٧٠ سال پیش در شب ٢٣ بهمن ١٣٢٦ محمد مسعود مقابل چاپخانه مظاهری در خیابان اکباتان تهران با شلیک دو گلوله به قتل رسید. چهار سال بعد در ٢٣ بهمن ١٣٣٠، حسین فاطمی در گورستان ظهیرالدوله بر سر مزار محمد مسعود از سوی یکی از اعضای فدائیان اسلام هدف تروری ناموفق قرار گرفت١.
به گزارش شرق، سه سال پس از این واقعه فاطمی در ١٩ آبان ١٣٣٣ به دستور محمدرضاشاه اعدام شد. مسعود و فاطمی هر دو روزنامهنگار سیاسی بودند. در تاریخ معاصر ایران قتل روزنامهنگاران سیاسی بخشی از مبارزه درون میدان سیاسی بوده است؛ میرزاجهانگیرخان صوراسرافیل سردبیر نشریه «صوراسرافیل» به دستور محمدعلیشاه در باغشاه اعدام شد، میرزاده عشقی مدیر روزنامه «قرن بیستم» در سال ١٣٠٣ ترور شد، فرخییزدی مدیر روزنامه «طوفان» و محمدتقی ارانی مدیر مجله «دنیا» در زندان قصر به طرز مشکوکی از دنیا رفتند، احمد دهقان مدیر نشریه «تهران مصور» ترور شد و کریمپورشیرازی مدیر روزنامه «شورش» شکنجه، اعدام و سوزانده شد.
نقطه اشتراک کشتگان میدان روزنامهنگاری در «افشاگری» است؛ در میدان سیاسی افشاگری روزنامهنگاران به منظور برهمزدن وضع موجود و جابهجاکردن مهرههای سیاسی صورت میگیرد. در این میدان واکنش قطب مسلط سیاسی در برابر افشاگری در پایینترین نوع خشونت اخطار، اخراج، حذف و حبس است و در بالاترین نوع خشونت اعدام، شکنجه، ترور، سوزاندن و مانند آن است. پرسش این است که چرا این خشونت در میدان سیاسی و در میدان ژورنالیسم علیه روزنامهنگاران اعمال میشود؟ سادهانگارانه است اگر علت افشاگری را به بیان حقیقت تقلیل دهیم و علت اعمال خشونت علیه افشاگر –که اغلب روزنامهنگاران هستند - را به حفظ منافع قطب مسلط در میدان سیاسی.
در شهریور ١٣٢٠ رضاشاه سقوط کرد؛ روزهای آزادی احزاب و زایش پیدرپی مطبوعات آغاز شد. رهایی زندانیان سیاسی و پایان خانهنشینیهای اجباری میسر شد، آرمانهای انقلاب مشروطه جانی دوباره گرفتند و تا سال ١٣٢٦ بیش از ٥٨٠ نشریه جواز انتشار گرفتند٢. در آن هیاهو جامعه تهران هنوز نوعی خشونت پساانقلابی را تجربه میکرد و زبان روزنامهنگاری نیز آمیخته به خشونت بود. در بسیاری از تیترها و مقالات از کلمات توهینآمیز استفاده میشد و افزایش ارتباطات و گسترش رسانههای مکتوب نخست و بالاتر از همه منجر به افزایش ستیز و برخورد میان نیروهای اجتماع شده بود.
در این میدان هر صدایی که بلندتر بود، پرمخاطبتر و در تیررستر بود. محمد مسعود یکی از پرسروصداترین، افشاگرترین و منتقدترین صداهایی بود که در آن روزها از سوی مطبوعات تهران به گوش میرسید. آغاز کار مستقل روزنامهنگاری محمد مسعود با آغاز دهه پرماجرای ٢٠ مقارن بود.
حسین فاطمی در اوایل سال ١٣٢١ همزمان با انتشار روزنامه «باختر امروز» با محمد مسعود آشنا شد و پس از مدتی با او دوست شد و الفتی گرفت٣. حسین فاطمی اولین شماره «باختر امروز» را در ١٤ تیرماه ١٣٢١ منتشر کرد٤. یک ماه بعد محمد مسعود اولین شماره «مرد امروز» را در قالب هفتهنامه در ٢٩ مرداد همان سال منتشر کرد٥.
اولین سرمقاله «باختر امروز»، «خدا، ایران، آزادی» بود و اولین سرمقاله «مرد امروز»، «این مریض عمل جراحی لازم دارد!»؛ مسعود در این سرمقاله اشاره به وضع آن روز کشور داشت. حسین فاطمی جسارت و بیپروایی مسعود را در انتخاب مقالات میستود و معتقد بود مقالات بیپروا و گاه ناسزاگویی مسعود ناشی از روح منقلب و توفانی اوست. فاطمی هیچگاه رابطه خود را با مسعود قطع نکرد و در ایامی که برای تحصیل به فرانسه رفته بود، مقالاتی را برای انتشار در «مرد امروز» برای مسعود میفرستاد٦.
هفتهنامه «مرد امروز» در ١٣٨ شماره از مردادماه ١٣٢١ تا بهمن ١٣٢٦ منتشر شد. این نشریه در پنج سال بیش از ٥٠ بار توقیف شد. در میان جراید عصبانیترین و خشونتبارترین زبان متعلق به محمد مسعود بود؛ مرور تیترهای سرمقالههای «مرد امروز» خشونت نوشتاری مسعود را نشان میدهد: «تمام ثروتمندان ایران دزدند مگر اینکه خلاف آن ثابت شود» (شماره ٨)، «از روی نعشها عبور خواهیم نمود – دیکتاتورهای کلاهسیلندری ما را قتل عام خواهند کرد» (شماره ١١)، «حکومت حمالها – همیشه بر این مملکت یک دسته حمال حکومت میکنند، یا اقلیت حمال، یا اکثریت حمال!» (شماره ١٢)، «مردم! در برابر چماق با سنگ و در مقابل گلوله با شصتتیر جواب بدهید!» (شماره ١٤)، «کشور بیصاحب – دزدان باید اعدام شوند» (شماره ١٥)، «فقط یک محکمه انقلابی میتواند محتکرین را اعدام و دزدان اداری را تیرباران نماید» (شماره ١٧)، «ای بر پدر مشروطه لعنت، ما طرفدار استبدادیم» (شماره ٢١)، «ملّت ترسو! آن روز همه کار میشود کرد!» (شماره ٢٤)، «مردهشوی این مملکت را ببرد – مرگ یکبار، شیون یکبار. ما را تیرباران کنید!» (شماره ٤٧)، «باید خونها ریخته شود» (شماره ٥٣)، «این بیپدرومادرها» (شماره ٥٧)٧. محمد مسعود این زبان خشونتآمیز را تا آخرین شماره «مرد امروز» که یک روز پس از ترورش منتشر شد، حفظ کرد. در اینجا خشونت علیه روزنامهنگار نیست بلکه خشونت از جانب خود روزنامهنگار بازتولید و منتشر میشود.
در مهرماه ١٣٢٦ محمد مسعود در صف مخالفان قوام با صدای بلندتر و رادیکالتر از دیگران در «مرد امروز» اعلام کرد: «من یک میلیون ریال جایزه ازبینبردن قوامالسلطنه را به خود یا به وارث معدومکننده او میپردازم و این پول از فروش خانه من خواهد بود. خانهای که شش سال است از دست این جنایتکاران شش شب در آن استراحت نکردهام٨». در این زمان قوامالسلطنه درگیر کارزار آذربایجان بود، در انتخابات مجلس پانزدهم پیروز شد و دعوا بر سر حدود اختیارات نخستوزیر و شاه در ساختار قدرت کشور بالا گرفت، فراکسیون مدافع قوام، فراکسیون حزب دموکرات ایران در مجلس تجزیه شد و پس از ٢٢ ماه با استعفای قوامالسلطنه به کار خود پایان داد. در این غائله در میان اهالیِ مطبوعات ملکالشعرای بهار و حسین فاطمی از حامیان قوامالسلطنه بودند٩ و محمد مسعود از منتقدان و مخالفان سرسخت قوام بود. فاطمی پس از ترورِ محمد مسعود، نوشت: «با چندین کابینه بر سر او (محمد مسعود) سخت جنگیدم، در کابینه اول قوام با اینکه باختر از موافقین قوام بود، روی اهانتی که حاکم وقت به مسعود کرد، مدتها با دولت کشمکش داشتم و تا معذرت نخواست و «مرد امروز» را آزاد نکرد، دست از گریبانش نکشیدم»,١٠
زمانی که محمد مسعود ترور شد، فاطمی در پاریس بود، نصرالله شیفته مینویسد: «فاطمی در آن زمان تدارک سفرِ محمد مسعود به پاریس را فراهم میکرد و برنامههایی برای خریدِ ماشین چاپ و تشکیل شرکتی به همراه او در سر داشت»,١١ فاطمی از پاریس در نامهای برای نصرالله شیفته نوشت: «داغی که مسعود بر دلِ من گذاشت یکی از جراحاتی است که تا دمِ مرگ و تا نفسِ آخرِ زندگی، چیزی از رنج و عذاب روحیِ من نخواهد کاست».١٢ فاطمی از آن پس هر سال در سالروز مرگ محمد مسعود سرمقالههای «باختر امروز» را به او اختصاص میداد و در مدح شهامت و آزادیخواهی او مقاله مینوشت. فاطمی در سرمقاله ٢٦ بهمن ١٣٢٩ مسعود را بااستعدادترین نویسنده ٥٠ سال اخیر ذکر کرد و نوشت: «مسعود بزرگترین و شایستهترین پرچمدار انقلاب آینده بود و تنها اوست که به مناسبت شخصیت اخلاقی و قدرت قلمی و عظمت روحی که داشت میتوانست اولین قربانی انقلاب قرار گیرد».١٣
همچنین فاطمی معتقد بود: «محمد مسعود از شهرت روزنامهنویسی خود دیناری سوءاستفاده نکرده است» و معتقد بود مسعود روزنامهنویسی را از صورت مبتذل و مدیحهگويي درآورده و بهکلی عوض کرده و در شئون سیاسی و اجتماعی بسیار مؤثر بوده است. در ٢٣ بهمن ١٣٣٠، در مراسمِ چهارمین سالگرد مرگ مسعود، حسین فاطمی بر سر مزار محمد مسعود هدف تروری ناموفق از سوی یکی از اعضای فدائیان اسلام قرار گرفت١٤. حسین فاطمی به بیمارستان منتقل شد و برای چند ماه از صحنه پرتشنج سیاست دور شد، اما ترور او محیط سیاسی ایران را متشنجتر از پیش کرد.
محمد مسعود در «مرد امروز» علیه تمام بازیگران سیاسی قلم میزد؛ او درگیر یک جنگ تمامعیار بود. حزب توده، حزب سیدضیاءالدین طباطبایی، حزب دموکرات ایران، قوامالسلطنه، حزب دموکرات آذربایجان، برادران لنکرانی، علی سهیلی، منسوبان پادشاه، تجار و بازاریان و حتی دوستان مسعود از انتقادهای لفظی و قلمی او مصون نبودند. در این بین مسعود بارها متواری و مخفی شد و بهدلیل شمار زیاد دشمنانش و جایگاه مسلط آنان در قلمرو سیاسی و اقتصادی مملکت، تا ١٠ سال پس از مرگش پرونده ترور او مسکوت ماند و مسبب ترورش شناخته نشد.
امروز شیوه افشاگری و قلم ناسزاگویِ محمد مسعود شیوه غیراخلاقی، منسوخ و در استانداردهای جهانیِ روزنامهنگاری نامعتبر است، اما در میدانِ روزنامهنگاریِ اوایل دهه ٢٠ این سبک نوشتار خشونتآمیز موجب تغییر موازنه نیروهای سیاسی درونِ میدان میشد، میدان سیاسی میدانی اثرگذار بر و اثرپذیر از میدانِ روزنامهنگاری است، کنش افشاگرانه و منتقد محمد مسعود موجب میشد محدوده قدرت سیاسی و اقتصادی پس از آن محدودههایی محافظتشده و زیر کنترل افراد نزدیک به قطب مسلط نباشد.
در پاسخ به پرسش چرایی اعمالِ خشونت در مرز تلاقیِ میدان سیاسی و میدان روزنامهنگاری میتوان کنش «افشاگری» را نقطه برخورد دو گروهی در نظر گرفت که در این میدانها فعال هستند؛ «افشاگری» در میدان سیاسی و ژورنالیسم رودررو قرارگرفتن دو نوع تفکر است، در یک سو صاحبان قدرت سیاسی و اقتصادی و در سوی دیگر افشاگران که اغلب روزنامهنگاران هستند قرار دارند، نکته درخور توجه این است که هر دو طرف خود را «حلال حرفهای مشکلات» میدانند، یعنی علاوه بر اینکه عمل خودشان را کاملا عقلانی و در موارد بسیاری اخلاقی میدانند، تا اندازه نگرانکنندهای هم عاری از احساس و عاطفه هستند، هر دو در یک دنیای تلاش محضِ فکری قرار گرفتهاند.
در دعوای مسعود با قوامالسلطنه این نوع تفکر نمود بارزی دارد، قوامالسلطنه عمل خود را کاملا عقلانی و به نفع کشور میداند و محمد مسعود عمل خود را کاملا اخلاقی و به نفع مردم، هرگاه هر دو گروه خود را حلالِ مشکلات و عقلانی بدانند، گروه ضعیفتر برای گروه مسلط ایجاد مزاحمت میکند و در خطر قرار میگیرد، امروز در دنیای پسافرویدی میدانیم که اگر یک مزاحمِ آسیبزا و تکاندهنده بیشازحد به فردی نزدیک شود میتواند به واکنش پرخاشگرانه آن فرد با هدف خلاصشدن از شرّ مزاحم منتهی شود، بنابراین وقتی روزنامهنگارِ سیاسی در قالب افشاگر یا در قالب روزنامهنگار تحقیقی و منتقد به محدوده محافظتشده قدرتِ سیاسی پای میگذارد، احتمال برخورد خشونتآمیز علیه او بالا میرود، افشاگری مانع از انجام کاری میشود که سیاستمداران با تمام وجود معتقد به عقلانیبودن آن هستند.
تفاوت بین خشونتی که از جانب قطب مسلط سیاسی و اقتصادی و خشونتی که از جانب روزنامهنگاران اعمال میشود این است که گروه اول خشونت فیزیکی و عملی اعمال میکند و گروه دوم خشونت زبانی و نوشتاری؛ در نهایت خشونت علیه روزنامهنگار در کفه سنگینتری قرار میگیرد و به قول هایدگر «نخستین قربانی خشونت خودِ پایهگذار است که با ظهور نظم تازهای که پی ریخته است باید حذف شود، حذف فیزیکی نخستین شکل حذف است از ژولیوس سزار گرفته تا پس از آنها میدانیم که چهره پایهگذار باید حذف شود». بین آنچه قطب مسلط مشروع میداند و آنچه ژورنالیسم سیاسی مشروع میداند تفاوت است، قلمِ روزنامهنگارانِ سیاسی میتواند خاطرات مسرتبخش روزهای پیروزی سیاستمداران را مخدوش کند، با وجود این به تعبیر یاسپرس: «انسانیت هرگز در تنهایی حاصل نمیشود و نیز با محولکردن کار خود به عموم. فقط کسی میتواند آن را به دست آورد که خودش و زندگیاش را وقف خطرکردن در قلمرو عمومی کند». این خطری است که روزنامهنگارِ سیاسی در معرض آن است؛ هزینهکردنِ جان در راه انسانیت و آزادی.
١- ناظم، رزا، (١٣٨٨)، «سیدحسین فاطمی و تحولات سیاسی ایران»، تهران: نشر آگاه، ص ٣٩.
٢- فرهمند، جلال، (١٣٨١)، «رکن چهارم: اسناد مطبوعات ایران»، سال ششم، شماره ٢٣، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، صص ٣٥٦ - ٣٦٠.
٣- ناظم، رزا، (١٣٨٨)، «سیدحسین فاطمی و تحولات سیاسی ایران»، تهران: نشرآگاه، ص ٣٦.
٤- همان، ص ٣٥.
٥- شیفته، نصرالله، (١٣٩٢)، «زندگینامه محمد مسعود مدیر روزنامه مرد امروز»، تهران: نشر کومش، ص٤٤.
٦- ناظم، رزا، (١٣٨٨)، «سیدحسین فاطمی و تحولات سیاسی ایران»، تهران: نشر آگاه، ص ٣٨.
٧- شیفته، نصرالله، (١٣٦٤)، «زندگینامه و مبارزات سیاسی دکتر حسین فاطمی»، تهران: نشر آفتاب حقیقت، صص ٦٤-٦٧.
٨- مرد امروز، شماره ١٢٧، ٢٥ مهر ١٣٢٦، ص ٩.
٩- شوکت، حمید، (١٣٨٧)، «در تیررس حادثه، زندگی سیاسی قوامالسلطنه»، تهران: نشر اختران، چاپ سوم، صص ٢٧٦-٢٧٨.
١٠- ناظم، رزا، (١٣٨٨)، «سیدحسین فاطمی و تحولات سیاسی ایران»، تهران: نشرآگاه، ص ٣٧.
١١- شیفته، نصرالله، (١٣٦٤)، «زندگینامه و مبارزات سیاسی دکتر حسین فاطمی»، تهران: نشر آفتاب حقیقت، ص ١٠-١٣
١٢- همان، ص ١١.
١٣- ناظم، رزا، (١٣٨٨)، «سیدحسین فاطمی و تحولات سیاسی ایران»، تهران: نشر آگاه، ص ٣٩.
١٤- همان.