صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۳۵۶۶۹
تاریخ انتشار: ۱۰:۰۹ - ۱۶ آبان ۱۳۹۶
عباس عبدي در روزنامه اعتماد نوشت:

هنگامي كه ارتش عراق كركوك را به تصرف خود در آورد و پيشمرگ‌هاي مستقر در آنجا عقب‌نشيني كردند و چاه‌هاي نفت نيز در تصرف دولت عراق واقع شد، ايده و طرح بارزاني براي استقلال كردستان و همه‌پرسي آن با شكست مواجه شد، واكنش مسعود بارزاني جالب بود. او اين شكست را به خيانت ساير گروه‌هاي كُرد و نيز عدم حمايت كشورهاي ديگر مربوط كرد. در نقد اين ديدگاه گفتم كه همين جملات اقرار به شكست است و نه توجيه آن، زيرا وظيفه سياستمدار است كه هرگونه احتمالات آينده را حداقل در كوتاه‌مدت پيش‌بيني كند.
 
به ويژه بروز رفتارهايي كه قابل انتظار است نبايد از نظر دور داشته شود. از اين مقدمه كوتاه مي‌خواهم به نقدهايي كه اين روزها عليه مواضع و رفتار روحاني از جانب برخي اصلاح‌طلبان ابراز مي‌شود، بپردازم. آنان گمان مي‌كنند وي دچار تغييري اساسي شده است و از اين نظر مي‌خواهند رفتار انتخاباتي خود را در راي دادن به او توجيه كنند و اينكه گمان دارند به آنان خيانت شده است يا فريب خورده‌اند. حتي اگر اين برداشت درست هم باشد، آن را بايد نشانه ناتواني اين افراد در سياست‌ورزي و شناخت جامعه و  سياست در ايران و حتي به تعبيري ناآشنايي آنان با مفهوم سياست دانست.
 
متاسفانه برخي از كنشگران سياسي كه خيلي زود اميدوار مي‌شوند و به همان نسبت نيز به سرعت نااميد مي‌شوند، در تحليل سياست، براي نقش و جايگاه افراد و اظهارات آنان بيش از اندازه حساب باز مي‌كنند. درك آنان از سياست‌ورزي در ايران و مشاركت انتخاباتي متناقض است. از يك سو انتظارات آنان از نتايج انتخابات به نسبت راديكال است، ولي از سوي ديگر به اثربخشي اين سازوكار چندان اعتماد ندارند. در حالي كه انتخابات در ايران كاركرد و نتايج خاص خود را دارد كه لزوما مثل كاركردهاي آن در جوامع پيشرفت نيست. مشكل سياست‌ورزان ايراني از آنجا آغاز مي‌شود كه مي‌دانند ايرادات و مشكلات ساختاري است و در عين حال اين برداشت را كنار مي‌گذارند و انتظارات خود از افراد را جايگزين بهبودهاي ساختاري مي‌كنند. گمان مي‌كنند كه فرد فعال مايشاء است و هر كاري بخواهد مي‌تواند انجام دهد. از آنجا كه مسائل به خوبي حلاجي و باز نمي‌شود، روي شعارها و گفته‌هاي افراد بيش از حد حساب باز مي‌كنند. سياست‌ورزان اسير اظهارات تاكتيكي نامزد انتخاباتي مي‌شوند. در حالي كه او در بهترين حالت راننده است كه ويژگي‌هاي خودرو و سرنشينان و ميزان بنزين آن و وضع جاده، نسبت به راننده نقش بسيار تعيين‌كننده‌اي در روند حركت اين خودرو دارند. راننده فقط يك عنصر است، اگر راننده‌اي بخواهد نامزد رانندگي پرايد شود، نمي‌تواند ادعاي سرعت ٢٠٠ كيلومتر در ساعت و عبور از پيچ‌هاي خطرناك و حمل ١٠ مسافر كند؛ اگر هم ادعا كرد، ما نبايد بپذيريم.
 
بنابراين مشكل اصلي سياست‌ورزي در ايران آنجاست كه تمامي سياست را بر پايه‌هاي لرزان آن كه اشخاص باشد بنا مي‌كنند، در حالي كه بايد تحليل بر ساختار و مولفه‌هاي بنيادي بنا شود و توانايي‌هاي فرد را در چارچوب اين ساختارها و موازنه قوا ارزيابي كرد و مطلقا، تاكيد مي‌كنم، مطلقا به ادعاهاي نامزدها و اشخاص توجه نكنند. از اين زاويه و به نظر بنده آقاي روحاني تفاوت چنداني با زمان انتخابات نكرده است. خوب! در آن زمان برخي افراد دوست داشتند كه آن حرف‌هاي تند را بزند كه او هم مي‌زد اگرچه نبايد مي‌زد. بنده نيز دوست نداشتم كه اين حرف‌ها زده شود تا با آنها خودم را فريب دهم و توجيهي براي حضور خود در پاي صندوق پيدا كنم، بدون اين شعارها و اظهارات تند هم راي مي‌دادم و چه بسا اين شعارها فقط موجب بدبيني بيشترم مي‌شد. اين دولت نه توان و نه اراده مبارزه جدي با فساد را دارد و نه اقدامي موثر براي حقوق شهروندي مي‌تواند انجام دهد و نه منادي شفافيت خواهد بود، حداكثر كارش تدوين يك كتابچه تحت عنوان منشور حقوق شهروندي است و حتي گمان نمي‌كنم كه اقدام موثري در اقتصاد هم بتواند انجام دهد و... در واقع نگاه خود را معطوف به دولت كردن و انتظار داشتن اينكه آنان كاري كنند، از اساس نادرست است. با برگ راي به تنهايي نمي‌توان تغييرات اساسي ايجاد كرد، هرچند بدون آن نيز شدني نيست. نيروي سياسي بايد در درجه اول به توان و قدرت خود در بسيج اجتماعي و اثرگذاري مدني توجه كند. متاسفانه اصلاح‌طلبان توقعات غيرواقعي از دولت و رييس آن دارند. آنان راهي جز راي دادن به روحاني نداشتند. اگر اين كار را نمي‌كردند، مواجه با گزينه‌اي مي‌شدند كه امروز صدبار پشيمان بودند. آنان به عللي نمي‌توانند از قطعه اصلي خود استفاده كنند و به اجبار از قطعه نامتناسب با دستگاه اصلاحات استفاده كرده‌اند، ولي انتظار كاركرد مشابه را دارند.
 
در خصوص شهرداري هم اين مشكل به نحو ديگري نمايان مي‌شود. اصلاح‌طلبان ميان دو گرايش به نسبت متضاد گير افتاده‌اند. هنوز نتوانسته‌اند ميان منتقد جدي بودن و حضور در ساخت قدرت، موازنه‌اي برقرار كنند، لذا ممكن است هزينه‌هاي هر دو حالت را بدهند، بدون آنكه منافع هيچ ‌كدام را ببرند. اصلاح‌طلبان مي‌بايد از نگاه موجود فاصله بگيرند. نگاهي كه در پي يافتن خطوطي در تاييد اين ادعا است كه روحاني يا حتي نجفي خلاف قول‌هاي خود عمل كرده‌اند. آنان كمابيش همين بوده‌اند و با كم و زيادش در همين حد نيز از آنان انتظار مي‌رفته است. بهتر است كه به جايگاه خود و اثرگذاري بي‌واسطه اصلاح‌طلبي فكر كنيم كه فراتر از افراد است و ناپايداري اندكي دارد. از تحليل‌ها و نگاه منفعلانه بايد عبور كرد و اعتماد به نفس كافي داشت.

ارسال نظرات