هیچ عاقلی برای احقاق حق محدودی؛ خود و دیگران را به این دردسر بزرگ نمیاندازد. بهطور طبیعی این رفتار فقط از سوی افراد معدودی سرمیزند چون میان مردم هزاران نوع از این اختلافات هست که آنان بر حسب عقلانیت معمولی کاری نمیکنند که بعدا پشیمان شوند.
به گزارش شهروند، بیاییم رفتار خودمان را در معرض داوری و قضاوت قرار دهیم.فرض کنیم که با دیگری مشکلی داریم. مشکلی جدی که اتفاقا حق هم با ماست. برای نمونه فرض کنید که از یکنفر طلب داریم یا ما حقی داریم که از سوی شخص ثالثی تضییع میشود. تردیدی هم نداریم که ذیحق هستیم. حال برای احقاق حق خود چه کنیم؟ آیا ذیحق بودن ما مجوز انجام هر کاری را برای ما صادر میکند؟
مثلا آیا میتوانیم طرف را برباییم، تا حق خودمان را بگیریم؟ آیا میتوانیم با او وارد دعوا شویم؟ شاید گفته شود که راههای شروع و قانونی برای احقاق حق مسدود است. مثلا فرد بدهکار در دادگاهها نفوذ دارد و نمیگذارد که از طریق عادی به حق خودمان برسیم. بهطور طبیعی میفهمیم که هرگاه راه برای احقاق حق بسته شود احتمال اینکه برخی افراد اقدامات خارج از عرف کنند بیشتر میشود، ولی این احتمال نیز مجوزی برای انجام هر نوع اقدامی نیست.
چون هر اقدامی باید مبتنی بر هدف مشخص و هزینه و فایده باشد. اگر صفحه حوادث را بخوانید، متوجه میشوید که بسیاری از قتلها و خشونتها از موضوع مورد اختلاف کوچکی شروع میشوند. مثلا دوطرف درباره ٥میلیون تومان اختلاف دارند و در پایان درگیر میشوند و طلبکار موفق میشود که بدهکار را به قتل میرساند. در بهترین حالت او باید چندسال زندان برود و اگر قصاص نشود، باید رقم چند صد میلیون بدهد تا رضایت خانواده مقتول را بگیرد. بدیهی است که این اقدام احمقانه بهنظر میرسد و عامل رفتار نیز قطعا از کرده خود پشیمان میشود.
هیچ عاقلی برای احقاق حق محدودی؛ خود و دیگران را به این دردسر بزرگ نمیاندازد. بهطور طبیعی این رفتار فقط از سوی افراد معدودی سرمیزند چون میان مردم هزاران نوع از این اختلافات هست که آنان بر حسب عقلانیت معمولی کاری نمیکنند که بعدا پشیمان شوند. در حوزه سیاسی چگونه می توان رفتار کرد؟ فرض کنیم در بدترین حالت حقوقی از ما زایل شود آیا حق داریم دست به هر اقدامی بزنیم؟ آیا آن اقدامات منجر به نتیجه خواهد شد؟ اگر در حوزه امور فردی هم مجاز نباشیم که چنین رفتاری ریسکی کنیم به طریق اولی در حوزه عمومی و سیاسی نیز حق نداریم چنین رفتار بیمحابایی را در پیش بگیریم. بهترین نمونه آن برجام است.
به لحاظ منطقی هرگونه محدودکردن حق غنیسازی ایران در چارچوب ان.پی.تی غیرقانونی و مخالف حقوق ملت ایران بود ولی ما در جهانی زندگی میکنیم که استیفای برخی از حقوق با یکدیگر در تضاد قرار میگیرند. بنابراین وظیفه داریم که میان حقوق خود بهترین را که عقل و فهم سلیم توصیه میکند، انتخاب کنیم. سوار شدن بر اسب سرکش هیجانات کار سادهای است.
تعریف حقوق برای خودمان نیز امری پذیرفتنی است بهویژه حق اعتراض نسبت به قدرت و اجزای آن یک حق غیرقابل چشمپوشی است ولی در حوزه سیاست باید ثابت کرد که هر اقدامی برای استیفای حق به نتیجه مطلوب منجر میشود حداقل اینکه منطقا به تضییع حقوق بیشتری منجر نخواهد شد. پیچیدگی سیاست از همینجا آغاز میشود که هرگونه اقدامی در سیاست فقط به منافع ما و شخص خود ما مربوط نمیشود با منافع یک ملت مرتبط است و ممکن است اثرات مثبت یا منفی بر آن به جای بگذارد.
نمونه روشن آن وضع کشورهای منطقه است؛ کشورهایی که حتی فاقد یک انتخابات آزاد قابلقبول بودند و بهطور قطع اقدام آنان برای استیفای حقشان قابل دفاع بود ولی به علل گوناگون وارد فضایی شدند که جز نابودی مردم و کشورشان نتیجه دیگری نداشت. انجام چنین رفتاری از طرف مردم و جامعهای که دارای پسزمینه تاریخی و سیاسی قابلتوجهی نیستند چندان بعید نیست ولی برای ملت ایران که طی یک قرن گذشته همواره در جنبش ها و اقدامات سیاسیرو به جلو پیشگام بوده است؛ پذیرفتنی نیست که سرنوشت خود را به جریانی گره بزند که نه خواست و نه رهبری و نه برنامه مشخصی دارد و هیچ مسئولیتی نیز در برابر امور نمیپذیرند.
افتخار ما در دهه گذشته این بود که ملت ایران همواره توانسته است از خطر ناکترین پیچهای تاریخی با سربلندی و عزتنفس موفق بیرون آید این موجب حسادت و کینه کشورهایی در منطقه است که فاقد استقلال هستند و علاقهای به ایران سربلند ندارند. اینها به آن معنا نیست که ایران بهشت است. بهطور قطع در بسیاری از زمینه ضعف و کاستی داریم و روزنامه شهروند علیرغم آنکه از بودجه عمومی هم استفاده میکند، بسیاری از ا ین نارسایی ها را منعکس کرده است و در ادامه نیز چنین خواهد کرد ولی این مسأله متفاوت است از ذهنیت و رفتاری که آیندهای را ترسیم کند که به زیان مردم و به سود مخالفان تمدن ایرانی و تمامیت ارضی کشور است.