امید به اتفاق رویدادی که فایده آن برای همه جامعه است، داشته باشد؛ پس به آن امید اجتماعی گفته می‌شود.

اگر این معنا را مورد توجه داشته باشیم، امید اجتماعی صرفا چهار مصداق خواهد داشت: امنیت، رفاه، عدالت و آزادی. چراکه از بُعد اجتماعی تنها همین چهار مورد را می‌توان به‌عنوان آرمان تعریف کرد. پس به صورت خلاصه امید اجتماعی در معنای دومش یعنی امید به تحقق یکی از این چهار رویداد مطلوب است.

بحث دیگر این است که اگر بخواهیم نسبت عقلانی‌بودن این امیدها را بسنجیم، باید بحث دومی را مطرح کرد. آیا این امید فقط به تحقق چیزی هست یا اینکه این امید تحقق آن چیز را از قِبل فرد دیگری طلب می‌کند؟ امید از این جنبه نیز دو وجه دارد. امید گاهی «امید به...» است بدون «از»؛ اما برخی امید‌ها «امید به...» هستند، همراه با «از». گاهی ما امید داریم به جامعه آزادی برسیم؛ اما کاری ندارم که از سوی چه فرد یا گروهی انجام می‌شود؛ اما گاهی نیز امید به عدالت اجتماعی از سیاست‌مداران یا شهروندان داریم. تا گفته می‌شود «از» بحث اینکه امید عقلانی هست یا نیست، بحث دیگری می‌شود. برای مثال عرض کنم در ادیان ابراهیمی اگر گفته شود که اگر امید به رویداد مطلوب را از خدا داشته باشی، موجه است؛ اما اگر از دیگری داشته باشی، ناموجه است. در واقع بحث این است که فردی یا افرادی که تحقق امید را از آنان توقع داری، در میزان عقلانیت آن تأثیر دارند. بر‌اساس‌این می‌توان پرسید آیا از هرکسی می‌توان هر امیدی را داشت؟

او در بخش دیگری از سخنان خود افزود: «یک بحث دیگر این است که امید همیشه ناظر به وقوع یک رویداد مطلوب است و همیشه این امید می‌تواند از جانب کسی باشد؛ اما سؤال این است که آیا رویداد‌های مطلوب رویدادهایی هستند که خوشی زندگی ما را تأمین کنند؟ یا موجب بهبودی آن شوند؟ یا در جهت بهروزی آن را طلب می‌کنند؟ به‌عنوان مثال آیا این تعداد بی‌سوادان جامعه کم بشود، موجب خوشی جامعه ما خواهد شد یا موجب خوبی آن یا بهروزی جامعه؟».

ملکیان با اشاره به اینکه موضوع دیگر در باب نسبت عقلانیت با امید این است که امید همیشه یک امیدوار دارد، گفت: حال سؤال این است که امیدوار چه کسی باید باشد؟! آیا هر فردی به لحاظ عقلانی حق امیدواری دارد؟ به لحاظ افراد هم عقلانیت امید متفاوت است. افراد امیدوار باید ویژگی‌های خاصی داشته باشند.

فرضا من اهل مطالعه نباشم؛ اما امید به پذیرش در کنکور پزشکی داشته باشم، عقلانی نیست؛ اما ممکن است برای برادر یا خواهرم دقیقا همین امید عقلانی باشد. اگر از امیدواربودن مراد معنای عقیده آن است، در‌این‌صورت برخی از ما امیدواران، امیدمان غیرعقلانی است و برخی عقلانی. بحث دیگر این است که حالا فرضا من با سلسله استدلالات فلسفی و روان‌شناختی نشان دادم امیدی غیرعقلانی وجود دارد. آیا در‌این‌صورت آن امید از درون فرد ریشه‌کن خواهد شد؟ به تعبیر دیگر آیا امید از آن دست اموری است که در صورت اثبات عقلانی‌نبودن آن، خودش راه خودش را می‌گیرد و از میان می‌رود. در اینجا روان‌شناسان معتقدند امید زوال‌پذیر نیست. الکساندر پوف می‌گوید امید تا ابد باقی خواهد ماند.

او در پایان خاطرنشان کرد: «به‌عنوان جمع‌بندی باید عرض کنم بعید نیست در میان ما افراد بسیاری با وجود آنکه اثبات شده است امیدمان غیرعقلانی است، همچنان امیدوار باشند. به عبارتی می‌شود امید ابلهانه و امید احمقانه هم داشت؛ بنابراین روی احمقانه و ابلهانه‌بودن امید هم باید بحث کرد. اینکه افراد را به داشتن چنین امیدهایی ترغیب کنیم، خود نوعی فریب است. مفهوم امید فی‌نفسه مسئله مطلوبی نیست؛ بلکه ویژگی‌هایی که درباره فرد امیدوار و موضوع مورد امیدواری و همچنین وسیله‌ای که برای برآورده‌شدن امید مد نظر است، می‌تواند در عقلانی‌بودن یا نبودنش مؤثر باشد. در پایان لازم می‌دانم تأکید کنم به‌عنوان مصداق یک امید ابلهانه، امید به فعالان سیاسی و کنشگران سیاسی و قدرت‌مداران نداشته باشید.

این توصیه فقط و فقط در جامعه ما و این برهه تاریخی نیست.

افزایش انسجام اجتماعی کلید مبارزه با آسیب‌های جامعه

دکتر مصطفی معین، رئیس همایش علمی امید اجتماعی، نیز پس از قرارگرفتن در جایگاه سخنران با برشمردن برخی از شاخص‌های منفی اجتماعی ایران، از جمله اعتراضات اخیر، افزایش طلاق، شمار پرونده‌های قضائی، تعداد کودکان کار، افزایش مصرف دخانیات، کالایی‌شدن فرهنگ، انسان و ...، مسئله آمار پایین شادی، نشاط و امید اجتماعی را هم از جمله آسیب‌های اجتماعی امروز جامعه ایران دانست.

معین ضمن گلایه از عدم امکان حضور ١٠ساله خودش در دانشگاه علامه طباطبایی، در ادامه صحبت‌هایش به بررسی شاخص‌های اجتماعی جامعه ایران و مقایسه آن با شاخص‌های جهانی بر مبنای تحقیقات مؤسسات بین‌المللی پرداخت.

وی با بررسی شاخص‌های متعددی مانند فقر شهری و فقر روستایی، تبعیض، بی‌عدالتی اجتماعی، بی‌کاری اقشار فعال اجتماعی، گسل‌های اجتماعی، نابرابری اجتماعی، تخریب محیط‌زیست و... مدعی شد در تمامی این شاخص‌ها وضعیت ایران نسبت به میانگین جهانی مناسب نیست. به اعتقاد وی، در دهه‌های اخیر گویا ایرانیان مدیریت مناسبی بر آسیب‌های اجتماعی خود نداشته‌اند و در این مسئله اتهام فقط به حاکمان و دولتمردان وارد نیست و گویی شهروندان و روشنفکران نیز دچار غفلتی عمیق بوده‌اند.

سرانجام روزی فراخواهد رسید...

دکتر سارا شریعتی، عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، نیز دیگر سخنران اولین همایش علمی امید اجتماعی بود. شریعتی در سخنرانی خود به دفاع از امید اتوپیک پرداخت و با اشاره به اینکه خود را نماینده نسل امیدوار گذشته می‌داند، گفت: نسل ما امروز از سوی نسل جدید مورد سؤالات جدی واقع شده است. جامعه خیال‌پرداز است، آرمان‌خواه است و به همین دلیل می‌تواند در حال ساخت واقعیت موجود باشد. واقعیت را ما هر روز و هر لحظه بر اساس تخیل، آرمان و آزمون و خطای خود می‌سازیم. واقع‌گرایی به ما حکم می‌کند که برای تغییر واقعیت از خیال‌پردازی و آرمان‌گرایی خود استفاده کنیم. این امیدی است که امروز به آن نیاز داریم».

شریعتی تأکید کرد: «امید احمقانه و امید عاقلانه دکتر ملکیان نیز با بحث من بی‌ارتباط نیست. ما به نسل امیدوار گذشته تعلق داریم که امید عاشقانه خوش‌بینانه‌ای داشت که خیلی هم به فکر عاقبتش نبود. امروز نیز وقتی به امید بازمی‌گردیم، با همین وجه آرمان‌خواهی و خیال‌پردازانه‌اش است. من معتقدم ادبیات و علوم اجتماعی به ما حکم می‌کند که خیال‌پرداز باشیم. من مي‌خواهم امید اجتماعی را از دید جامعه‌شناسی می‌خواهم به بحث بگذارم با این سؤال محوری که آیا جامعه‌شناسی دانشی امیدوار است یا ناامید؟ جامعه‌شناسان موضوع کارشان واقعیت اجتماعی، ساخت و نهادهای اجتماعی است.

ساخت و نهادهایی که گاه مانند یک تخته‌سنگ بر عاملیت ما آوار می‌شوند و چنان سنگین هستند که ما به‌سختی می‌توانیم فقط با تکیه بر عاملیت خودمان تغییرشان دهیم. عموما افراد پس از یک دوره تحصیل جامعه‌شناسی، ناامید یا منفعل می‌شوند، چون فکر می‌کنند در مقابل این برساخته‌ها هیچ کاری از آنها ساخته نیست. در نتیجه معمولا دلیل این بدبینی برمی‌گردد به موضوعی که مورد مطالعه جامعه‌شناسی است».

او با طرح این سؤال که چه زمانی به سراغ جامعه‌شناسان می‌روند؟ افزود: «زمانی که می‌خواهند درباره فقر، اعتیاد و گسل‌های اجتماعی و... صحبت کنند. مطالعه این مسائل باعث ناامیدی می‌شوند. جامعه‌شناسان گاه متهم به سیاه‌نمایی هستند، اما آنها در حقیقت در حال واقع‌نمایی هستند، اما این واقع‌نمایی یک تبعات فردی هم دارد. این واقعیت‌های تلخ در خود جامعه‌شناس هم تأثیرات منفی دارد و او را دچار بدبینی و یأس می‌کند. پس امیدها و آن وجه رهایی‌بخش جامعه‌شناسی چه شده است؟ گویی امروز جامعه‌شناسی صرفا به علم تشریح آناتومی جامعه تبدیل شده است.

پس آن وجه پویا کجاست که از آرمان‌های رهایی‌بخش حمایت کند؟ فرض من این است که یک‌سری باورها در جامعه وجود دارند که بر ما تحمیل‌شده و تبدیل می‌شوند به طبیعت دوم ما. در جامعه‌شناسی این باورها کدامند؟ از جمله این باورهای رایج در این رشته، تفکیک دانشمند و سیاست‌مدار است که توسط ماکس وبر ارائه شده است؛ تفکیکی که می‌گوید جامعه‌شناس دانشمند است و سیاست‌مدار مرد عمل. پس هرچه جامعه‌شناس بیشتر با جامعه در ارتباط باشد به این متهم می‌شود که کمتر دانشمند است. این نتیجه تفکیک وبری است از دانشمند و سیاست‌مدار».

شریعتی در بخش دیگری از صحبت‌هایش گفت: «دومین تفکیک مفهوم خنثی‌سازی ارزشی است. طبق این تعریف، دانشمند کسی است که ارزش‌ها را به کناری گذاشته. نزد دورکیم با این خوانش مواجه هستیم؛ از نظر او واقعیت یک شیء صلب و لایتغیر است. به عبارتی تفکیک بین امر ارزشی و امر واقع نوع دیگری از تفکیک است. به صورت خلاصه بر سه دوگانه در این صحبت تأکید دارم؛ تفکیک علم و عمل، تفکیک توصیف و تجویز و تفکیک تفسیر و تغییر. این باور‌ها باعث شده است کسی که تحصیل جامعه‌شناسی می‌کند، این علم را بدون عمل بداند و آن را علمی بدون ارزش فرض کند که به دنبال تغییر نخواهد بود.

بااین‌ اوصاف نقش جامعه‌شناس می‌شود فقط توصیف‌گر سلطه و این‌چنین نه چشم‌انداز رهایی‌بخش دارد و نه قرار است چیزی را تغییر دهد. بنابراین تعریف جامعه‌شناسی، علمی است بی‌عمل که مدام از سوی جامعه از آنها پرسیده می‌شود، مشروعیت شما کجاست؟ این خوانش از جامعه‌شناسی که آن را به صورت خنثی نشان می‌دهد با آن چیزی که می‌تواند امید‌های رهایی‌بخش این رشته نامید در تناقض است. چنین تعریفی با تعاريف متفکران کلاسیک این علم در تناقض است. امروز نمی‌خواهم بگویم به‌خاطر بدفهمی یا استفاده اشتباه چنین خوانشی رخ داده است. این مفاهیم همه تخصصی‌اند و بحث‌های علمی فراوانی در مورد آنها انجام گرفته است».

شریعتی با اشاره به اینکه در جامعه ما هم ضرورت دارد جامعه‌شناسان این پرسش را مطرح کنند و به تابوی عمل و تعهد در جامعه‌شناسی فکر کنند، خاطرنشان کرد: «امروز اگر بخواهیم یک فراخوان امید در این رشته داشته باشیم و امیدهای جامعه‌شناسی را دوباره به آن برگردانیم، چه باید کرد؟ البته که در ابتدا باید اصل این بیماری را بپذیریم و بعد به دنبال پاسخ باشیم. در اینجا تنها به چند سرتیتر اشاره می‌کنم.

می‌خواهیم فراخوان بدهیم به امید. همان‌طور که در ابتدا گفتم ما نسل امیدواری هستیم و به همین دلیل امروز متهم هستیم. در قرن ٢١ امید در صورت اتوپیک و ایدئولوژیک و انقلابی خودش متهم شده است به بی‌مسئولیتی. برخی می‌گویند قرن ٢١ قرن امید نیست و قرن مسئولیت است. بنابراین امید متهم است که در خدمت خودش بود و نه جامعه. امید متهم است در واقعیت دستکاری کرد تا جامعه‌ای بهتر بسازد، اما آن را تبدیل کرد به جهنم! به همین دلیل امروز نسل جدید، امیدواران دیروز را به پرسش می‌گیرند که با چه عقلانیتی امیدوار بودید؟ امید امروز، امید عقلانی و واقعی است. امیدهایی مشخص که با برنامه‌ریزی مشخص می‌توان به آن رسید. در نتیجه اگر امروز با علم به تاریخچه امید در قرن ٢٠ که شکست و بدبینی است، اگر بخواهیم از همین امید فراخوانی دهیم، باید متوجه باشیم که این مفهوم نیاز به صورت‌بندی مجدد دارد. اگر نقدی که امروز به امید وارد شده است، از منظر مسئولیت است، فراخوان ما به امید باید به امید مسئولانه و پاسخ‌گو باشد».

وی افزود: «ماکس وبر از اخلاق اعتقادی و اخلاق مسئولیت صحبت می‌کند. اولی اخلاق امید است و دومی اخلاق اکنون و اینجا. به همین خاطر امیدواران اصولا به دگماتیسم متهم هستند. اما امروز باید دوگانه‌ها را کنار گذاشت. باید از دیالکتیزه‌کردن این دوگانه‌ها صحبت کرد. آنها را باید در تعامل و رفت‌وآمد با یکدیگر بخواهیم. ما در شرایط انتخاب یکی در برابر دیگری نیستیم، چراکه این مفاهیم بکر نیستند و هر کدام تاریخ مخصوص به خود را دارند. اولین شرط بازگرداندن امید بازگرداندن دیالکتیک امید و مسئولیت است.

شرط دیگر بررسی مفهوم آگاهی است. آگاهی دانش جامعه‌شناختی با آگاهی‌های دیگر متفاوت است. این آگاهی خصلت و طبع رهایی‌بخش دارد. بوردیو می‌گوید ما متهم می‌شویم به جبرگرایی، اما باید بدانید برای اینکه بتوانیم هواپیما بسازیم، اول باید جاذبه را بشناسیم، تا بتوانیم بر آن غلبه کنیم. تفسیر برای تغییر و شرط آن است. بنابراین می‌توان گفت دانش جامعه‌شناسی نیز برای رهایی است. قانونی که ما نمی‌شناسیم یک جبر است. اما قانونی که آن را می‌شناسیم و آگاهیم خودمان ایجادش کرده‌ایم آغازی است برای رهایی... .

جامعه‌شناسی ممکن است که تجربه شکست را داشته باشد، اما به تجربه قدرتش را برای تغییر نظم اجتماعی نیز نشان داده است. جامعه‌شناسی نشان داده است که می‌تواند نظمی دیگر دراندازد. بنابر تلاش‌های جامعه‌شناسان است که جامعه به قدرت خودش پی می‌برد. این تأکید دیگری است میان آگاهی و عمل. این تلاش‌ها تفسیری است معطوف به تغییر».

این استاد جامعه‌شناسی با اشاره به نظریه‌های بوردیو افزود: من وام می‌گیرم از بوردیو به‌عنوان یکي از جامعه‌شناسان شاخص چون اگر این کار را نکنم متهم می‌شوم به داشتن رویکرد ایدئولوژیک. بوردیو از دوگانه‌ای شوم نام می‌برد به نام دانش و تعهد؛ چراکه راه فرار دانشمند به دانش محض است. این بحث می‌گوید جامعه‌شناسی مدام دارد نتایج و تبعات یک‌سری سیاست‌ها را بررسی می‌کند. بوردیو سؤال می‌پرسد اگر یک دانشمند خطرات اجتماعی را ببیند و تحت عنوان عدم تعهد، فعال نشود و به یاری جامعه‌اش نشتابد، آیا این مصداق کمک به مجرم نیست؟ عدم تعهد آکادمیک آیا دانش آکادمیک را به دانش عقیم مبتلا نخواهد کرد؟ بوردیو می‌گوید دانشمند رهبر فکری نیست، پیامبر نیست، اما دانشمند باید برای خودش نقش اجتماعی تعریف کند. باید مسائل اجتماعی را فهم کند و به جامعه در خطر یاری برساند. امروز در جامعه‌شناسی الزام تجویزی، یک الزام روشی است. از دهه ٩٠ به بعد جنبش‌های اجتماعی شکل گرفتند و جامعه‌شناسان در برابر این خواسته قرار گرفتند که به مطالبات اجتماعی تا چه حد مجاز به پاسخ‌گویی هستید؟ بوردیو می‌گوید خود را خنثی نکنید».

وی در پایان خاطرنشان کرد: عنوان بحث را گذاشته‌ام «سرانجام روزی فراخواهد رسید...» این جمله دورکیم است که این روزها بحث بازگشت به او مطرح است. دورکیم در دوره آخر زندگی خود لحن ناامیدکننده‌ای دارد، اما در همین دوران می‌گوید؛ سرانجام روزی فراخواهد رسید که جامعه ما لحظه آفرینشگری خود را فراخواهد گرفت... .

او دارد یک امید می‌دهد... روزی فراخواهد رسید. این لحنی پیامبرانه و امیدی اتوپیک است. این چه امید عقلانی‌اي می‌تواند باشد؟ ولی آن را یک جامعه‌شناس می‌گوید، با آنکه لحنی خیال‌پردازانه دارد. من امروز که از امید واقعی و معقول صحبت می‌شود، از امید مسئولانه بحث می‌شود، می‌خواهم از امید اتوپیک دفاع کنم. جامعه‌شناسی سنتی، تخیل جامعه را در خود تعریف کرده است. طبق این تعریف جامعه خیال‌پرداز است، آرمان‌خواه است و به همین دلیل می‌تواند در حال ساخت واقعیت موجود باشد. ما واقعیت را هر روز و هر لحظه براساس تخیل، آرمان و آزمون و خطای خود می‌سازیم. واقع‌گرایی به ما حکم می‌کند که برای تغییر واقعیت از خیال‌پردازی و آرمان‌گرایی خود استفاده کنیم. این امیدی است که امروز به آن نیاز داریم... .

ارسال نظرات