- : از آن زمان که در اوایل قرن بیستم شرق و غرب از هم فاصله گرفتند و شرقیان "جهان سومی" فقط در رویای خود "جهان اول" را می دیدند پدیده ای رواج پیدا کرد با نام مهاجرت. آن دسته از شرقیان که به هر دلیل نمی توانستند در جهان سوم زندگی کنند بار و بنه بستند و در جستجوی ناکجا آبادی ناشناخته روانه دنیایی دیگرگونه شدند تا زندگی بهتری را از آن خود کنند.
به گزارش ، مهاجرت اکنون دیگر امری غریب نیست و اگر دیر زمانی خاندان های ثروتمند می نازیدند به شخصی از فامیل که در فرنگ زندگی می کند اما اکنون فقط کافی است افراد نگاهی سرسری به اطراف خود بیفکنند تا لیستی تهیه نمایند از بستگان و آشنایانی که در خارج از کشور زندگی می کنند. حال می توان افراد بسیاری را از طبقات، فرهنگ ها و قومیت های مختلف یافت که نام مهاجر را بر خود یدک می کشند.
مهاجرت عبارتاست از جابهجایی مردم از مکانی به مکانی دیگر به منظور کار یا زندگی. "عوامل رانده شدن" مهاجران مواردی همچون فقر، جنگ، بیکاری، عدم امنیت شغلی و جانی و یا آزردگی از محدودیت های اجتماعی و سیاسی هستند و عوامل "جذب و کشش" را استانداردهای بالای زندگی، پیشرفت شغلی، آزادی و آرامش زندگی در کشورهای غربی می دانند و بدیهی است که این موارد مطلق نمی باشند و در کنار عده ای از مهاجران که از زندگی جدید خود راضی می باشند، هستند کسانی که زیست آینده خویش را بر اثر مهاجرت تباه شده می دانند و افسوس زندگی در کشور خود را می خورند.
در حال حاضر کشورهای جهان سوم از جمعیت جوان جویای کار فراوانی برخوردارند که در کشور خود شرایط زندگی مناسب را نمی یابند و به همین علت به کشورهای غربی ای می روند که عمدتا از رشد جمعیت منفی رنج می برند و جوانان شرقی می توانند این خلا رشد جمعیتی را پر کنند و غربیان نیز با کمال میل استقبال می کنند از جوانانی که سال ها با استفاده از منابع کشور خویش رشد یافته و بالنده شدند و بهره وری خود را برای آنها می برند.
کشور ما نیز از این امر مستثنی نیست و ایران از آن دست کشورهایی است که آمار بالایی در مهاجرت دارد. فقط کافی است نگاهی به ماهواره ها، سایت ها و روزنامه ها بیفکنیم تا تبلیغات بی شماری را نظاره کنیم که ایرانیان را به بهانه های تحصیل، سرمایه گذاری، اشتغال و... به مهاجرت تشویق می کنند.
گفته می شود ایران پس از انقلاب دو موج مهاجرت را از سر گذرانده است و عده ای مطرح می کنند که موج سوم نیز که به لحاظ کمی و کیفی می تواند گسترده تر از دو موج پیشین باشد در راه است.
موج اول مربوط به بعد از انقلاب است که وابستگان رژیم سابق و سرمایه داران و نیز بسیاری از فعالان سیاسی که کم کم "اپوزیسیون" نامیده شدند از کشور فرار کردند. موج دوم را به خاطر جنگ می دانند و مطرح می شود بسیاری از کسانی که بر اثر هشت سال جنگ تحمیلی زندگی خود را از دست دادند ترجیح دادند که زندگی دوباره خویش را در کشوری دیگر بسازند.
در جریان این دو موج نیز بسیاری از تحصیل کردگان دانشگاه ها و طبقه متوسط که گمان می کردند شرایط کشور مناسب زندگی آنها نیست و نمی توانند درون کشور زندگی ای درخور خویش بسازند ترجیح دادند تخصص خود را در کشوری دیگر به کار گیرند که به زعم آنها قدر گوهر می شناسد.
اکنون اما و در پی حوادث پس از دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری گفته می شود که موج سوم مهاجرت در پیش است. برخی مطرح می کنند که محدودیت های اجتماعی و سیاسی ای که پس از انتخابات پدیدار گشته است دلیل اصلی موج سوم مهاجرت است و روزنامه نگاران، فعالان سیاسی و اجتماعی و نیز تحصیل کردگان طبقه متوسط را از جمله کسانی می دانند که طی این موج از کشور خارج می شوند.
گفته می شود پس از انتخابات فقط نزدیک به 40 روزنامه نگار کشور را ترک کرده اند و بسیاری نیز که به خاطر تعطیلی مطبوعات بیکار شده اند تصمیم به خروج از کشور دارند. اگر برخی فعالان سیاسی و اجتماعی شناخته شده را نیز که طی چند ماه گذشته از کشور خارج شده اند به این لیست اضافه کنیم با انبوهی از تحصیل کردگانی مواجه می شویم که جزء گروه های موثر کشور بوده اند اما دیگر در ایران نیستند.
پدیده مهاجرت که با عنوان "فرار مغزها" نیز شناخته می شود همواره تقبیح شده است و کارشناسان علوم اجتماعی همیشه نسبت به اثرات سوء این مسئله هشدار داده اند اما علیرغم تدابیری که گفته می شود برای جلوگیری از مهاجرت گسترده اتخاذ شده است اما شیب منحنی مهاجرت هرچه می گذرد تند تر می شود.
برخی با بیان اینکه "چرا سرمایه های کشور باید در خدمت دیگران باشند؟" مطرح می کنند که اشتغال زایی برای جوانان و نیز اندکی گشایش بیشتر سیاسی و اجتماعی می تواند جلوی مهاجرت گسترده را بگیرد اما به هر حال این دولت و مسئولین هستند که می توانند شرایطی ایجاد کنند که ایرانیان جلای وطن نکرده و به جای جستجوی زندگی خوب در ینگه دنیا آنچه را که می خواهند خود با دستان خویش و در خاک اجدادی خود بسازنند.