صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۴۴۹۹۸
شهبازی معتقد است که نگاهی سریع به جوامع اسلامی به صورت عام و ایران به طور خاص نشان می‌دهد که یکی از مبانی عقب‌ماندگی ما جبرگرائی است که قرن‌ها به پیشرفت اقتصادی و سیاسی ما تیشه زده است.
تاریخ انتشار: ۱۵:۲۰ - ۲۸ دی ۱۳۹۶

 به گزارش ایکنا:

نشست جبر و اختیار در اندیشه‌های مولانا  ۲۶ دی با سخنرانی ایرج شهبازی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.

شهبازی در آغاز سخنانش با بیان اینکه این جلسه در خصوص نظر مولانا در خصوص اختیار صحبت خواهد کرد، گفت: در دو جلسه آتی در خصوص سرنوشت و بخت سخن خواهم گفت. تلاشم این است که بر درد‌های تاریخی انگشت بگذارم که ما را به عقب‌ماندگی کشانده‌اند.

وی ادامه داد: نکته اول در خصوص ضرورت این موضوع این است که هر کسی که می‌خواهم پیشرفت کند باید به پرسش جبر و اختیار پاسخ دهد. هیچ انسان آگاهی نیست که به این سوال توجه نکند. آیا افسار زندگی ما به دست خودمان است و یا پیش از تولد تعیین شده است؟ رابطه اختیار با نظام علیت و سیطره خداوند چیست؟ سوالات فراوانی در این زمینه وجود دارد که اگر توجهی به آنها نشود، توانایی حرکت را از ما می‌گیرند.

وی افزود: نکته دوم این است که مسئله جبر و اختیار از مسائل صرفا نظری نیست. پاره‌ای از پرسش‌ها در زندگی ما هستند که تاثیری بر زندگی ما ندارند مانند این پرسش که جهان حادث و یا قدیم است، تاثیری بر زندگی عملی ما ندارد اما پرسش جبر و اختیار زندگی فردی و اجتماعی ما را تحت تاثیر قرار می‌دهد بنابراین مسئله‌ای است که هم نظری و هم عملی است. کسی که به جبر و یا اختیار اعتقاد دارد سرنوشت متفاوتی خواهد داشت.

شهبازی با بیان اینکه سومین نکته در ضرورت این بحث آن است که نگاهی سریع به جوامع اسلامی به صورت عام و ایران به طور خاص نشان می‌دهد که این مسئله همه بخش‌ها را تحت تاثیر قرار داده است، گفت: با نگاه بدون پیشفرض به تاریخ ایران می‌توان یافت که یکی از مبانی عقب‌ماندگی ما جبرگرائی است که قرن‌ها به پیشرفت اقتصادی و سیاسی ما تیشه زده است.

عضو هیئت علمی دانشگاه تهران افزود: جبرگرائی باعث می‌شود که انسان عزت نفس خود را از دست داده و به موجودی زبون تبدیل شود. کسی که معتقد است سرنوشت انسان را تعیین می‌کند، در درون خود پایه عزت نفس را از دست خواهد داد. ایرانی‌ها نشان داده‌اند که پس از قرن ۷ راه را به هرگونه استحمار و استبداد و استعماری باز کرده‌اند.

وی تصریح کرد: یکی از نشانه‌های جبرگرائی غمگین بودن است. چنین انسانی همیشه تسلیم است و نمی‌تواند موجودی قوی و فعال در صحنه‌های زندگی حضور داشته باشد. هر کسی که به جبر متوسل شود، به تدریج حالش بد خواهد شد. بیشترین مراجعه به کلینیک‌های روانشناختی از طریق انسان‌های وابسته است و جبرگرائی زمینه را برای استرس‌ها و عدم اعتماد‌ها ایجاد می‌کند. برای نجات از غمی که چند قرن است وجود دارد باید از جبرگرائی فاصله بگیریم.

شهبازی ادامه داد: فرد جبرگرا به دنبال شغل نخواهد رفت. جبرگرائی ایرانیان را از درون خالی کرده است. وقتی فکر می‌کنم مقدر شده است من فقیر باشم، به دنبال تولید ثروت نخواهم رفت. منفعل شدن در عرصه سیاسی، غمگین شدن و ناامیدی در عرصه کسب و کار از پیامدهای جبرگرائی در ایران است. دفاع از آزادی، اختیار و شان انسانی انسان وظیفه امروز ماست. به دلایل مختلف طرح مسئله جبر و اختیار ضرورت دارد و هر کس که دلسوز این کشور است باید به این مسئله توجه کند.

وی افزود: مولانا تنها کسی است که مدافع سرسخت اختیار انسان است. هیچ فیلسوفی به اندازه او از اختیار دفاع نکرده است و تمام تلاش خود را انجام داده است تا در این زمینه حرکت کند. در جاهایی حرف‌های مولانا نقد خواهد شد و از او فاصله خواهیم گرفت.

عضو هیئت علمی دانشگاه تهران با بیان اینکه در زندگی ما انسان‌ها مسائلی وجود دارد که به طور کامل قابل حل شدن‌ هستند، گفت: مسائل علوم طبیعی از این قبیل هستند اما خوشبختانه همه مسائل زندگی ما مسائلی نیستند که پاسخ روشن داشته باشند. زیبایی زندگی بشری به این خاطر است که رازهایی از جمله عشق، جبر و اختیار، روح و ... در آن هست که برای همیشه حل نمی‌شوند. هر کسی که به دنیا می‌آید در حد خود در این خصوص می‌اندیشد. به نظر مولانا این پرسش‌ها از عوامل زیبایی زندگی است. یک لحظه فکر کنید همه سوالات جواب روشن و قطعی داشتند اما اینکه مسائلی هستند که پاسخ قطعی ندارند باعث می‌شود زندگی راز‌آلود باشند.

وی تصریح کرد: به نظر مولانا تا روز قیامت بحث جبر و اختیار به پایان نخواهد رسید و اگر یکی از دو طرف پیروز می‌شد طرف دیگر از بین می‌رفت در حالی که این بحث همچنان ادامه دارد. از نظر مولانا اگر قرار باشد همه مسائل جواب روشن داشته باشند، زندگی نابود می‌شد و تداوم ما انسان‌ها به خاطر این اختلافات است.

شهبازی با بیان اینکه در سطح زندگی فردی نیز این مسئله وجود دارد گفت: انسان در طول زندگی خود به جبر و اختیار معتقد می‌شود و نمی‌تواند یک بار برای همیشه جواب قطعی بدهد. اگر ما بخواهیم بحث جبر و اختیار یا هر مسئله دیگری را در مثنوی بررسی کنیم چهار مانع خواهیم داشت. مانع اول تاویل پذیر بودن مثنوی است. متن هنری و ادبی متنی است که لزوما تاویل بردار و خیانت پذیر است و مخاطب می‌تواند متن را مطابق میل خود تفسیر کند اما متون بسته یک معنای مشخص دارند. متون هنری در فرهنگ ما دیوان‌ حافظ و مثنوی آبستن تفسیرهای مختلف هستند از این جهت در میان مخاطبان یک متن هنری از ملحدان کامل تا عارفان کامل حضور دارند.

وی افزود: استاد کدکنی می‌گفت محال است هزار بار یک صفحه از مثنوی را بخوانید و هزار برداشت و فهم برابر داشته باشید. از این جهت ما باید مراقب باشیم ما در دام گزاره‌های بیش از حد هنری مثنوی نیفتیم. پیشنهاد من این است که جمله‌های محکم مولانا را پیدا کنیم. برخی از ابیات مثنوی غیرقابل تاویل هستند و اگر صد نفر هم آن را بخوانند برداشت یکسانی خواهند داشت. راه دوم این است که از روش‌های آماری استفاده کنیم و ببینیم چند بار از جبر و چند بار از اختیار دفاع کرده است، این روش آماری می‌تواند نشان دهد مولانا طرفدار جبر و یا اختیار است.

عضو هیئت علمی دانشگاه تهران با بیان اینکه دومین مانع آن است که مثنوی دارای تعدادی داستان دو یا سه صدایی است، گفت: در این داستان‌ها صدای راوی از قهرمان داستان قابل تشخیص نیست و صداها در هم آمیخته می‌شوند. اگر خواننده داستان من نفهمد صدای کدام یک از قهرمان‌ها صدای راوی است این داستان چند صدایی است.

وی تصریح کرد: در داستان خر و روباه خر از جبر و روباه از اختیار دفاع می‌کند و قصه چنان پیچیده است که معلوم نیست نظر مولانا چیست. راه حل این است که به این داستان‌ها توجه نکنیم و به مواردی بپردازیم که تک‌صدایی است. اگر ما به جاهای دیگر مثنوی نگاه کنیم متوجه می‌شویم که مولانا طرفدار اختیار است.

وی افزود: سومین مانع نقش‌های دوگانه مولانا به عنوان متکلم از یک سو و عارف از سوی دیگر است. مولانا در پی تعلیم بوده اما او یک عاشق بزرگی هم بوده است و او نتوانسته است که وجود عاشق و دیوانه را کنترل کند و شما با عاشق بی‌نظیر روبرو می‌شوید و از این جهت یک محقق وقتی مثنوی را می‌خواند، هدف تعلیم و علمی را فراموش می‌کند. برای مثال دکتر کدکنی چنین روشی دارند، ایشان عالمانه وارد بحث می‌شوند و شاعرانه از بحث خارج می‌شوند و چنین است که بحث منحرف می‌شود.

شهبازی تصریح کرد: هر گاه به سراغ مثنوی رفتید تا جایی که مولانا به عنوان معلم حرف می‌زند از آن استفاده علمی کنید، اما وقتی دیدید متن به سوی حرف شاعرانه می‌رود از آن لذت ببرید اما به آن شان علمی قائل نشویم. آسیب‌های بحث‌های شاعرانه و عاشقانه برای جامعه ما بسیار زیاد است. همان‌طور که علامه جعفری برای اولین بار گفته است، از حیث شاعرانه و عارفانه مولانا جبرگراست. در خصوص خودمان هم باید ببینیم یک عارف هستیم و یا کسی که می‌خواهیم یک زندگی متعادل داشته باشیم. من باید حد خود را بدانم و اینکه کجا هستم. اگر کسی به آن اوج عرفانی رسید می‌تواند به جبر عرفانی معتقد باشد اما منی که در آن درجه نیستم باید زمینی فکر کرده و به اختیار قائل باشم. به تعبیر مولانا بالای نردبان عرفانی، جبر عرفانی و پایین نردبان اختیار عاقلانه است.

وی تصریح کرد: در داستان خر و روباه، وقتی خر ادای عارفان را در می‌آورد، روباه به او می‌گوید انسان‌هایی به توکل می‌رسند اما تو چرا ادای چنین انسان‌هایی را در می‌آوری؟ ما حق نداریم زندگی خود را بر اساس جبرعرفانی استوار کنیم.

شهبازی در ادامه گفت: چهارمین مانع سروده شدن مثنوی در طول حدود ۱۴ سال است و انسان‌های بزرگ از نظر فکری در یک سطح فکری باقی نمی‌مانند و ما باید در خصوص انسان‌های بزرگ سیر فکری ایشان را در نظر بگیریم. از این رو ما باید سیر فکری مولانا را در خصوص جبر و اختیار در نظر بگیریم. در مثنوی هر موضوعی باید به صورت تاریخی در طول دفتر اول تا دفتر ششم بررسی شود. تناقض در اندیشه مولانا کم است زیرا در چهارده سال آخر مولانا به مرحله پختگی رسیده است. دفتر سوم حول عشق، دفتر چهارم بر مدار عقل و دفتر پنجم مثنوی دائر مدار دفاع از اختیار است و او در دفتر ششم به تفویض می‌رسد.

عضو هیئت علمی دانشگاه تهران گفت: اشاعره با بیست زیر گروه در بحث جبر و اختیار طرفدار جبر مطلق هستند اینکه خداوند همه چیز را مشخص کرده و ما همه مو به مو این طرح را اجرا می‌کنیم، هیچ کسی حق سوال از خدا را ندارد و عمل ما تاثیری در بهشت و جهنم رفتن ما ندارد و این لطف خداست که این مسئله را مشخص می‌کند. خداوند خالق ما و خالق افعال ماست و تمام کارهای ما به صورت مستقیم آفریده خداوند هستند. معتدل‌ترین نحله اشاعره اعتقاد به کسب دارند یعنی کسانی که خداوند خالق افعال و ما کاسب فعل خداوند هستیم.

وی افزود: معتزلی‌ها طرفدار تفویض هستند. مرادشان این است که خداوند جهان را با نظام علیت آفریده است و انسانی را آفریده است که عقل دارد که قدرت اختیار دارد. خداوند آن نظام و اختیار را آفریده و با هیچ چیزی کار ندارد و انسان باید زندگی خود را سامان دهد. آنها طرفدار عقل، آزادی، اختیار و شان انسانی انسان بودند. شیعیان می‌گویند پاره‌ای از امور جبری و پاره‌ای از امور اختیاری هستند اما در نهایت این مکتب کلامی به معتزله نزدیک‌تر است.

وی ادامه داد: اشاعره و معتزله در قرن اول ایجاد شدند و بحث‌هایشان مطرح شد تا اینکه افراد کسانی که کشته شدند و از قرن سوم اشاعره پیروز شدند. ما ایرانیان نیز اشعری هستیم و اعتقادی به عقل، اختیار و آزادی انسان نداریم. از قرن سوم با کشته شدن تعداد زیادی از معتزلیان آنها به اقلیت بسیار کوچکی تبدیل شدند و از آن زمان جهان اسلام از اشعری‌گری رنج می‌برد. سوال این است که چرا اشعریت در جهان اسلام و ایران پیروز شد. تا ما نفهمیم چرا جبرگرا شدیم نمی‌توانیم اختیار انسان را احیا کنیم.

شهبازی تصریح کرد: از نظر من سه دسته بزرگ دلیل و علت باعث غلبه اشعری‌گری در جهان ایرانی اسلامی شد. دلیل قرآنی غلبه اشعری‌گری این بود که اگر از حیث جبر و اختیار قرآن را بخوانید، به سرعت دچار حس سردرگمی خواهید شد. در قرآن گزاره‌هایی دال بر جبر و همچنین دال بر اختیار وجود دارد. آیاتی در خصوص قاهر بودن، قدرت و علم بی‌کران خدا وجود دارند از آیاتی هستند که اشاعره برای اثبات جبر استفاده می‌کنند. در قرآن گفته می‌شود هر انسانی در گرو عمل خود است و انسان گروگان عمل خود است، هر چه به دست می‌آوریم به دست خودمان است و ... که این آیات موید اختیار انسان هستند و معتزله از آن‌ها استفاده کرده‌اند. شمس می‌گوید در قرآن آیتی چند در جبر هست اما همه قرآن اثبات اختیار انسان می‌کند. به نظر من آیات قرآن بیشتر به نفع اشاعره است این به آن خاطر است که قرآن خدای‌نامه و در خصوص خداوند است. به نظر من هر کسی بدون پیش‌فرض به سوی قرآن برود به جبرگرائی نزدیک خواهد شد. از این روست که جامعه ما بیشتر به اشعری‌گری نزدیک شده است.

عضو هیئت علمی دانشگاه تهران تصریح کرد: دلایل روان‌شناسی پیروزی جبرگرایی دشوار بودن اختیار و آزادی است. از نظر مولانا کمتر کسی توان پذیرفتن اختیار را دارد و انتخاب و آزادی امانت الهی است که در قرآن از آن یاد شده است. از این جهت تاریخ کشور ما پر است از مبارزه برای آزادی و پس از کسب آن این آزادی، مردم این آزادی را به کسانی داده‌اند تا به جای آنها تصمیم بگیرد. با انداختن ناتوانی‌ها به گردن خداوند سو مدیریت‌ها جبران می‌شوند. مرحوم دکتر حق‌شناس معتقد بود انسان‌ها حاضرند در راه یک عقیده جان بدهند اما حاضر نیستند در این زمینه فکر کنند. چیزی که اختیار به آن نیاز دارد فهمیدن اختیار و وظیفه‌شناسی است.

شهبازی ادامه داد: از نظر مولانا ما از اختیار، آزادی و حق انتخاب به واسطه هر ننگی فرار می‌کنیم زیرا جبر مانند یک بهشت است شما وقتی مشکلات را به گردن خدا، نظام سیاسی، ژنتیک، تاریخ و .... می‌اندازید از خود سلب مسئولیت می‌کنید اما وقتی پذیرفتید وضعیت ناشی از انتخاب خودتان است می‌فهمید اختیار دوزخ است.

عضو هیئت علمی دانشگاه تهران تصریح کرد: دومین دلیل روان‌شناسی برای رفتن به سوی جبریت، چیزی است که به آن می‌گوییم فرافکنی. از نظر فروید محیط، خانواده و جامعه مانع رسیدن ما به تمایلات‌مان می‌شوند و ما ناگزیریم تمایلات‌ خود را سرکوب کنیم. این سرکوب مداوم خواسته‌ها که بخشی از فرایند جامعه‌پذیری ماست ارزش دارد، اما یکی از دستاوردهای منفی‌اش احساس بی‌ارزش بودن است و مکانیسم‌های دفاع روانی از قبیل فرافکنی ساز و کارهایی در مقابل این فرایند است. مولانا هم معتقد بود که جبرگرائی بیش از آنکه دلایل معرفتی داشته باشد، کارکرد روانی در توجیه شکست‌ها و ناکامی‌هاست. وی تصریح می‌کند که جبرگرایان در پیروزی‌ها به جبر اشاره نمی‌کنند و در شکست‌ها می‌گویند ما مجبوریم.

وی ادامه داد: مولانا معتقد بود که شکست را به سرنوشت حوالت ندهید. هزاران موضوع سیاسی و اجتماعی ما این گونه تفسیر شده‌اند. در کتاب جهانگشای جوینی می‌گویند مغولان به شهر بخارا حمله کرده‌اند و فجایع زیادی به بار آورده بودند، گفت‌وگویی جوینی بین دو عالم بزرگ در این دوره نقل کرده است که یکی از علما همه جریان را به جبر الهی فرو کاسته است. روش تاریخ نگاری ما در قرن هفتم و هشتم مبتنی بر جبر است. همین زمانه خودمان در ژاپی زلزله ۸ ریشتر می‌آید کسی کشته نمی‌شود و در کشور خودمان زلزله به مقیاس کمتر می‌آید و ما آن را آزمون الهی می‌دانیم و این جبرگرایانه است و موجبات فرار کردن از مسئولیت را فراهم می‌کند.

شهبازی افزود: سومین عامل روان‌شناختی در توجیه جبر آرامش یافتن از توسل به جبر در سختی‌هاست. غالبا افراد در زمان مشکلات است که به جبرگرایی رجوع می‌کنند. دلیل دیگر برای گرایش به جبر فرار کردن از وظایف دینی، اجتماعی و فرهنگی ماست. در سوره یس برخی در پاسخ به اینکه به فقرا کمک کنید و در فرار از وظیفه خود به جبرگرایی اشاره می‌کنند. مولانا به این موضوع اشاره می‌کند.

وی با اشاره به اینکه سومین دسته بزرگ رجوع به جبرگرائی دلایل اجتماعی هستند، گفت: یک دلیل اجتماعی تمایل حکومت‌های اسلامی در تاریخ استناد به جبر الهی در توجیه مشروعیت خود بوده است. امویان این کار را آغاز کردند. متوکل عباسی با کشتن معتزله‌ها جبرگرائی را برای همیشه در فرهنگ ما نهادینه کرد. سلاجقه در کشور ما فهمیدند اگر ایرانیان جبرگرا شدند می‌توان به آنها حکومت کرد، از این رو نظامیه‌ها را ساختند که بزرگ‌ترین معلمان مانند غزالی را استخدام کنند تا جبرگرائی را در ایران نهادینه کنند. معتزلیان بزرگ از جمله واصل‌ بن‌عطا، قیلان دمشقی، جهنی و کسانی که اختیار دفاع کرده‌اند کشته شده‌اند. طرفداران اختیار انسان، انسان‌های نشان‌دارند که جامعه آنها را تحمل نمی‌کند. از این رو اکثر حکومتی که در تاریخ ایران حتی با شعار آزادی سر کار آمده است در مدت کوتاهی به سمت جبرگرایی رفته است.

شهبازی تصریح کرد: متاسفانه بخش اعظم ادبیات فارسی در کار تبیین جبرگرائی بوده است و در شاهکارهای ادبیات فارسی جبرگرائی تبلیغ شده‌اند که در صدر این مسئله اشعار سعدی و حافظ است و هر کسی به سراغ این دو می‌رود، در اثر جادوی این دو اثر جبرگرا می‌شود. یکی از دلایلی که کسروی البته به اشتباه هر سال به صورت نمادین اشعار این دو شاعر را می‌سوزاند، تاثیر این دو کتاب در جبرگرائی ایرانیان بوده است.

وی با خواندن برخی از اشعار جبرگرایانه سعدی و حافظ گفت: تبیین عرفانی جبرگرائی سومین دلیل اجتماعی گرایش به جبرگرائی است. عرفان با اشعریت گره خورده، ما عارف معتزلی نداریم و عمومی شدن این امر خصوصی به ما ضربه زده است.

شهبازی در پایان گفت: مردمان کشور ما در طول تاریخ وقتی در گردنه دشواری قرار گرفته‌اند، برای بقای خود از مکانیسم‌های دفاع روانی جمعی جبرگرائی، عرفان‌گرائی و ریاکاری استفاده کرده‌اند. برای مثال ما در دوران مغول بیشترین حجم این سه را می‌بینیم. دکتر دادبه می‌گوید اگر جبرگرائیی فایده نداشت باقی مانده است و این به خاطر دستاوردهای جبرگرائی برای زندگی جمعی ایرانیان بوده است.

ارسال نظرات