صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۴۵۹۵
تاریخ انتشار: ۱۷:۳۰ - ۱۶ آبان ۱۳۸۸


اسفندیار دولت نهم با اسفندیار دولت دهم چه تفاوت هایی دارد؟ این را می توان در سخنان جدید آقای مشایی یافت، مسئله ای  که در این چند ماه هویدا است تغییر رویکرد آقای مشایی در اظهار نظراتش است، او دیگر درباره سیاست خارجی و اسرائیل و مدیریت جهانی و سخن نمی گوید؛ او از رابطه خدا و انسان می گوید، به نظر می رسد تغییر جایگاه مشایی و ارتقاء او در دولت دهم و نزدیکی بیشتر به احمدی نژاد، باعث شده که او با آزادی عمل بیشتری سخن بگوید. 

در این روزها شاید اوضاع به گونه ای باشد که هیچ کس به اظهارات آقای مشایی توجه چندانی نمی کند، برخی موافقان و مخالفان دولت از آقای مشایی دل خوشی ندارند، اما او همچنان بدون هیچ تردید و هراسی سخن می گوید و تاملاتش را که گفته می شود آمیزه ای است از اسلام و اومانیسم و لیبرالیسم و پلورالیسم و... به زبان جاری می کند. 

اسفندیار رحیم مشایی پس از جنجال بر پا شده برای معاون اولی چند ماهی سکوت کرد، و از پس خوابیدن غائله در دو ماه اخیر سکوت را با سخنان تر و تازه و حکیمانه گشوده است.

در 18 شهریور ماه بود که اسفندیار دولت در جلسه معارفه وزیر علوم به اظهار نظر پرداخت و فلسفه آفرینش انسان را این گونه تفسیر نمود: «نمی خواهم فلسفی صحبت کنم، ذوقی می گویم. خداوند به انسان بدهکار نبود که او را آفرید. ظاهرا خداوند به خودش بدهکار بود که انسان را آفرید. دلش خواست شناخته شود. یک کسی را باید خلق می کرد که بتواند بشناسد. انسان اهمیتش به همین علم است. اگر علم را برداریم انسان حذف می شود. انسان را که حذف کنیم، دیگر نیازی به حذف خدا نیست، زیرا خدا دیگر خودش حذف شده است.»

وی سپس با تاکید به اهمیت علم ، معجزه امام دوازدهم را علم دانست، او در این باره گفت: «امام عصر (عج) پیامبر نیست که کسی از او معجزه بطلبد. قبول. اما اگر کسی امروز بیاید برای ایفای ماموریت تاریخی خود که هزار و چند صد سال از بروز و ظهور او گذشته است، آیا بشریت از او سند و مدرکی نخواهد خواست؟! حتما خواهد خواست. فکر کرده ام که اگر امام عصر امروز، فردا، 10 سال دیگر، صد سال دیگر یا ... بیاید آیا بشریت از او حجت طلب نخواهد کرد؟ بعید است که طلب نکند. اما آن حجت چیست؟ فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که اگر بشریت از او حجتی طلب کند، "دانش" طلب خواهد کرد.»

مشایی در همین نقطه توقف نمی کند و به چگونگی ارائه علم از سوی امام زمان(عج) می پردازد. او می گوید: «بشر برای اثبات حجیت و سندیت نسبت به ادعای امام عصر (عج) از او دانش طلب خواهد کرد. دانش 27 واحد است. دو واحد تا زمان او است. معادله رشد دانش هم اهل ریاضیات می دانند که خطی نیست و دانش هر چه هست مربوط به اواخر است یعنی فقط کافی است آن حضرت یک واحد علم را عرضه کند که آن یک واحد علم به هیچ وجه قابل مقایسه با تمام ظرفیتهای علمی تاریخ بشریت نیست.»

این اظهارات مشایی واکنش اندکی را بر انگیخت. حجه الاسلام محمد غروی عضو شورای مرکزی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در این باره می گوید: «آقای مشایی از این حرف‌ها زیاد می‌زند، ایشان نه متخصص علوم دینی است و نه در حدی که از این حرفها بزند.»

محمد غروی به این نکته اشاره می کند که این سخنان مشایی متاثر از اومانیسم است و می گوید: «آقاي مشائي اظهار نظرهایی می‌کند که بعضا متاثر از تفکر اومانیستی است و بوی تفكرات اگزیستانسیالیست‌ها از حرفهای ایشان استشمام می‌شود. وي که اسلام شناس نیست که این‌گونه سخن می‌گوید که هم برای خود و هم برای آقای احمدی نژاد مشکل ایجاد می‌کند.»

مشایی در همان روز 18 شهریور باز هم سخن گفت اما این بار درباره فلسفه محیط زیست اظهار نظر کرد، او در مراسم معارفه رییس سازمان محیط زیست گفت: «حفاظت از محيط زيست واجب عيني است اما اينكه فكر كنيم تنها سازمان محيط زيست است كه مي‌تواند مشكلات را حل كند و مسئول حفاظت از محيط زيست است خطاي بزرگي است. حتي اگر دولت هم همه كارهاي خود را تعطيل كند و روي مسائل محيط زيستي تمركز كند باز هم آنچنان كه بايد حق مطلب ادا نمي‌شود.»

آقای رحیم مشایی دوم آبان ماه در جشنواره بین المللی فارابی درباره علوم انسانی گفت: «علوم انساني وام‌دار جايگاه رفيع انسان است، اهميت علوم انساني از آن جهت است كه مهمترين موضوع آفرينش يعني انسان ارتباط دارد و علوم انساني حوزه وسيع و گسترده‌اي را در بردارد. چگونگي زندگي انسان كه وام‌دار استفاده از منابع طبيعي است، با نوع نگاهي كه در علوم انساني ارائه مي شود ارتباط مستقيم دارد. تاريخ نيز فرازهاي زيادي دارد و فرازهاي تاريخي ارتباط با فرازهاي انساني دارد.»

در همان سمینار مشایی به بررسی جایگاه انسان پرداخت و طی سخنانی افکار موجود در باب انسان را به دو دسته تقسیم کرد و گفت : «نگاهی وجود دارد كه در آن جايگاه انسان تا خدا ارتقا می ‌يابد، البته منظور بخش منفی آن و خدا شدن نيست، انسان از سرعت و جهش براي رشد برخوردار است اما در نگاه ديگر انسان تا مرز حيوانيت سقوط می كند كه اين نگاه راه را برای پرواز بسته است و انسان ناچار است در قفسی كه برای او می ‌سازند، زنداني باشد.» 

مشایی انسان را به جایگاه خدایی می رساند و می گوید: «جهان مادي هم بي‌نهايت است و از هر سو كه برويم پاياني وجود ندارد. انسان تا خدايي حركت مي‌كند. علوم انساني هم بايد اين مبنا را مورد توجه قرار دهد و نخست مشخص كند كه انسان كيست؟ تعاريف مختلفي در مورد انسان مطرح شده كه همه اين تعاريف به يك بعد انسان پرداخته است و به طور كلي انسان تلاش دارد تا خودش را از موقعيت حيواني ممتار كند و بيرون بكشد. گر چه حيوان به نظر مي‌رسد، اما حيوان نيست.»

این اظهار این گونه ادامه می یابد: «ما از انسان برتر در عالم نداريم و انسان اشرف مخلوقات است و هر تلاشي كه براي تعظيم انسان انجام شود، مهمترين و بهترين كار است و علمي كه انسان را كوچك كند، حجاب است. تلاش و تكريم خدا جز از تكريم انسان شدني نيست.»

این اظهارات مشایی هم واکنش خاصی را به وجود نیاورد فقط محسن غفوری فرد در این باره گفته بود که مشایی بهتر است سخنان خود را تفسیر نماید. اما سوالی در این میان مطرح می شود، اگر این سخنان را شخص دیگری به زبان می آورد چه گونه با او برخورد می شد؟ 

سخنان فلسفی آقای مشایی در همایش دانشگاه های باز هم ادامه یافت، او که در سالن همایش های صدا و سیما سخن می گفت به تحلیل مسئله مدرنیسم و رابطه آن با دانشگاه پرداخت و مقوله عدالت آموزشی رابررسی کرد.

او باز هم به موضوع انسان بازگشت و گفت: «اگر انسان را به عنوان عنصر برتر آفرينش در جايگاه خدايي و آفريدگاري تبيين كنيم و معتقد باشيم كه قد انسان تا خدا مي‌تواند كشيده شود در اين صورت بسيار وسيع‌تر وعميق‌تر گذشته را نقد خواهيم كرد و انگشت اتهام را به سوي تاريخ نشانه خواهيم برد. تاريخ ، تصوير ناتمام، ناقص و فقيري است چرا كه محيطي نامناسبي و بستري ناهموار براي شكل‌گيري و بروز استعدادهاي انساني بوده است. هر كه تاريخي را آنچه هست پذيرفته يعني نسبت به خدا متوهم بوده است و فقر تاريخي را به خدا نسبت داده است.»

در ادامه این همایش رئیس دفتر آقای احمدی نژاد با اشاره به سخنرانی اش در یکی از دانشگاههای آمریکا افزود: «در آنجا گفتم چرا خدا محور وحدت انسانها نیست. و الان نیز تاکید می کنم که خدا محور وحدت انسانها نیست و حتی امروز هم بشر به وحدت نرسیده است چرا که اگر به وحدت رسیده بود این همه خونریزی و جنگ صورت نمی گرفت.»

وی این گزاره ی خود این گونه تحلیل می کند: «کاوش های باستان شناسی نشان می دهد که انسان به خدا اعتماد داشته است، اما چرا خدا محور وحدت نشده است؟ من می گویم مشکل این است که به تعداد انسانها خدا هست و خدای هر انسانی با توجه به شناخته آن فرد از خدا با خدای فرد دیگر متفاوت است. ملت ها در طول تاریخ همواره یک خدا را نپرستیده اند چون انسانهاخداهای متفاوت دارند.»

اسفندیار رحیم مشایی در حالی این سخنان را بر زبان می آورد که هیچ کس به طور جدی به نقد گفته هایش نمی پردازد.گویی که بسیاری سخنان او را جدی  نمی گیرند. اما مسئله مهم این است که مشایی نزدیکترین فرد به آقای احمدی نژاد است و حداقل از این نظر نمی توان این حرف ها را جدی نگرفت.

در ایران ، از آن جا که به تخصص گرایی بهای لازم داده نمی شود ، خیلی ها به خود اجازه می دهند در مورد خیلی چیزها اظهار نظر کنند ولو آن که آن چیزها درست هم باشند. اظهارات فلسفی آقای مشایی هم ممکن است کم و بیش درست باشند اما آیا ایشان مجازند چنین اظهاراتی را در مجامع عمومی مطرح کنند ؟

به امید آن روز که در ایران ، هر شخص و شخصیتی در قلمرو تخصص و جایگاه حقوقی و اجتماعی خود ، تنها به اظهار نظر های تخصصی خویش بسنده کند؛ روحانیون چنین کنند، دانشگاهیان بدین منوال عمل کنند و اهل سیاست چنین نیز باشند.

ارسال نظرات