احسان اقبال سعید؛ فراز و فرودهای عالم سیاست در ایران گاه چنان سریع و عجیب است که ناظران وعموم مردم را هم به شگفتی وا میدارد.
اخیرترین سریع عرش تا فرش را در مورد اسحاق جهانگیری میتوان مشاهده کرد. آقای جهانگیری در هشت ماه گذشته از سال نود و شش از گزینه محتمل ریاست جمهوری در سال هزار و چهارصد تا موضع ضعیف گوشه رینگ کنونی را تجربه میکند.
وزیر صنایع و معادن دولت اصلاحات که با حلقه کرمانیهای نزدیک به هاشمی فقید و کارگزاران هم ارتباطات وثیقی دارد و از تصمیمسازان این جریانات محسوب میشود از معدود اصلاحطلبان و غیر اصولگرایانی بود که در طوفانهای مهیب سال هشتاد و هشت کمترین گردی به او ننشست و توانست در آن روزگار مهیب حیات سیاسی خود را تداوم و تضمین کند و به سرنوشت بسیاری همفکران و همکاران قدیم گرفتار نیاید.
البته جهانگیری هرگز در زمره تئوریپردازان جریان اصلاحات، چون حجاریان و عبدی و همینطور چهرههایی، چون رضا خاتمی و یا محسن آرمین و نبوی نبود و بیشتر مدیری ارشد بدون جهتگیریهای حاد سیاسی بود. اما طوفانهای سال هشتاد و هشت که بسیاری فعالان سیاسی اصلاحطلب را با خود برد عملا مدیران تکنوکراتی، چون جهانگیری را وارد عرصه جدیدی از عمر سیاسی – اجرایی خود کرد.
پس از پیروزی ائتلاف روحانی و اصلاحطلبان در انتخابات ریاست جمهوری سال نود و دو جهانگیری به عنوان نماد این همکاری موفقیت آمیز پست معاونت اولی حسن روحانی را برعهده گرفت تا عملا هم نمادی از بازگشت اصلاحطلبان به مدیریت ارشد کشور باشد و هم سهمی درخور از کابینه روحانی باشد به پاس حمایت بیدریغ رئیس جهانگیری در دولت اصلاحات از نامزدی حسن روحانی باشد.
چهار سال معاونت اولی جهانگیری در دولت اول روحانی چندان مناقشه برانگیز نبود و ظاهرا اسحاق همان شیوه مدیریت بیحاشیه گذشته را ادامه میداد، اما از ابتدای سال نود و شش و با شروع مبارزات انتخابات ریاست جمهوری زندگی سیاسی جهانگیری هم دگرگون شد.
زمانی که روحانی و همراهانش دریافتند اسب رقیب برای تک دورهای کردن روحانی کاملا جزم است و با تهیه کامل هم به میدان آمدهاند؛ با یک احساس خطر جدی و در اتفاقی کم سابقه برای تاثیر گذاری و تقسیم وظایف در مناظرهها جهانگیری هم همراه روحانی در انتخابات ثبتنام کرد. در مناظرههای اول روحانی در مقابل قالیباف کم فروغ ظاهر شد و این عملا جهانگیری بود که از عهده پاسخگویی به قالیباف برآمد و حتی با او به بگومگو پرداخت و از موضع دفاع به حمله تغییر وضعیت داد.
حضور پررنگ جهانگیری در مناظرهها عملا او را بعنوان گزینه مورد نظر جریان اصلاحات و اعتدال برای سال هزار و چهارصد مطرح کرد و این یاور را به وجود آورد که همکاری اصلاحات-روحانی به شکل برعکس در پایان دوره حسن روحانی تکرار خواهد شد، جهانگیری در پایان انتخابات ریاست جمهوری اوج محبوبیت سیاسی خود را سپری میکرد.
اما با شروع زمزمههای تشکیل کابینه و ترکیب آن در کوتاه زمانی سیاست ایرانی روی افول خود را به جهانگیری نشان داد جایی که روحانی محور کابینه را به واعظی و حلقه اعتدال و توسعه واگذار کرد و نقش جهانگیری در چینش ترکیب کابینه کمرنگ شد و رفقای اصلاحطلب او هم عملا در حاشیه دولت جدید قرار گرفتند.
روحانی عملا فهمیده بود بدون تعامل و جلب برخی نهادها، امکان تاثیرگذاریاش چه در قالب رئیس دولت و چه در دوران پس از پاستور مخدوش خواهد شد و از آنجا که مناسبات درون ساختار سیاسی را بخوبی میشناخت جهت اصلی کابینه را به سمت غیر اصلاحطلبانی هدایت کرد که طرف مقابل روی آنان حساسیت نداشته باشد و دیگر کمتر سراغ شعارهای اصلاحطلبانه دوران تبلیغات رفت.
اما فرود جهانگیری همچنان ادامه داشت، بازداشت مهدی جهانگیری برادر او با اتهامات سنگین مالی عملا خود جهانگیری را در معرض اتهاماتی قرار داد که بارها دولت احمدی نژاد را با آن مورد حمله قرار داده بود. اما زلزله غمانگیز وهولناک اخیر شاید نقطه عطفی در سال سیاسی عجیب جهانگیری باشد جایی که او با انتقادات تند نسبت به مسکن مهر در دولت احمدی نژاد بخش عظیمی از تلفات و خرابیهای زلزله را ناشی از واحدهای مسکن مهر دانست.
این سخنان جهانگیری با واکنش تند وحید حقانیان یکی از مهمترین افراد دفتر مقام معظم رهبری مواجه شد. آقای حقانیان سخنان جهانگیری را نادرست خواند و به سبب مطرح کردن این بحث لعنت خداوند را برای آقای جهانگیری طلب کرد. حال باید دید دید چگونه جهانگیری که به نوعی پل ارتباطی اصلاح طلبان با رهبر انقلاب خوانده میشد این گونه مورد عتاب وحید حقانیان قرار میگیرد؟ و دیگر آیا رویای ریاست جمهوری هزار و چهارصد که در بهار سال نود و شش برای آقای جهانگیری جوانه زد به زمستان نرسیده و در پاییز نود شش به خزان پژمردگی رسیده است؟
باید دید آینده سیاسی آقای جهانگیری به کدام سو میرود؟ آیا به سبب نقش کمرنگ در دولت و فشار و انتقادات دوستان اصلاحطلبش برای بریدن از خوب و بد دولت روحانی به جهت حضور مستقل در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری فارغ از برعهده گرفتن کاستیهای دولت مستقر استعفا داده و از دولت خارج خواهد شد یا به سیاق گذشته مدیریت بیحاشیه و خنثی از نظر سیاسی را ادامه خواهد داد و عمر سیاسی را احتمالا با معاونت اولی رئیسجمهور و حضور در مجمع تشخیص مصلحت نظام به پایان خواهد برد؟
هر چه باشد این روزها روزهای محاق اسحاق است، ولی سیاست ایرانی نشان داده فراز و فرودها بسیار سریع است. پس باید منتظر ماند و سرنوشت سیاسی یکی از آخرین اصلاح طلبان کارگزار را به نظاره نشست.