صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۴۷۴۵۳
روایت اولین فرمانده سپاه از اوایل انقلاب
یک گزارشی به سپاه آمده بود که مجتبی طالقانی در نمایندگی فلسطین یک ملاقات‌هایی دارد. آقای غرضی و چند نفر دیگر که مجتبی طالقانی را عنصر مطلوبی نمی‌دیدند به آنجا می‌روند و حکم آن را آقای غرضی می‌دهد که مجتبی بازداشت شود. آنجا ایشان را با خانمش بازداشت می‌کنند. عصر آن روز آقای یزدی با من تماس گرفت و گفت مجتبی طالقانی توسط سپاه دستگیر شد، قضیه چیست؟ گفتم این پرونده خوبی در خارج کشور ندارد و متهم در قتل برخی بوده است. آقای یزدی گفت این قضیه را جمع کن و نگذار کش پیدا کند.
تاریخ انتشار: ۱۴:۳۹ - ۱۵ بهمن ۱۳۹۶

اولین فرمانده سپاه کشور از دلایل و چگونگی دستگیری مجتبی، فرزند آیت‌الله طالقانی در نمایندگی فلسطین گفت.

علی دانش منفرد مدیر وقت مدرسه رفاه و اولین فرمانده سپاه کشور در گفت‌وگویی از سال‌های پر التهاب ابتدای پیروزی انقلاب و نحوه شکل‌گیری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گفت.

اهم گفت‌وگوی دانش منفرد با تسنیم را در ادامه بخوانید:

  • یک گزارشی به سپاه آمده بود که مجتبی طالقانی در نمایندگی فلسطین یک ملاقات‌هایی دارد. آقای غرضی و چند نفر دیگر که مجتبی طالقانی را عنصر مطلوبی نمی‌دیدند به آنجا می‌روند و حکم آن را آقای غرضی می‌دهد که مجتبی بازداشت شود. آنجا ایشان را با خانمش بازداشت می‌کنند. عصر آن روز آقای یزدی با من تماس گرفت و گفت مجتبی طالقانی توسط سپاه دستگیر شد، قضیه چیست؟ گفتم این پرونده خوبی در خارج کشور ندارد و متهم در قتل برخی بوده است. آقای یزدی گفت این قضیه را جمع کن و نگذار کش پیدا کند.
  • من مجتبی و خانمش را ساعت 11 شب به بیت آقای طالقانی بردم. ما به آنجا رفتیم و در زدیم و گفتیم ما با آقا کار داریم. بچه‌های مجاهدین خلق(منافقین) هم که در دفتر آیت‌الله طالقانی نفوذ کرده بودند، در حال پهن کردن لحاف و دشک بودند که بخوابند. خلاصه نگذاشتند با آقای طالقانی ملاقات کنیم. گفتند ایشان حال خوبی ندارد. من برگشتم و صبح خدمت امام در قم رفتم و ماجرا را گفتم. امام گفتند شما این مطلب را به خود آقای طالقانی برسانید و اینها را تحویل ایشان بدهید. اگر احمد هم خطایی کرده بود من دخالت نمی‌کردم چون ما نظام داریم ولی به آقای بهشتی بگویید با آقای طالقانی هماهنگ کند و به ایشان بی‌احترامی نشود. من هم مجتبی را تحویل دادم و آقای طالقانی هم به تهران آمدند.
  • مدرسه رفاه مدرسه‌ای بود که چهره‌هایی مثل شهید بهشتی،‌ شهیدباهنر و آیت‌الله رفسنجانی و یک سری بازاریان مبارز برای اینکه یک تربیت اسلامی و مبارز به دختران ایران بدهند، یک مدرسه نمونه به صورت تعاونی با مدیریت این بزرگان تشکیل شد و چهره‌های مبارز در آن بودند.
  • جلسه‌ای گذاشته شد و با توجه به نظرات امام در پاریس قرار شد در این کمیته از همه گروه‌های مسلمان دعوت شود. با این استراتژی کسانی انتخاب شدند که مدیریت کمیته استقبال را به عهده بگیرند. دو نفر از روحانیت مبارز معرفی شدند یکی شهید مفتح و دیگری شهید محلاتی بود، مرحوم شاه‌حسینی از جبهه ملی در این جمع حضور یافت، صباغیان از نهضت آزادی، بادامچیان از موتلفه، آقای تهرانچی رابط بازار و بنده به عنوان نماینده انجمن اسلامی معلمان در شورای انقلاب انتخاب شدند. قرار بود آقای رجایی جای من باشد، اما ایشان من را انتخاب کردند. در این تیم تمام مسائل برنامه‌ریزی و تشکیلات برعهده من شد شهید مطهری هم رابط شورای انقلاب و کمیته استقبال از حضرت امام بودند.
  • ما از مارکسیست‌ها برای این کمیته دعوتی نکردیم چون آنها اصلا به نظام اسلامی اعتقادی نداشتند. همه کسانی که به اسلام، انقلاب و امام اعتقاد داشتند دور هم کار می‌کردند. این حرکت آغاز شد و امام 12 بهمن وارد مدرسه رفاه شدند و اوج مبارزه مشهود بود. با بیانیه‌های امام و سخنرانی‌ها، میل به پیروزی مشاهده می‌شد. امام در روز سوم دولت تشکیل دادند و بعد هم مردم ورود پیدا کردند مراکز حساس را بگیرند و می‌خواستند دانه درشت‌های ساواک را بگیرند و به کمیته تحویل بدهند. دولت که سه روز بعد از ورود امام تشکیل شد حرکت مهمی بود.
  • دولت که سه روز بعد از ورود امام تشکیل شد حرکت مهمی بود. ما یک کلاس را گرفتیم و پشت آن با کاغذ A4 نوشتیم اتاق نخست وزیر! آقای مهندس بازرگان هم رفت و پشت یک صندلی شکسته نشست و رئیس دولت شد. بعد از دو سه روز چند وزیر توسط آقای بازرگان تعیین شد و یک کلاس دیگر گرفتیم و با کاغذ A4 زدیم اتاق وزیران که چند وزیر او هم همانجا نشستند. امام هم وقتی نهضت اوج گرفت به مدرسه علوی پشت مدرسه رفاه رفتند ایشان ورودشان در مدرسه رفاه بود اما به علت کمبود جا به مدرسه علوی رفتند.
  • ما به عنوان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی باید زیر نظر دولت می‌بودیم. دولت یک معاونت امور انقلاب داشت که دست مرحوم یزدی بود. ما هم باید با آقای دکتر یزدی کار می‌کردیم. نیرو‌های انقلابی خودمان در واحدها و سازماندهی جدید فعالیت را آغاز کردند. ما اساس‌نامه سپاه را نوشتیم.
ارسال نظرات
همت
۰۹:۴۵ - ۱۳۹۶/۱۱/۱۶
من كاري به سياست و .... ندارم ولي لعنت خدا بر متافقين كه خوبانمون رو گرفتند!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!