صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۴۲۳۳۹
تاریخ انتشار: ۰۹:۴۲ - ۰۹ دی ۱۳۹۶

عباس عبدی؛ چند سال پيش يادداشتي نوشتم با توضيح اين سوال كه آقاي عبدي چي مي‌شه؟ در آنجا توضيح دادم كه مردم معمولي و حتي برخي افرادي كه به حوزه سياست علاقه دارند، بسيار پيش مي‌آيد كه به محض ديدن بنده اين سوال را مي‌پرسند، حتي پيش از اينكه سلام و عليكي صورت گيرد. تاكنون در سه مقطع اين وضعيت پيش آمده است. يكي پس از اولين تنش‌ها با آژانس بين‌المللي اتمي در ابتداي حضور احمدي‌نژاد و آماده شدن پرونده ايران براي ارسال به شوراي امنيت بود كه اين پرسش خيلي طرح مي‌شد. نوبت دوم نيز پس از اتفاقات ۱۳۸۸ و سپس تحريم‌هاي شديد عليه ايران و اكنون دوباره چند ماهي است كه اين پرسش مطرح مي‌شود. در حقيقت شرايط به گونه‌اي مي‌شود كه از يك‌سو مردم نگران وضعيت آينده هستند و از سوي ديگر ذهن متعارف خودشان نيز چندان پاسخي براي اين آينده موهوم پيدا نمي‌كند. شايد هم پاسخ‌هايي دارد، ولي علاقه‌اي به قبول آن پاسخ ندارند و دنبال آن مي‌گردند بلكه پاسخ مناسب‌تري پيدا كنند. برخلاف دو نوبت پيش، اين‌بار، بنده نيز كمتر مي‌توانم پاسخي دهم كه به نسبت رفع مشكل كند و خودم هم آن پاسخ را قبول داشته باشم.

به تعبير ديگر خودم هم اين پرسش را دارم كه «چي مي‌شه؟» واقعيت اين است كه متغيرهاي مثبت تعيين‌كننده آينده كشور وضعيت مناسبي ندارند. نه‌تنها در وضع مناسب نيستند؛ بلكه غيرقابل پيش‌بيني و كنترل شده‌اند. بدتر از همه كم‌آبي و بارش‌هاي بسيار اندك، آلودگي هوا كم بود كه زلزله‌هاي پياپي نيز به آنها اضافه شده است. در چنين شرايطي كشور اپوزيسيون كم داشت، احمدي‌نژاد هم به آنان پيوست و به قول معروف گل بود به سبزه آراسته شد! هنوز هيچي نشده، برخي گروه‌ها در هواي گرفتن ماهي از آب گل‌آلود هستند و به اميد اينكه خودي نشان دهند مردم را به خيابان كشانده‌اند! غافل از اينكه قبلا هم به ديگران توصيه شده بود كه آمدن در خيابان راحت است، مشكل اصلي بيرون رفتن از آن است كه لزوما با هدف كساني كه مي‌آيند انجام نشود.


همه اينها يك طرف، آمدن ترامپ ديوانه در ايالات‌متحده كم بود كه شاخ و شانه كشيدن محمد‌بن‌سلمان در عربستان نيز به آن اضافه شد. مسائل خارجي و اقتصادي به يك‌سو، مسائل سياست داخلي اهميت بيشتري دارد. فقدان انسجام و شكاف‌هاي سياسي كه هيچ چشم‌انداز روشني نيز پيش‌روي آن ديده نمي‌شود و نظام تصميم‌سازي و تصميم‌گيري را دچار مشكل كرده است، بيش از هر چيز ديگري چشم‌انداز آينده را نامتعين و ناروشن كرده است. در چنين شرايطي يأس و سرخوردگي مي‌تواند به عنوان يك عامل مهم در رفتار عمومي ظهور و بروز پيدا كند. انسان منفعل و نااميد ظرفيت زيادي دارد كه جذب هر نوع اقدام حساب نشده و غيرعقلاني شود تظاهرات روزهاي گذشته در خراسان و برخي ديگر از نقاط كشور اگرچه سازماندهي شده به نظر مي‌رسد و...

مي‌توان دست‌هاي مخالفان دولت را تا حدودي در پشت اين وقايع ديد ولي در هر حال زمينه‌هاي اجتماعي مهمي دارد كه نااميدي يكي از زمينه‌هاي آن است. بدتر از همه نداشتن يك رسانه كارآمد و قابل اعتماد است؛ رسانه‌اي كه از دروغ پرهيز كند و اعتماد مردم به آن جلب شود، بيش از هر چيز ديگر نياز جامعه ايران است. پيش از اين نيز يادداشتي نوشتم تحت عنوان «خستگي اجتماعي». واقعيت اين است كه اين حد از تنش‌ها و فشارهاي گوناگون، جامعه را خسته مي‌كند و به جايي مي‌رسد كه مثل يك شيشه تحت فشار، شكسته و به هزاران قطعه ريز تبديل مي‌شود. اگرچه نمي‌توان براي اين مشكلات نسخه پيچيد، ولي در هر حال مجموعه مشكلات فوق، هنگامي حل خواهد شد يا حداقل در مسير تخفيف قرار مي‌گيرد كه حداقلي از انسجام داخلي ايجاد شود. البته برخي از نيروها عادت دارند كه بگويند، مردم همگي وحدت دارند و اختلافي نيست، فقط سياسيون هستند كه اختلاف دارند. ولي گمان نمي‌كنم كه اين‌بار كسي باشد كه بخواهد اين حد از ساده‌نگري را تبليغ كند، يا مدعي آن شود.

اين وحدت و انسجام ممكن نمي‌شود، مگر با يك شرط اساسي. اينكه تبعيض‌هاي ناروا اگر هم به كل و در يك لحظه برداشته نمي‌شود، حداقل كاهش يابد. كساني كه سهم بيشتري از كيك قدرت و اقتصاد و بودجه سالانه كشور را دارند، به نفع خودشان است كه اين سهم را عادلانه‌تر كنند، چون در اين صورت حداقل مي‌توان اميدوار بود كه در آينده هم كيك مزبور وجود دارد تا سهمي به آنان برسد. در غير اين حالت، معلوم نيست كه اصولا در آينده كيكي و سهمي وجود داشته باشد. تبعيض و بدتر از آن تحقير يكي از ريشه‌هاي اين تشتت و چندپارگي است. تبعيضي كه در سياست‌هاي مشاركت‌جويانه مردم ديده مي‌شود و آنان را به گروه‌هاي ذي‌حق و بدون حق تقسيم مي‌كند و برخي را از گردونه مشاركت خارج مي‌كند. تبعيضي كه در اعمال قانون وجود دارد.

تبعيضي كه در سياست رسانه‌اي رسمي وجود دارد. تبعيضي كه در بودجه و تخصيص منابع وجود دارد و انواع و اقسام گوناگون اين تبعيض‌ها مي‌تواند عامل اين گسست و عدم انسجام باشد. ولي از تبعيض بدتر هنگامي است كه به مرحله تحقير ديگران وارد مي‌شويم. به ميزاني كه ديگران كوچك و خوار شمرده شوند، احساس تحقيرشدگي خواهند كرد و اين احساس بسيار خطرناك است. اگر كسي يا كساني خوار شمرده و ناديده گرفته ‌شوند، دير يا زود فرصتي براي بروز خويش نيز پيدا مي‌كنند. در چنان احوالي حيرت‌زده مي‌شويم كه اين مجموعه افراد كه حقير دانسته مي‌شدند، چگونه در حال ابراز وجود هستند. چاره‌اي نداريم جز آنكه توجيه كنيم و آنان را عامل بيگانه يا توطئه‌گر خطاب كنيم و اين نيز بر ناپايداري وضعيت مي‌افزايد.

ارسال نظرات
ناشناس
۱۰:۴۴ - ۱۳۹۶/۱۰/۰۹
آنچه ما به آن نیاز داریم، اتخاذ سیاست ها با داشتن انعطاف لازم در میدان اندیشه و عمل است. تاکید سختگیرانه و مجدد، ٔبر سیاست ها و تحلیل‌های کارشناسان گذشته، به خصوص در عرضه داخلی‌، نه تنها کمکی‌ به ما برای سد کردن این خطر های مهیب نمیکند، بلکه به نوعی ، اگر هوشیاری کافی‌ به خرج ندهیم، بازی در زمین آنها خواهد بود. همه تلاش ما باید در وهله اول، همراهی و هماهنگی داخلی‌ و بین ملت ایران با هر درجه پایبندی به سیاست ها و اهداف کشور باشد و لازمه آن، بالا بردن سعه صدر، شفافیت، مسولیت پذیری، انتقاد پذیری و از همه مهمتر اعتماد بیشتر به مردم و جوانان، حتی آنها که کاملا با ما همراه نیستند، است. در مرحله بعدی، و وقتی‌ بتوانیم قوام کامل و هماهنگی‌ ملی‌ را فراهم کنیم، تنش زدایی با کشورهای همسایه، ولو با قربانی کردن برخی‌ از دستاورد‌های خود در منطقه است تا خطر بزرگتر را عقب برانیم. و در مرحله بعد از کشورهای منطقه، تلاش برای گسترش روح آشتی‌ و همزیستی‌، حتی با کشورهای دور و غربی و آمریکا و یا حداقل با بخشی از جامعه مدنی آمریکا که به صورت جدی با ترامپ و لابی او، مساله دارد. .ولی ما هرگز این کیاست را در کشور شاهد نیستیم که هیچ بر خلاف هر چیزی فقط بر مواضع تاریخ گذشته خود تاکید می کنیم گه وضییعت صدا و سیما بهترین شاهد است